English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
surcharge U بعنوان جریمه گرفتن
surcharges U بعنوان جریمه گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to lose something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to forfeit something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to forfeit something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to lose something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
forfeit U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeiting U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeited U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
forfeits U بطور جریمه یاتاوان گرفتن
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
to take something as a joke U چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
finable U جریمه دار محکوم بدادن جریمه سزاوارجریمه
finest U جریمه
fined U جریمه
amercement U جریمه
mulct U جریمه
forfeit U جریمه
fine U جریمه
forfeited U جریمه
penalty U جریمه
forfeits U جریمه
penalties U جریمه
response cost U جریمه
sconce U جریمه
forfeiting U جریمه
forfeiture U جریمه
fined U جریمه کردن
penalising U جریمه کردن
liable to fine U مشمول جریمه
penalties U تاوان جریمه
penalty U تاوان جریمه
amerceable U قابل جریمه
pecuniary U جریمه دار
fine U جریمه کردن
surtax U جریمه مالیاتی
forfeitable U مستوجب جریمه
forfoitable U جریمه بردار
finable U جریمه بردار
backwardation U جریمه دیرکرد
they mulcted him U او را جریمه کردند
penalized U جریمه کردن
penalize U جریمه کردن
forfeiting U جریمه کردن
penalised U جریمه کردن
penalises U جریمه کردن
forfeit U جریمه کردن
demurrage U جریمه تاخیر
forfeited U جریمه دادن
forfeiting U جریمه دادن
forfeited U جریمه کردن
forfeit U جریمه دادن
sconce U جریمه کردن
forfeits U جریمه کردن
penalizing U جریمه کردن
forfeits U جریمه دادن
mulct U جریمه دادن
penalizes U جریمه کردن
finest U جریمه کردن
by way of U بعنوان
undwe the t. of U بعنوان
mulct U عیب جریمه کردن
part [ial] payment of a fine U پرداخت قسمتی از جریمه
assessing U جریمه کردن ارزیابی
penalty clauses U ماده یا بند جریمه
penalty clause U ماده یا بند جریمه
misconduct penalty U جریمه 01 دقیقه اخراج
assesses U جریمه کردن ارزیابی
assessed U جریمه کردن ارزیابی
assess U جریمه کردن ارزیابی
under the plea of U بعنوان به بهانه
preparatorily U بعنوان تهیه
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
sanctioned U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioning U مجوز جریمه ضمانت اجرا
surcharge U مبلغ جریمه نرخ اضافی
sanctions U مجوز جریمه ضمانت اجرا
surcharges U مبلغ جریمه نرخ اضافی
sanction U مجوز جریمه ضمانت اجرا
scot ant lot U جریمه یامالیات دسته جمعی
co-opted U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opting U بعنوان همقطار پذیرفتن
patterns U بعنوان الگو بکاربردن
co option U پذیرفتن بعنوان همکار
co optation U پذیرفتن بعنوان همکار
co-opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
co opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
supervisory U بعنوان بررسی کننده
pattern U بعنوان الگو بکاربردن
co-opts U بعنوان همقطار پذیرفتن
under the notion of U بعقیده بفکر بعنوان
armlet U بازوبند [بعنوان جواهر]
liquidated damages U پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
to get off easy U بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off cheaply U بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off lightly U بدون جریمه سنگین رها یافتن
instances U بعنوان مثال ذکر کردن
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
record as target U ثبت کردن بعنوان هدف
instance U بعنوان مثال ذکر کردن
parent U بعنوان والدین عمل کردن
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
Mountaineering . Mountain - climbing . U کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
historicize U بعنوان تاریخ نشان دادن
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
tax incentive U مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
on the score of neglect U بعنوان غفلت ازاین بابت
to present oneself [as] U خود را اهداء کردن [بعنوان]
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
bait fish U ماهی کوچک بعنوان طعمه
under the guize of U بعنوان به بهانه درهیئت درزی
marks U بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
as U بهمان اندازه بعنوان مثال
I went scot - free . U خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
lapboard U تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
taskwork U کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
sand trap U قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
brushes U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
for keeps U برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
brush U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
to tutor U بعنوان معلم سرخانه کار کردن
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
prototype U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
bucktail U نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
He has been exposed as a traitor. U هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
tail group U مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
prototypes U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
patterns U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
pattern U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
The letter is addressed to you . U نامه بعنوان شما نوشته شده است
court of record U در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
bag U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
eryngo U ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
treasury stock U سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
baseboard U چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
bags U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
bugs U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
bugging U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
Pickles are often eaten as a relish . U خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
head hunt U بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
bug U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
writes U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
queen of U دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
thyratron U پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
aperitif U نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
head U طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
cereals U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereal U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
Perspex U خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
prize fellow U شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
cut-outs U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
cut-out U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
glass wool U تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
contempt U در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
benzocaine U ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
grand tours U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
cryoelectronic storage U یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
scrim U پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
penalizes U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
penalised U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalize U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com