English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trip ticket U برگه اجازه مسافرت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
passports U اجازه مسافرت
passport U اجازه مسافرت
the incidents of a journey U رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
trekked U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trips U مسافرت مسافرت کردن
trip U مسافرت مسافرت کردن
tripped U مسافرت مسافرت کردن
unifoliate U یک برگه
bract U برگه
follicles U برگه
follicle U برگه
card U برگه
cards U برگه
decaphyllous U ده برگه
diphyllous U دو برگه
lamellated U برگه برگه
trifolite U سه برگه
flattest U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
walking papers <idiom> U برگه اخراج
septifolious U هفت برگه
tetraphyllous U چهار برگه
forms U برگه ورقه
formed U برگه ورقه
five leaved U پنج برگه
trefoil U شبدر سه برگه
heptaphyllous U هفت برگه
letter of credit U برگه اعتبار
handout U برگه اطلاعات
information sheet U برگه اطلاعات
layout sheet U برگه طرح
issue note U برگه صدور
This page owner U دارنده این برگه
form U برگه ورقه
promissory notes U برگه بدهی
promissory note U برگه بدهی
scratch sheet U برگه نامنویسی اسبها
materials returned note U برگه مواد برگشتی
pink slip <idiom> U برگه اخراج از شغل
scorecards U برگه نام بازیگران
scorecard U برگه نام بازیگران
personal data sheet U برگه اطلاعات فردی
goods received note U برگه دریافت کالا
foliaceous U برگه دار برگی
materials transfer notes U برگه انتقال مواد
card sorting test U ازمون دسته بندی برگه ها
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
flap U برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flaps U برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flapped U برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
consular invoice U برگه فروش با مهر کنسول گری
no answer [n/a] [in forms] U بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
to get [be given] your card [British E] <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
locomotion U مسافرت
journey U مسافرت
travels U مسافرت
tour U مسافرت
traveled U مسافرت
tours U مسافرت
journeys U مسافرت
travel U مسافرت
toured U مسافرت
journeying U مسافرت
touring U مسافرت
journeyed U مسافرت
dromomania U جنون مسافرت
walkabouts U مسافرت پیاده
river trip U مسافرت رودخانه ای
hitchhike U مسافرت مفتی
trip ticket U بلیط مسافرت
walkabout U مسافرت پیاده
jaunts U مسافرت کوچک
royal progress U مسافرت شاهانه
jaunt U مسافرت کوچک
peregrination U مسافرت دور
visit U مسافرت معاینه
peregrinations U مسافرت دور
visits U مسافرت معاینه
visited U مسافرت معاینه
Get ready for the journey(trip) U برای مسافرت حاضر شو
holiday by the seaside [British] U مسافرت کنار دریا
campaigns U مسافرت درداخل کشور
campaigning U مسافرت درداخل کشور
campaigned U مسافرت درداخل کشور
campaign U مسافرت درداخل کشور
traversabel U سخنرانی درباره مسافرت
To travel night and day . U شب وروز مسافرت کردن
trial trip U مسافرت ازمایشی یا امتحانی
train journey from ... over ... to ... U مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
holiday at the seaside [British] U مسافرت کنار دریا
package holiday U مسافرت بسته بندی
package tour U مسافرت بسته بندی
sailed U مسافرت با قایق بادی
sail U مسافرت با قایق بادی
travelogs U سخنرانی درباره مسافرت
travelogue U سخنرانی درباره مسافرت
travelogues U سخنرانی درباره مسافرت
churchills v to moscow U مسافرت چرچیل به مسکو
all-expense tour U مسافرت بسته بندی
yachting U مسافرت با قایق تفریحی
port U مامن مبدا مسافرت
camel U مسافرت کردن باشتر
camels U مسافرت کردن باشتر
sailings U مسافرت با قایق بادی
We have a long journey before us . U مسافرت طولانی در پیش داریم
riding U گردش و مسافرت لنگر گاه
foy U سوری که بخاطر مسافرت میدهند
waybill U خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
roadability U راهواری قابل مسافرت در جاده
commuting U مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commute U مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
stow away U مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
roadworthy U اماده مسافرت قابل سفر کردن
mal de mer U سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
astronautics U مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
passenger mile U طول راه مسافرت به حسب میل
commuted U مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
itinerate U سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
I travel tomorrow [afternoon] . U من فردا [بعد از ظهر] به مسافرت می روم.
commutes U مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
How long does the crossing take? U چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
flying U بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
road test U ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
traveling fellowship U بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
travel U سفر کردن مسافرت کردن
traveled U سفر کردن مسافرت کردن
travels U سفر کردن مسافرت کردن
licenses U اجازه
licences U اجازه
permission U اجازه
by permission of U با اجازه
licence U اجازه
approval U اجازه
liberty U اجازه
okay U اجازه
fiat U اجازه
fiats U اجازه
ratification U اجازه
leave U اجازه
leaving U اجازه
authorisations U اجازه
authorization U اجازه
liberties U اجازه
unauthorized U بی اجازه
permitting U اجازه
warrent U اجازه
permit U اجازه
licensure U اجازه
licensing U اجازه
license U اجازه
permits U اجازه
ok U اجازه
authority U اجازه
transit bill U اجازه عبور
searcher warrant U اجازه بازرسی
searcher warrant U اجازه تفتیش
warrant U اجازه قانونی
may i take it please U اجازه می فرمایید
without a by your leave U بی اجازه بی خداحافظی
warranting U اجازه قانونی
warranted U اجازه قانونی
to permit oneself U اجازه خواستن
authorizing U اجازه دادن
full power of attorney U اجازه نامه
letter of attorney U اجازه نامه
power of attorney U اجازه نامه
power of authority U اجازه نامه
power of procuration U اجازه نامه
warrant of attorney U اجازه نامه
to ask permission U اجازه خواستن
to admit of U اجازه دادن
to beg leave U اجازه رفتن
to obtain permission U اجازه گرفتن
authorizes U اجازه دادن
authorize U اجازه دادن
authorising U اجازه دادن
lets U اجازه دادن
certificate of authority U اجازه نامه
authorises U اجازه دادن
warrants U اجازه قانونی
acquisition authority U اجازه خرید
have it <idiom> U اجازه دادن
letting U اجازه دادن
if you please U با اجازه شما
imprimatur U اجازه چاپ
inofficial U بدون اجازه
approach clearance U اجازه فرود
approach clearance U اجازه تقرب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com