Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 237 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
recuperate
U
بهبودی یافتن
recuperated
U
بهبودی یافتن
recuperates
U
بهبودی یافتن
recuperating
U
بهبودی یافتن
recover
U
بهبودی یافتن
recovering
U
بهبودی یافتن
recovers
U
بهبودی یافتن
pickup
U
بهبودی یافتن
pull round
U
بهبودی یافتن
recvperate
U
بهبودی یافتن
to gain in nealth
U
بهبودی یافتن
to grow better
U
بهبودی یافتن
to pull round
U
بهبودی یافتن
to get back on one's feet
U
بهبودی یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gain
U
بهبودی یافتن رسیدن
gained
U
بهبودی یافتن رسیدن
gains
U
بهبودی یافتن رسیدن
better
U
بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
ameliorate
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorating
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
improve
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mend
U
رفو کردن بهبودی یافتن
mended
U
رفو کردن بهبودی یافتن
mends
U
رفو کردن بهبودی یافتن
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
convalesce
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
snapback
U
سریعا بهبودی یافتن
Other Matches
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
mend
U
بهبودی
amendment
U
بهبودی
well-being
U
بهبودی
betterment
U
بهبودی
melioration
U
بهبودی
health
U
بهبودی
recuperation
U
بهبودی
amelioration
U
بهبودی
mending
U
بهبودی
recvery
U
بهبودی
recruital
U
بهبودی
to bring through
U
بهبودی دادن
remission
U
بهبودی بیماری
incurable
U
بهبودی ناپذیر
improving
U
بهبودی دادن
recuperative
U
بهبودی بخش
snapback
U
بهبودی سریع
improve
U
بهبودی دادن
improved
U
بهبودی دادن
improves
U
بهبودی دادن
recoveries
U
بهبودی بازیافت
meliorator
U
بهبودی بخش
convalescent
U
در حال بهبودی
recovery
U
بهبودی بازیافت
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
sanative
U
علاج کننده بهبودی دهنده
improver
U
ترقی کننده بهبودی دهنده
incorrigible
U
بهبودی ناپذیر درست نشدنی
sanatory
U
علاج کننده بهبودی دهنده
an incorrigible person
U
کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
prognoses
U
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognosis
U
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
cures
U
شفا دادن بهبودی دادن
cured
U
شفا دادن بهبودی دادن
cure
U
شفا دادن بهبودی دادن
detect
U
یافتن
discovers
U
یافتن
find
U
یافتن
detects
U
یافتن
detecting
U
یافتن
discovering
U
یافتن
discovered
U
یافتن
discover
U
یافتن
finds
U
یافتن
detected
U
یافتن
conquers
U
پیروزی یافتن بر
centralisation
U
مرکزیت یافتن
terminates
U
خاتمه یافتن
lessens
U
تقلیل یافتن
centralization
U
مرکزیت یافتن
lessening
U
تقلیل یافتن
lessened
U
تقلیل یافتن
lessen
U
تقلیل یافتن
relax
U
تخفیف یافتن
overpower
U
استیلا یافتن بر
accede
U
راه یافتن
alters
U
تغییر یافتن
altering
U
تغییر یافتن
dominate
U
تفوق یافتن
altered
U
تغییر یافتن
alter
U
تغییر یافتن
dominated
U
تفوق یافتن
dominates
U
تفوق یافتن
accede
U
دست یافتن
terminate
U
خاتمه یافتن
terminated
U
خاتمه یافتن
acceded
U
دست یافتن
relaxes
U
تخفیف یافتن
deploying
U
گسترش یافتن
deploys
U
گسترش یافتن
expands
U
بسط یافتن
expanding
U
بسط یافتن
expand
U
بسط یافتن
attains
U
دست یافتن
attaining
U
دست یافتن
