Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
imminently
U
بطور تهدید کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
minatory
U
تهدید کننده
threatener
U
تهدید کننده
minacious
U
تهدید کننده
imminent
U
تهدید کننده
impendent
U
تهدید کننده اویزان
imminence
U
خطر تهدید کننده
threat force
U
نیروی تهدید کننده
menaces
U
چیزی که تهدید کننده است
menaced
U
چیزی که تهدید کننده است
menace
U
چیزی که تهدید کننده است
prohibitively
U
بطور جلوگیری کننده
receptively
U
بطور درک کننده
prolixly
U
بطور خسته کننده
ponderously
U
بطور کسل کننده
persuasively
U
بطور متقاعد کننده
lugubriously
U
بطور دلتنگ کننده
dazzlingly
U
بطور خیره کننده
perplexingly
U
بطور گیج کننده
wearisomely
U
بطور خسته کننده
tediously
U
بطور کسل کننده
mawkishly
U
بطور بی مزه یا کسل کننده
preventively
U
بطور جلو گیری کننده یابازدارنده
deictic
U
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
blackmail
U
تهدید
menace
U
تهدید
blackmailed
U
تهدید
blackmailing
U
تهدید
blackmails
U
تهدید
threat
U
تهدید
fulmination
U
تهدید
menaces
U
تهدید
menaced
U
تهدید
intimidation
U
تهدید
minacity
U
تهدید
threats
U
تهدید
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
intimidatory
U
تهدید امیز
menacingly
U
تهدید کنان
death thread
U
تهدید به مرگ
threat
U
تهدید کردن
menacingly
U
از روی تهدید
racketeering
U
اخاذی به تهدید
minatory
U
تهدید امیز
launch a threat
U
تهدید کردن
bullyrag
U
تهدید کردن
to show one's teeth
U
تهدید کردن
threat appeal
U
توسل به تهدید
minaciously
U
تهدید کنان
threatening
U
تهدید امیز
minatorily
U
از روی تهدید
hoid up
U
راهزنی با تهدید
denounce
U
تهدید کردن
denounced
U
تهدید کردن
denounces
U
تهدید کردن
denouncing
U
تهدید کردن
threaten
U
تهدید کردن
threatened
U
تهدید کردن
threatens
U
تهدید کردن
overhangs
U
تهدید کردن
overhang
U
تهدید کردن
menacing
<adj.>
U
تهدید آمیز
threateningly
U
تهدید امیز
coercion
U
تهدید واجبار
he threatened or resingn
U
تهدید کرد
menaces
U
تهدید کردن
menaced
U
تهدید کردن
menace
U
تهدید کردن
threats
U
تهدید کردن
blacked
U
تهدید امیز عبوسانه
black
U
تهدید امیز عبوسانه
terrorization
U
تهدید وارعاب ارعابگری
blacker
U
تهدید امیز عبوسانه
threaten with death
U
تهدید به قتل کردن
threatened
U
تهدید کردن ترساندن
threaten
U
تهدید کردن ترساندن
blackest
U
تهدید امیز عبوسانه
blacks
U
تهدید امیز عبوسانه
hectored
U
تهدید یا ازار کردن
hector
U
تهدید یا ازار کردن
intimidate
U
با تهدید وادار کردن
hectors
U
تهدید یا ازار کردن
hectoring
U
تهدید یا ازار کردن
threats
U
دشمن تهدید کردن
intimidates
U
با تهدید وادار کردن
threatens
U
تهدید کردن ترساندن
threat
U
دشمن تهدید کردن
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
I'll show you ! just you wait !
U
حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
extorts
U
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorting
U
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorted
U
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extort
U
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
deterrence
U
منع از راه ارعاب و تهدید
To put in an appearance .
U
نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
robbery
U
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
robberies
U
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
threat study
U
بررسی توسعه تهدید دشمن
assault
U
تهدید به ضرب کردن کسی
assaults
U
تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted
U
تهدید به ضرب کردن کسی
Is that your final word ?
U
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
coast is clear
<idiom>
U
هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
He threatened to thrash the life out of me.
U
مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !
U
آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
disaster recovery plan
U
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com