Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trip ticket
U
بلیط مسافرت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the incidents of a journey
U
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
treks
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trip
U
مسافرت مسافرت کردن
tripped
U
مسافرت مسافرت کردن
trips
U
مسافرت مسافرت کردن
tickets
U
بلیط
ticket
U
بلیط
elder hard
U
سر بلیط
pass
U
بلیط
passed
U
بلیط
passes
U
بلیط
complimentary
U
بلیط افتخاری
hares
U
مسافر بی بلیط
hare
U
مسافر بی بلیط
ticket
U
بلیط منتشرکردن
stubs
U
ته بلیط کوتوله
stubbing
U
ته بلیط کوتوله
return ticket
U
بلیط دوسره
tokens
U
بلیط ورود
token
U
بلیط ورود
return tickets
U
بلیط دوسره
commutation ticket
U
بلیط با تخفیف
rain check
U
بلیط باران
deadhead
U
بی بلیط سفرکردن
meal tickets
U
بلیط غذا
meal ticket
U
بلیط غذا
booking clerk
U
بلیط فروش
8 oclock sharp . On the stroke of 8.
U
بلیط دوسره
season tickets
U
بلیط فصلی
season ticket
U
بلیط فصلی
stubbed
U
ته بلیط کوتوله
stub
U
ته بلیط کوتوله
tickets
U
بلیط منتشرکردن
journeying
U
مسافرت
tour
U
مسافرت
journeys
U
مسافرت
touring
U
مسافرت
tours
U
مسافرت
toured
U
مسافرت
journeyed
U
مسافرت
traveled
U
مسافرت
journey
U
مسافرت
travels
U
مسافرت
locomotion
U
مسافرت
travel
U
مسافرت
ticket
U
بلیط دار کردن
box offices
U
باجه بلیط فروشی
return ticket
U
بلیط رفت و برگشت
show your ticket to him
U
بلیط خودراباونشان دهید
tickets
U
بلیط دار کردن
box office
U
باجه بلیط فروشی
cards
U
کارت ویزیت بلیط
day return
U
بلیط رفتو برگشت
rain check
U
بلیط مجانی یا مجدد
card
U
کارت ویزیت بلیط
to queue
[line]
up for tickets
U
برای بلیط در صف ایستادن
jaunt
U
مسافرت کوچک
walkabouts
U
مسافرت پیاده
royal progress
U
مسافرت شاهانه
walkabout
U
مسافرت پیاده
jaunts
U
مسافرت کوچک
dromomania
U
جنون مسافرت
hitchhike
U
مسافرت مفتی
passports
U
اجازه مسافرت
visit
U
مسافرت معاینه
peregrination
U
مسافرت دور
visits
U
مسافرت معاینه
peregrinations
U
مسافرت دور
passport
U
اجازه مسافرت
visited
U
مسافرت معاینه
river trip
U
مسافرت رودخانه ای
bookable
U
بلیط هواپیما-صندلیتئاتر رزروشده
deadhead
U
کسیکه بدون بلیط سوار
sailings
U
مسافرت با قایق بادی
campaigns
U
مسافرت درداخل کشور
campaigning
U
مسافرت درداخل کشور
To travel night and day .
U
شب وروز مسافرت کردن
holiday at the seaside
[British]
U
مسافرت کنار دریا
Get ready for the journey(trip)
U
برای مسافرت حاضر شو
yachting
U
مسافرت با قایق تفریحی
campaign
U
مسافرت درداخل کشور
sail
U
مسافرت با قایق بادی
port
U
مامن مبدا مسافرت
camel
U
مسافرت کردن باشتر
camels
U
مسافرت کردن باشتر
package tour
U
مسافرت بسته بندی
package holiday
U
مسافرت بسته بندی
sailed
U
مسافرت با قایق بادی
holiday by the seaside
[British]
U
مسافرت کنار دریا
travelogues
U
سخنرانی درباره مسافرت
trial trip
U
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
traversabel
U
سخنرانی درباره مسافرت
travelogue
U
سخنرانی درباره مسافرت
travelogs
U
سخنرانی درباره مسافرت
train journey from ... over ... to ...
U
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
all-expense tour
U
مسافرت بسته بندی
trip ticket
U
برگه اجازه مسافرت
campaigned
U
مسافرت درداخل کشور
churchills v to moscow
U
مسافرت چرچیل به مسکو
show him your ticket
U
بلیط خودرا باو نشان دهید
this ticket admits one
U
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
box offices
U
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
grille
U
شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
grilles
U
شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
There are a few tickets left for tonight .
U
چند بلیط برای امشب مانده
There are no tickets available for tonight .
U
بلیط برای امشب موجود نیست
box office
U
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
We have a long journey before us .
U
مسافرت طولانی در پیش داریم
waybill
U
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
riding
U
گردش و مسافرت لنگر گاه
roadability
U
راهواری قابل مسافرت در جاده
foy
U
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
sell out
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
travel agent
U
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
sell-outs
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
travel agents
U
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
commutes
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuting
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
I travel tomorrow
[afternoon]
.
U
من فردا
[بعد از ظهر]
به مسافرت می روم.
itinerate
U
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
I have a short trip ahead.
U
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
mal de mer
U
سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
passenger mile
U
طول راه مسافرت به حسب میل
roadworthy
U
اماده مسافرت قابل سفر کردن
astronautics
U
مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
commute
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuted
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
stow away
U
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
fare dodger
U
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
flying
U
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
road test
U
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
How long does the crossing take?
U
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
gatecrashers
U
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrasher
U
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
rain check
<idiom>
U
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
command sponsored dependent
U
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
traveling fellowship
U
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
bleacher
U
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
bookings
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
third class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
third-class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
travel
U
سفر کردن مسافرت کردن
travels
U
سفر کردن مسافرت کردن
traveled
U
سفر کردن مسافرت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com