Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to spell out
U
بزحمت خواندن یا هجی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lilt
U
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts
U
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
worry out
U
بزحمت حل کردن
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
trachle
U
تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
just
[enough]
<adv.>
U
بزحمت
barely
<adv.>
U
بزحمت
laboriously
U
بزحمت
arduously
U
بزحمت
to get into trouble
U
بزحمت افتادن
tugs
U
بزحمت کشیدن
with d.
U
بسختی بزحمت
tug
U
بزحمت کشیدن
tugged
U
بزحمت کشیدن
to get oneself into trouble
U
بزحمت افتادن
tugging
U
بزحمت کشیدن
to struggle through
U
بزحمت رد شدن
hardly
U
مشکل بزحمت
elaborate
U
بزحمت درست شده
to choke down
U
بزحمت دردل نگهداشتن
traipsed
U
بزحمت راه رفتن
elaborates
U
بزحمت درست شده
elaborating
U
بزحمت درست شده
traipse
U
بزحمت راه رفتن
to lead a person a d.
U
کسیرا بزحمت انداختن
to tug at the oar
U
بزحمت پارو زدن
elaborated
U
بزحمت درست شده
traipses
U
بزحمت راه رفتن
traipsing
U
بزحمت راه رفتن
scrambles
U
بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambled
U
بزحمت جلو رفتن تلاش
scramble
U
بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambling
U
بزحمت جلو رفتن تلاش
to scramble a victory
U
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
He escaped by the skin of his teeth.
U
بزحمت جانش رانجات داد
orate
U
نطق کردن خواندن
to wriggle one's way
U
بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to pipe up
U
زدن یا خواندن اغاز کردن
sight-reads
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
praelect
U
سخنرانی کردن خطا به خواندن
sight-reading
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
prelect
U
سخنرانی کردن خطا به خواندن
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to thrash out the truth
U
حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
recalls
U
فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled
U
فرا خواندن احضار لغو کردن
recall
U
فرا خواندن احضار لغو کردن
pop
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
descant
U
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
popped
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
descants
U
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
prayed
U
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prays
U
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
pray
U
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
praying
U
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
read head
U
هد خواندن راس خواندن
open
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
to call the roll
U
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
study for bar
U
دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
crashingly
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashes
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashed
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
head crash
U
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extends
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
head switching
U
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
head
U
دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
preparations
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
degauss
U
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
wand
U
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wands
U
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
intone
U
خواندن
intoned
U
خواندن
intones
U
خواندن
rhapsodiz
U
خواندن
misreading
U
بد خواندن
misread
U
بد خواندن
misreads
U
بد خواندن
lip read
U
لب خواندن
recitation
U
از بر خواندن
recitations
U
از بر خواندن
reads
U
خواندن
to take lessons
U
یا خواندن
lip-reads
U
لب خواندن
readings
U
خواندن
read
U
خواندن
reading age
U
سن خواندن
lip-read
U
لب خواندن
intoning
U
خواندن
reading
U
خواندن
raw head
U
نوک خواندن
reading station
U
ایستگاه خواندن
peruse
U
بدقت خواندن
perused
U
بدقت خواندن
peruses
U
بدقت خواندن
perusing
U
بدقت خواندن
brag
U
رجز خواندن
parallel reading
U
خواندن موازی
bragged
U
رجز خواندن
rehearsals
U
تمرین از بر خواندن
to glance
U
بشتاب خواندن
to throw down the glove
U
بمبارزه خواندن
quirister
U
باجمع خواندن
cantillate
U
با اواز خواندن
r/w
U
خواندن- نوشتن
to call to witness
U
بگواهی خواندن
chitter
U
اواز خواندن
psalmodize
U
زبور خواندن
bragging
U
رجز خواندن
brags
U
رجز خواندن
lulls
U
لالایی خواندن
scans
U
با وزن خواندن
chortle
U
سرودوتسبیح خواندن
lulled
U
لالایی خواندن
boast
U
رجز خواندن
lull
U
لالایی خواندن
misreading
U
غلط خواندن
To misread the facts . To infer wrongly .
U
کور خواندن
boasted
U
رجز خواندن
misreads
U
غلط خواندن
to read out
U
بلند خواندن
lullaby
U
لالایی خواندن
chortled
U
سرودوتسبیح خواندن
rhapsodiz
U
از بر خواندن سرودن
scanned
U
با وزن خواندن
to fling down the gauntlet
U
بمبارزه خواندن
beatified
U
مبارک خواندن
beatifies
U
مبارک خواندن
beatify
U
مبارک خواندن
beatifying
U
مبارک خواندن
misread
U
غلط خواندن
readout
U
خواندن بازخواندن
scan
U
با وزن خواندن
boasts
U
رجز خواندن
criminiate
U
مرجم خواندن
criminate
U
مجرم خواندن
chortling
U
سرودوتسبیح خواندن
chortles
U
سرودوتسبیح خواندن
lullabies
U
لالایی خواندن
trill
U
با تحریر خواندن
cite
U
به دادگاه خواندن
reading readiness
U
امادگی خواندن
readable
U
قابل خواندن
reading disability
U
ناتوانی در خواندن
numerate
U
خواندن یاشمردن
citing
U
به دادگاه خواندن
unreadable
U
نامستحق خواندن
readability
U
قابلیت خواندن
read head
U
نوک خواندن
read strobe
U
بارقه خواندن
reading speed
U
سرعت خواندن
cites
U
به دادگاه خواندن
trilled
U
با تحریر خواندن
reading habit
U
عادت خواندن
spelled
U
پی بردن به خواندن
trills
U
با تحریر خواندن
spell
U
پی بردن به خواندن
reading quotient
U
بهر خواندن
read pulse
U
تپش خواندن
to bid d. to
U
بمبارزه خواندن
spells
U
پی بردن به خواندن
reading rate
U
سرعت خواندن
cited
U
به دادگاه خواندن
bastardize
U
حرامزاده خواندن
to song a song
U
سرود خواندن
rehearsal
U
تمرین از بر خواندن
reading span
U
فراخنای خواندن
to go to school
U
درس خواندن
unreadable
U
غیرقابل خواندن
destructive read
U
خواندن مخرب
lulling
U
لالایی خواندن
nondestructive read
U
خواندن غیرمخرب
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
read/write
U
خواندن- نوشتن
chanted
U
سرود یا اهنگ خواندن
invite
U
خواندن وعده گرفتن
recited
U
با صدایی موزون خواندن
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
To read someone s mind (thoughts).
U
فکر کسی را خواندن
invites
U
خواندن وعده گرفتن
recites
U
با صدایی موزون خواندن
when reading a book
U
در حال خواندن کتابی
psalm
U
سرود مذهبی خواندن
reciting
U
با صدایی موزون خواندن
skims
U
بطور سطحی خواندن
chant
U
سرود یا اهنگ خواندن
read write head
U
نوک خواندن و نوشتن
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
chants
U
سرود یا اهنگ خواندن
study
U
درس خواندن خوانش
recite
U
با صدایی موزون خواندن
chanting
U
سرود یا اهنگ خواندن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com