English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neontology U بررسی جانوران مانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
residue check U بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
modulo arithmetic U بررسی تشخیص خطا با استفاده از باقی مانده عمل ریاضی روی داده
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
idle balance U مانده راکد مانده غیرفعال
hards U پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
analogues U یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر یا ترمینال
analogue U یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر یا ترمینال
feasibility U بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
inference U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inferences U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
analog U یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر محلی یا ترمینال
link U برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
leap frog test U و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
automatic U کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatics U کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
rinsing U پس مانده ابکشی پس مانده
retort residue U ته مانده یا پس مانده قرع
systems analysis U 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
edited U فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
edit U فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
analog U یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال مودم
analogues U یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال مودم
analogue U یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال مودم
monitor U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitored U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors U 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
faunology U جانوران
bimana U جانوران دودست
herbivora U جانوران علفخوار
animals kingdom U جهان جانوران
implacentalia U جانوران بی جفت
menageries U نمایشگاه جانوران
faunae U مربوط به جانوران
zooplankton U جانوران شناور
invertebrata U جانوران بی مهره
arachnida U جانوران عنکبوتی
faunistic U وابسته به جانوران
kit U بچه جانوران
kits U بچه جانوران
menagerie U نمایشگاه جانوران
animalist U پیکرنمای جانوران
halobiont U جانوران اب شور
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
animality U زندگی جانوران
acephali U جانوران بیسر
lights U ریه جانوران
faunis U الهه جانوران
animal kingdom U جهان جانوران
vermin U جانوران موذی
vertical redundancy check U بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
claw U سرپنجه جانوران ناخن
claws U سرپنجه جانوران ناخن
oestrum U شهوت ومستی جانوران
articulata U جانوران حلقه دار
instincts U هوش طبیعی جانوران
instinct U هوش طبیعی جانوران
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
animal husband U پرورش جانوران اهلی
underbody U پایین تنه جانوران
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
biosystematic U رده بندی جانوران
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
zooid U جانورسان شبیه جانوران
zootaxy U طبقه بندی جانوران
arthropoda U جانوران مفصل دار
pincer U عضو گازانبری جانوران
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
animalcular U وابسته به جانوران ذره بینی
aquariums U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
somite U حلقه یابند بدن جانوران
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
vivarium U جای نگاهداری جانوران زمینی
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
seafood U غذاهای مرکب از جانوران دریایی
zoometry U اندازه گیری اندامهای جانوران
microorganism U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
microorganisms U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
To kI'll animals for food . U جانوران را برای غذا کشتن
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
weasels U جانوران پستاندار شبیه راسو
weasel U جانوران پستاندار شبیه راسو
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
foraminifer U جنسی از جانوران ریز ریشه پای
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
polyzoic U مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
zootechny U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
incestuous U وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
zootechnics U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
polyphagous U تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
zoography U علم توصیف جانوران وخوی انان
chine U مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
awn U الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
sea fire U شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
Aborigines U سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
drag net U توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
Brits U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
Brit U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
omnivora U جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
inbreeding U تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
cyclic redundancy check U بررسی افزونگی چرخهای کاراکتر بررسی و کنترل افزونگی چرخهای
zoophyte U انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
labyrinthodon U سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
dross U پس مانده
recrement U پس مانده
recrementitious U پس مانده
remanence U مانده
residue U پس مانده
remanent U پس مانده
residue U مانده
knub U پس مانده
offscourings U پس مانده
forwearied U مانده
draff U پس مانده
oversize materials rejects U مانده
forworn U مانده
heel tap U ته مانده
fordone U مانده
dreg U پس مانده
leftovers U پس مانده
orts U پس مانده
played out U مانده
deposit U پس مانده
remainder U مانده
weary U مانده
wearies U مانده
wearied U مانده
fag ends U ته مانده
fag end U ته مانده
scrapping U ته مانده
loose end U ته مانده
loose ends U ته مانده
leavings U پس مانده
leavings U ته مانده
riffraff U ته مانده
wearying U مانده
heels U پس مانده
heel U پس مانده
deposits U پس مانده
outworn U مانده
scraps U ته مانده
scrapped U ته مانده
scrap U ته مانده
leftover U پس مانده
residual U مانده
residual U ته مانده
scum U پس مانده
silt U ته مانده
picking U پس مانده
refuse U پس مانده
tailling U پس مانده
residve U پس مانده
residues U مانده
residues U پس مانده
tailing U پس مانده
residues U ته مانده
balance U مانده
refusing U پس مانده
balances U مانده
refused U پس مانده
residue U ته مانده
refuses U پس مانده
galantine U خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
balance due U مانده معوق
residues U پس مانده تقطیر
accoutn balance U مانده حساب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com