English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
untread U بعقب گام برداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
back U بعقب رفتن بعقب بردن
backs U بعقب رفتن بعقب بردن
transcribed U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
rearwards U بعقب
retroverted U بعقب برگشته
sternway U حرکت بعقب
resupine U بعقب برگشته
reversion U برگشتگی بعقب عود
backspin U چرخش و غلطیدن گوی بعقب
undercuts U ضربه قوسدار با چرخش بعقب
undercut U ضربه قوسدار با چرخش بعقب
backcross U چند پشت بعقب برگشتن
snowplow U توقف با بردن پاشنه ها بعقب
receded U دور شدن بعقب سرازیرشدن
receding U دور شدن بعقب سرازیرشدن
recede U دور شدن بعقب سرازیرشدن
wavy U جنبش بعقب و جلو متموج
recedes U دور شدن بعقب سرازیرشدن
retroflex U خمیده بعقب قفا رفتن زبان
kick out U وزن خود را بعقب تخته موج بردن
pickup U انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
three turn U چرخش از جلو بعقب و بعکس با تغییر لبه اسکیت
countering U چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
countered U چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
counter U چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
lay back spin U چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
drop mohawk U چرخش از جلو بعقب و بعکس و برگشت روی پای اصلی
in irons U نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
climber U پوست یا چرم زیر اسکی تا درهنگام صعود بعقب لیز نخورد
sealsking U نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
mohawk U چرخش از جلو بعقب و بعکس از روی یک پا به روی پای دیگر
swing roll U چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
evolute U بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
takes U برداشتن
delete U برداشتن
remove U برداشتن
take U برداشتن
glom U برداشتن
includes U در برداشتن
deleted U برداشتن
deletes U برداشتن
deleting U برداشتن
pickup U برداشتن
ingather U برداشتن
ingether U برداشتن
countertrace U برداشتن از
flaw U مو برداشتن
flaws U مو برداشتن
moistening U نم برداشتن
include U در برداشتن
pick up U برداشتن
removing U از جا برداشتن
removing U برداشتن
sublate U برداشتن
take up U برداشتن
lifted U برداشتن
to mop up U برداشتن
to pick up U برداشتن
to pull off U برداشتن
to run away with U برداشتن
to take up U برداشتن
lift U برداشتن
remove U از جا برداشتن
removes U برداشتن
lifts U برداشتن
lifting U برداشتن
removes U از جا برداشتن
decode U برداشتن رمز
decoded U برداشتن رمز
decodes U برداشتن رمز
flaw U ترک برداشتن
to come at a bound <idiom> U خیز برداشتن
flaws U ترک برداشتن
run away with U برداشتن و در رفتن
make a copy of U رونوشت برداشتن
cease U دست برداشتن
twists U تاب برداشتن
transcribes U رونوشت برداشتن
transcribing U رونوشت برداشتن
resign U دست برداشتن
desist U دست برداشتن
surmount U ازمیان برداشتن
surmounted U ازمیان برداشتن
surmounting U ازمیان برداشتن
surmounts U ازمیان برداشتن
twist U تاب برداشتن
twisting U تاب برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate . U ازمیان برداشتن
dequeue U برداشتن اقلام یک صف
remove slag U سرباره را برداشتن
emarginate U برداشتن حاشیه از
give up U دست برداشتن از
to have one's p taken U عکس برداشتن
to fly to arms U سلاح برداشتن
to d. the cloth U رومیزی را برداشتن
to carry arms U سلاح برداشتن
ingether U خرمن برداشتن
picturize U فیلم برداشتن از
off take rudder U سکان برداشتن
demountable U قابل برداشتن
shuffle off U به عجله برداشتن
to break step U غلط پا برداشتن
feet U پاچنگال برداشتن
heave U خیز برداشتن
heaved U خیز برداشتن
unhood U سرپوش برداشتن از
uncap U سر پوش برداشتن از
uncap U کلاه از سر برداشتن
to take the photograph of U عکس برداشتن از
to take off U برداشتن بردن
to sweep away U ازمیان برداشتن
to receive a wound U زخم برداشتن
break step U غلط پا برداشتن
snap up U تند برداشتن
removes U برداشتن مهر
unveils U حجاب برداشتن
machines U براده برداشتن
machined U براده برداشتن
machine U براده برداشتن
spoon U با قاشق برداشتن
elide U ازاخر برداشتن
elided U ازاخر برداشتن
elides U ازاخر برداشتن
eliding U ازاخر برداشتن
list U سیاهه برداشتن
step U قدم برداشتن
step U گام برداشتن
unveiling U حجاب برداشتن
clearance U برداشتن مانع
unveiled U حجاب برداشتن
removing U برداشتن مهر
spooned U با قاشق برداشتن
spooning U با قاشق برداشتن
spoons U با قاشق برداشتن
gait U گام برداشتن
remove U برداشتن مهر
warp U تاب برداشتن
warped U تاب برداشتن
warps U تاب برداشتن
maps U نقشه برداشتن از
map U نقشه برداشتن از
unveil U حجاب برداشتن
stepping U قدم برداشتن
stepping U گام برداشتن
unmasks U نقاب برداشتن از
polled U نمونه برداشتن
poll U نمونه برداشتن
polls U نمونه برداشتن
cracks U شکاف برداشتن
crack U شکاف برداشتن
unmasking U نقاب برداشتن از
unmasked U نقاب برداشتن از
transcribed U رونوشت برداشتن
transcribe U رونوشت برداشتن
unmask U نقاب برداشتن از
racing of generator U دور برداشتن مولد
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
to run away with U برداشتن ودر رفتن
cracks U شکاف برداشتن ترکیدن
to sel a person a pup U کلاه کسیرا برداشتن
to take notes of U یاد داشت برداشتن از
remove the seal from U مهر چیزی را برداشتن
leave alone <idiom> U دست از سر کسی برداشتن
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
disburden U بار از دوش برداشتن
ingather U انباشتن خرمن برداشتن
crack U شکاف برداشتن ترکیدن
racing of motor U دور برداشتن موتور
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
work in U مشکلات را از میان برداشتن
overcrop U زیاد حاصل برداشتن از
to get anything out of the way U کاری را ازمیان برداشتن
multiplicate U چندین نسخه برداشتن از
to have two strings to one bow U با یک دست دو هندوانه برداشتن
to lift one's hand U دست به سوگند برداشتن
to lift up one's hand U دست بدعا برداشتن
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
paced U شیوه گام برداشتن
pace U شیوه گام برداشتن
paces U شیوه گام برداشتن
decontrol U دست از کنترل برداشتن
defuse U فیوز بمب را برداشتن
defused U فیوز بمب را برداشتن
defuses U فیوز بمب را برداشتن
defusing U فیوز بمب را برداشتن
To pluck ones eyebrows. U زیر ابرو برداشتن
withdraws U عقب کشیدن برداشتن
withdraw U عقب کشیدن برداشتن
curls U تاب برداشتن فردادن
curled U تاب برداشتن فردادن
curl U تاب برداشتن فردادن
yerk U هل دادن شکاف برداشتن
to whisk away or off U تند بردن برداشتن
buckles U تاب برداشتن یک قسمت ازساختمان
spread oneself too thin <idiom> U با یک دست چند هندوانه برداشتن
to raise the v U توری یانقاب ازروی برداشتن
take off U برداشتن پرواز کردن هواپیما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com