attained
U
دست یافتن
attain
U
دست یافتن
pull through
<idiom>
U
بهبود یافتن
transcend
U
برتری یافتن
transcended
U
برتری یافتن
transcending
U
برتری یافتن
to develop
U
تکامل یافتن
deploy
U
گسترش یافتن
conquering
U
پیروزی یافتن بر
conquer
U
پیروزی یافتن بر
relaxing
U
تخفیف یافتن
specialization
U
تخصص یافتن
dwindle
U
تدریجاکاهش یافتن
prefers
U
ترجیح یافتن
dwindled
U
تدریجاکاهش یافتن
preferring
U
ترجیح یافتن
prefer
U
ترجیح یافتن
overpowers
U
استیلا یافتن بر
dwindles
U
تدریجاکاهش یافتن
overpowered
U
استیلا یافتن بر
dwindling
U
تدریجاکاهش یافتن
transcends
U
برتری یافتن
acceded
U
راه یافتن
hold out
U
بسط یافتن
outreach
U
برتری یافتن
overmaster
U
برتری یافتن بر
overspread
U
بسط یافتن
penetract
U
راه یافتن
perennate
U
دوام یافتن
protend
U
امتداد یافتن
sublate
U
تغییرشکل یافتن
taper off
U
کاهش یافتن
to be prolonged
U
امتداد یافتن
misalign
U
تغییر یافتن
hunt out
U
با جستجو یافتن
immix
U
امیزش یافتن
keep one's head above water
U
رهایی یافتن
lay hands on something
U
چیزی را یافتن
look oneself again
U
بهبود یافتن
pick up health
U
بهبود یافتن
meliorate
U
بهبود یافتن
to be through
U
فراغت یافتن
to be transferred
U
انتقال یافتن
to come to know
U
اگاهی یافتن
up and about
<idiom>
بهبود یافتن
wind up
U
پایان یافتن
wrap up
U
خاتمه یافتن
escalate
U
فزونی یافتن
escalated
U
فزونی یافتن
escalates
U
فزونی یافتن
escalating
U
فزونی یافتن
come up with
<idiom>
U
یافتن پاسخ
take steps
<idiom>
U
آمادگی یافتن
to undergo a change
U
تغییر یافتن
to take courage
U
خرات یافتن
to extricate oneself
U
رهایی یافتن
to gain the upper hand
U
غلبه یافتن
to get fame
U
شهرت یافتن
to get off
U
رهایی یافتن از
to get ones hand in
U
دست یافتن به
to get rid of
U
رهایی یافتن از
to look oneself again
U
بهبود یافتن
to reach for knowledge
U
برای یافتن
to quit oneself of
U
رهائی یافتن از
lay hands on something
<idiom>
U
یافتن چیزی
get out
U
رهایی یافتن
accedes
U
دست یافتن
luxuriated
U
شکوه یافتن
luxuriates
U
شکوه یافتن
luxuriating
U
شکوه یافتن
achieve
U
دست یافتن
achieved
U
دست یافتن
achieves
U
دست یافتن
achieving
U
دست یافتن
end
U
خاتمه یافتن
ended
U
خاتمه یافتن
luxuriate
U
شکوه یافتن
diverges
U
انشعاب یافتن
center
U
تمرکز یافتن
accedes
U
راه یافتن
acceding
U
دست یافتن
acceding
U
راه یافتن
overcome
U
غلبه یافتن
overcomes
U
غلبه یافتن
overcoming
U
غلبه یافتن
diverge
U
انشعاب یافتن
diverged
U
انشعاب یافتن
ends
U
خاتمه یافتن
shrink
U
کاهش یافتن
shrinking
U
کاهش یافتن
circumfuse
U
گسترش یافتن
come off
U
تحقق یافتن
come off
U
وقوع یافتن
come round
U
شفا یافتن
come through
U
وقوع یافتن
convect
U
انتقال یافتن
bunchout
U
برامدگی یافتن
break out
U
شیوع یافتن
shrinks
U
کاهش یافتن
scant
U
تخفیف یافتن
outspread
U
گسترش یافتن
tense
U
تشدید یافتن
tensed
U
تشدید یافتن
tenser
U
تشدید یافتن
tenses
U
تشدید یافتن
tensest
U
تشدید یافتن
tensing
U
تشدید یافتن
insuring
U
اطمینان یافتن
over
U
پایان یافتن
realizes
U
تحقق یافتن
realizing
U
تحقق یافتن
stations
U
استقرار یافتن
stationed
U
استقرار یافتن
station
U
استقرار یافتن
overmatch
U
تفوق یافتن
to alter
[to]
U
تغییر یافتن
rise
U
خاتمه یافتن
realized
U
تحقق یافتن
realize
U
تحقق یافتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com