English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sheet lighning U برقی که روشنایی ان پخش شده همه جا را میگیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electric light U روشنایی برقی
it is insensitive to light U روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
iceblink U روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
vacuuming U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
fully paid U که حقوق خودراتمام میگیرد
that right inheres in him U ان حق باو تعلق میگیرد
hydraulic cement U سیمانی که در زیر اب میگیرد
airy-fairy U کسی که خود را میگیرد
power traverse U مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
heliograph U دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
hooker U قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
hookers U قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
lunt U کبریتی که بکندی اتش میگیرد
the freak takes him U وسواس میگیردش وسواسش میگیرد
it is very easily done U بسیار اسان انجام میگیرد
weaner U کسیکه بچه را از شیر میگیرد
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
candlelit U اتاقیا میزیکهبا شمعنور میگیرد
bass clef U کلیدی که زیر f ومیان cقرار میگیرد
undertaker U کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
aneroid U فشارسنجی که فشار مطلق رااندازه میگیرد
quantity allowance U تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
undertakers U کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
undertaking U کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
fusion reactor U راکتوری که در ان جوش هستهای صورت میگیرد
nursling U بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
quarterback U بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
it is ridiculously small U بقدری کوچک است که ادم خنده اش میگیرد
quarterbacks U بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
kelson or keelson U کالبدزیرین کشتی که روی تیرحمال قرار میگیرد
coordinated illumination U روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
grandfather clocks U ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
disc U حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
grandfather clock U ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
discs U حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
decalescence point U دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
outwork U قسمتی از کار شرکت که توسط افرادخارجی انجام میگیرد
cross to bear/carry <idiom> U رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
governess U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
governesses U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
hot test U تست استاتیک موتور راکت که در ان احتراق واقعی صورت میگیرد
design points U ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
perfect infinitive U مصدری که با اسم مفعول ساخته میشودو جای ماضی کامل را میگیرد
bridge U سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridged U سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
working section U قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
gantline U رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
geomancer U کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
group contracts U قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
cold rolling U عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
comas U پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
coma U پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
bridges U سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
lighter aboard ship نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
design strength U مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
naturally aspirated engine U موتور پیستونی بدون سوپرشارژر که ورود هوا به ان تحت فشار محیط صورت میگیرد
haulage U پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
hung start U شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد
quick opener U بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
fusion welding U اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
critical raynold's number U عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
luminance U روشنایی
peeps U روشنایی کم
clearness U روشنایی
luminouity U روشنایی
electric lighting U روشنایی
peep U روشنایی کم
peeping U روشنایی کم
lightness U روشنایی
luminosity U روشنایی
illuminations U روشنایی
illumination U روشنایی
peeped U روشنایی کم
rushlight U روشنایی کم
night light U روشنایی شب
lightest U روشنایی
lighted U روشنایی
light U روشنایی
lighting U روشنایی
gyro U برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
lambert U واحد روشنایی
illuminating engineering U مهندسی روشنایی
intensity of illumination U شدت روشنایی
illuminating aperture U روزنه روشنایی
emergency lighting U روشنایی اضطراری
illuminating engineering U تکنیک روشنایی
illuminating device U تجهیزات روشنایی
direct lighting U روشنایی مستقیم
illuminating beam U پرتو روشنایی
light adaptation U انطباق با روشنایی
image brightness U روشنایی تصویر
light point U منبع روشنایی
light meter U روشنایی سنج
light gap U فاصله روشنایی
light fluctuation U نوسان روشنایی
light control U کنترل روشنایی
light conditions U نسبتهای روشنایی
brightness control U پیچ روشنایی
lighting control U کنترل روشنایی
light brightness control U کنترل روشنایی
intensity level U سطح روشنایی
earth light U روشنایی خاکستری
earth shine U روشنایی خاکستری
illumniation aperture U روزنه روشنایی
ceiling light U روشنایی سقفی
illuminating fixture U لوازم روشنایی
illuminating gas U گاز روشنایی
country life U زندگی روشنایی
constant luminance U روشنایی ثابت
illuminating system U سیستم روشنایی
illumination method U سبک روشنایی
illumination change U تعویض روشنایی
brightness signal U پیام روشنایی
illuminance U شدت روشنایی
indirect lighting U روشنایی غیرمستقیم
fluorescent light U روشنایی فلورسنت
continuous illumination U روشنایی مداوم
artifical light U روشنایی مصنوعی
asterism U روشنایی و نور
full beam spread U باندکامل روشنایی
incandescent lamp U لامپ روشنایی
decorative ligthing U روشنایی تزیینی
gaslight U روشنایی گاز
illuminator U وسیله روشنایی
illuminator U دستگاه روشنایی
illumination method U روش روشنایی
incandescence U روشنایی سیمابی
lux meter U روشنایی سنج
optics U علم روشنایی
luminous power U قوه روشنایی
luminous intensity U شدت روشنایی
candlelight U روشنایی شمع
luminous flux U فلوی روشنایی
luminous flux U شار روشنایی
luminous flux U شاره روشنایی
luminous efficiency U راندمان روشنایی
luminous efficiency U ضریب روشنایی
luminance decay U کم شدن روشنایی
flashes U روشنایی مختصر
phot U واحد روشنایی
sustained illumination U روشنایی پایدار
sustained illumination U روشنایی مداوم
street lighting U روشنایی خیابان
search light illumination U روشنایی با نورافکن
room lighting U روشنایی اطاق
photometer U روشنایی سنج
photology U دانش روشنایی
glare U روشنایی زننده
glared U روشنایی زننده
glares U روشنایی زننده
ray U روشنایی تشعشع
phosphorescence U روشنایی شب تابی
flash U روشنایی مختصر
flashed U روشنایی مختصر
luminance channel U کانال روشنایی
lighting effect U اثر روشنایی
illumination U شدت روشنایی
lighting engineering U مهندسی روشنایی
illuminations U شدت روشنایی
lighting plant U تاسیسات روشنایی
lighting outlet U خروجی روشنایی
lighting mains U خط روشنایی اصلی
lighting line U سیم روشنایی
lighting feeder U تهیه روشنایی
luminosity U بازده روشنایی
glimmering U روشنایی ضعیف
lighting battery U باتری روشنایی
glimmerings U روشنایی ضعیف
lighting engineering U تکنیک روشنایی
lighting scheme U ترتیب روشنایی
lighting set U دستگاه روشنایی
lighting source U منبع روشنایی
glimmered U روشنایی ضعیف
glimmers U روشنایی ضعیف
lighting switch U کلید روشنایی
loom U هاله روشنایی
glimmer U روشنایی ضعیف
loomed U هاله روشنایی
lighting transformer U مبدل روشنایی
lighting unit U واحد روشنایی
ligting conditions U نسبتهای روشنایی
looms U هاله روشنایی
looming U هاله روشنایی
solariums U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
normative economics U اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
lighting hours U زمان روشنایی یا سوختن
to i. light from anything U گذر کردن روشنایی
lighting equipments U الات و ادوات روشنایی
train lighting battery U باتری روشنایی ترن
zodiacal light U روشنایی صبح کاذب
lighting cable U کابل نور روشنایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com