English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
loom U بزرگ جلوه کردن رفعت
loomed U بزرگ جلوه کردن رفعت
looming U بزرگ جلوه کردن رفعت
looms U بزرگ جلوه کردن رفعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
talk through one's hat <idiom> U بزرگ جلوه دادن
journalese U بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
Safavid period U دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
sublimity U رفعت
stature U رفعت
heights U رفعت
height U رفعت
exaltedness U رفعت
supereminence U رفعت
elation U رفعت
flower design U طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
the acme of eminece U اوج رفعت
gloss over <idiom> U پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
paragon U مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
paragons U مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
antique wash U دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
grossing U بزرگ کردن
grosses U بزرگ کردن
grossest U بزرگ کردن
grosser U بزرگ کردن
zooms U بزرگ کردن
zoomed U بزرگ کردن
bring up <idiom> U بزرگ کردن
largen U بزرگ کردن
distend U بزرگ کردن
distending U بزرگ کردن
maximizing U بزرگ کردن
maximizes U بزرگ کردن
maximize U بزرگ کردن
maximises U بزرگ کردن
maximising U بزرگ کردن
maximised U بزرگ کردن
dilating U بزرگ کردن
dilate U بزرگ کردن
maximized U بزرگ کردن
zoom U بزرگ کردن
largen vi U بزرگ کردن
distends U بزرگ کردن
enlarges U بزرگ کردن
enlarged U بزرگ کردن
aggrandise U بزرگ کردن
magnifying U بزرگ کردن
magnify U بزرگ کردن
heave U بزرگ کردن
enlarge U بزرگ کردن
gross U بزرگ کردن
aggrandize U بزرگ کردن
magnifies U بزرگ کردن
heaved U بزرگ کردن
magnified U بزرگ کردن
dilates U بزرگ کردن
enlarging U بزرگ کردن
grossed U بزرگ کردن
nurtures U غذا بزرگ کردن
aggrandizement U عمل بزرگ کردن
aggrantizement U عمل بزرگ کردن
nurture U غذا بزرگ کردن
nurturing U غذا بزرگ کردن
nurtured U غذا بزرگ کردن
show U جلوه
manifestation U جلوه
lustrous U پر جلوه
glitziest U پر جلوه
flourish U جلوه
flourished U جلوه
showing U جلوه
glitzy U پر جلوه
resplendent U پر جلوه
meretriciousness U جلوه
showy U پر جلوه
flaunts U جلوه
flaunting U جلوه
glitzier U پر جلوه
flaunt U جلوه
seeming U جلوه
manifestations U جلوه
showings U جلوه
shows U جلوه
showed U جلوه
flourishes U جلوه
smarts U جلوه گر
expressions U جلوه
smarter U جلوه گر
smarted U جلوه گر
smartest U جلوه گر
sight U جلوه
gaily U پر جلوه
smart U جلوه گر
bravery U جلوه
smarting U جلوه گر
expression U جلوه
flaunted U جلوه
sights U جلوه
gorgeous U با جلوه
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
magnifies U زیر ذربین بزرگ کردن
zoomed U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
magnified U زیر ذربین بزرگ کردن
magnifying U زیر ذربین بزرگ کردن
fill U اجرا کردن بزرگ شدن
zooms U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zooming U بزرگ و کوچک کردن تصویر
fills U اجرا کردن بزرگ شدن
magnify U زیر ذربین بزرگ کردن
zoom U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
lustre U جلوه درخشش
glitz U هر چیز پر جلوه
coloraturas U زیر و بم و جلوه
show-offs U جلوه دادن
coloratura U زیر و بم و جلوه
set off U جلوه دادن
self display U جلوه گری
resplendency U درخشندگی جلوه
highlighting U جلوه دادن
show off U جلوه دادن
resplendence U درخشندگی جلوه
exhibitive U جلوه دهنده
flashily U جلوه کنان
to set off U جلوه دادن
to show up U جلوه گر شدن
show-off U جلوه دادن
emotional expression U جلوه هیجانی
pomposity U جلوه وشکوه
displayed U جلوه نمایاندن
to put forward U جلوه دادن
displaying U جلوه نمایاندن
gloss U جلوه فاهر
luster U جلوه درخشش
display U جلوه نمایاندن
panache U خودنمایی جلوه
withers U جلوه گاه
displays U جلوه نمایاندن
emblazonry U جلوه دادن
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
hyperbolize U بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
fat bits U بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
zooming U بزرگ کردن یک ناحیه از متن یا گرافیک
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
lustre U درخشیدن جلوه داشتن
flashed U بروز ناگهانی جلوه
flashes U بروز ناگهانی جلوه
flash U بروز ناگهانی جلوه
worsen U بدتر جلوه دادن
display highlighting U جلوه دادن تصویر
worsened U بدتر جلوه دادن
worsening U بدتر جلوه دادن
image enhancement U جلوه دادن تصویر
luster U درخشیدن جلوه داشتن
worsens U بدتر جلوه دادن
give oneself away <idiom> U گناهکار جلوه دادن
parading U نمایش با شکوه جلوه
dwarfing U کوتاه جلوه دادن
dwarf U کوتاه جلوه دادن
make over <idiom> U بی تفاوت جلوه دادن
gaudiness U خودنمائی جلوه فروشی
dwarfs U کوتاه جلوه دادن
blazon U جلوه دادن منتشرکردن
cut a figure U خود را جلوه دادن
dwarfed U کوتاه جلوه دادن
parades U نمایش با شکوه جلوه
loomed U جلوه گری ازدور
parade U نمایش با شکوه جلوه
looming U جلوه گری ازدور
willful misrepresentation U عمدا" بد جلوه دادن
paraded U نمایش با شکوه جلوه
looms U جلوه گری ازدور
loom U جلوه گری ازدور
scale U کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
port U بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
amplifying U بزرگ کردن مفصل کردن
amplify U بزرگ کردن مفصل کردن
to give prominence to U بزرگ کردن برجسته کردن
amplifies U بزرگ کردن مفصل کردن
amplified U بزرگ کردن مفصل کردن
legitimises U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising U منطقی و معقول جلوه دادن
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
legitimization U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimize U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizing U منطقی و معقول جلوه دادن
blazonry U نمایش و جلوه هنری پرشکوه
legitimised U منطقی و معقول جلوه دادن
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com