Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to set in motion
U
بجریان انداختن به جنبش اوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to set afoot
U
بجریان انداختن
to put in hand
U
بجریان انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.
U
کارها را بجریان انداختن
turn on
U
بجریان انداختن روشن کردن
routinize
U
عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
to youse to a
U
به جنبش انداختن
pickup
U
انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
libration
U
جنبش ترازویی و حرکت موازنهای جنبش نمایان ماه
resistance force
U
جنبش مقاومت یا جنبش ازادی بخش انقلابی
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
U
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
grasps
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
stirrings
U
جنبش
kinesthesis
U
حس جنبش
swings
U
جنبش
swing
U
جنبش
stir
U
جنبش
libration
U
جنبش
kinesodic
U
جنبش بر
immobile
U
بی جنبش
kinesis
U
جنبش
motioning
U
جنبش
bustled
U
جنبش
vibrational
U
جنبش
stirs
U
جنبش
on the move
U
در جنبش
stirred
U
جنبش
motion
U
جنبش
bustle
U
جنبش
jiggling
U
جنبش
jiggles
U
جنبش
jiggled
U
جنبش
bustles
U
جنبش
the r.
U
جنبش
stock still
U
بی جنبش
motioned
U
جنبش
mobility
U
جنبش
passively
U
بی جنبش
awakening
U
جنبش
motions
U
جنبش
leger or ledger
U
بی جنبش
jiggle
U
جنبش
rising
U
جنبش
actions
U
جنبش
rocked
U
جنبش
immotile
U
بی جنبش
inanition
U
جنبش
oscillation
U
جنبش
action
U
جنبش
rock
U
جنبش
vibration
U
جنبش
astir
U
در جنبش
stock-still
U
بی جنبش
rocks
U
جنبش
oscillations
U
جنبش
rocking
U
جنبش
heartbeat
U
جنبش
vibratility
U
جنبش
heartbeats
U
جنبش
locomotion
U
جنبش
inactive
U
بی جنبش
movement
U
جنبش
kinesalgia
U
جنبش درمان
braid
U
جنبش جهش
kymograph
U
جنبش نگار
traveled
U
حرکت جنبش
kinesiotherapy
U
جنبش درمانی
labor movement
U
جنبش کارگری
moves
U
حرکت جنبش
libration
U
جنبش ترازویی
kinesimometer
U
جنبش سنج
stagnates
U
از جنبش ایستادن
stagnating
U
از جنبش ایستادن
flicker
U
پرپرزدن جنبش
paratonic
U
از جنبش بازدارنده
flickers
U
پرپرزدن جنبش
tremor
U
تکان جنبش
kinesimeter
U
جنبش سنج
movableness
U
جنبش پذیری
mass movement
U
جنبش تودهای
travels
U
حرکت جنبش
life blood
U
جنبش بی اخبار
tremors
U
تکان جنبش
libration
U
جنبش موازنهای
travel
U
حرکت جنبش
kymogram
U
جنبش نگاره
reformer
U
پیشوای جنبش
impassionate
U
به جنبش امده
revivals
U
جنبش مذهبی
kinematic
U
جنبش شناسی
revival
U
جنبش مذهبی
moved
U
جنبش تکان
braids
U
جنبش جهش
braided
U
جنبش جهش
kinaesthesia
U
حس جنبش درماهیچه
kinaesthesis
U
حس جنبش درماهیچه
immovableness
U
جنبش ناچذیری
move
U
حرکت جنبش
moved
U
حرکت جنبش
kinology
U
جنبش شناسی
kinetoscope
U
جنبش نما
moves
U
جنبش تکان
forward motion
U
جنبش پیشرو
move
U
جنبش تکان
impassioned
U
به جنبش درامده
gybe
U
جنبش تغییرجهت
reformers
U
پیشوای جنبش
hyperkinesthesia
U
شدت حس جنبش
kinematics
U
جنبش شناسی
kinesthesia
U
حس جنبش درماهیچه
kinetics
U
جنبش شناسی
operation
U
گردش جنبش
commotion
U
جنبش اغتشاش
revolt
U
نهضت جنبش
revolts
U
نهضت جنبش
saltation
U
جنبش ناگهانی
flickered
U
پرپرزدن جنبش
actions
U
جنبش حرکت
action
U
جنبش حرکت
immobile
U
جنبش ناپذیر
to put in motion
U
در جنبش دراوردن
impetus
U
نیروی جنبش
uniform movement
U
جنبش یکسان
undulation
U
جنبش نوسانی
jars
U
تکان جنبش
tremour
U
تکان جنبش
jarred
U
تکان جنبش
jar
U
تکان جنبش
stir
U
به جنبش دراوردن
stagnated
U
از جنبش ایستادن
stagnate
U
از جنبش ایستادن
reformation
U
نهضت جنبش
photokinesis
U
نور جنبش
stirs
U
به جنبش دراوردن
psychokinesis
U
جنبش فراروانی
stirrings
U
به جنبش دراوردن
stirred
U
به جنبش دراوردن
quiescently
U
بدون جنبش
momentum
U
مقدار جنبش انی
kinetics
U
علم جنبش و نیرو
gas kinetics
U
علم جنبش گازها
gyrostatics
U
گفتاردر جنبش وضعی
f. morement
U
جنبش برای پیشرفت
movable
U
جنبش پذیر تغییرناپذیر
hydrokinetics
U
علم جنبش مایعات
an onward movement
U
جنبش سوی پیش
angular momentum
U
مقدار جنبش چرخشی
causing
U
جنبش سبب شدن
kinematical
U
وابسته به جنبش شناسی
photokymograph
U
جنبش نگار نوری
immobile
U
ثابت جنبش ناپذیر
myokinetic test
U
ازمون جنبش عضلانی
music of the spheres
U
اهنگ جنبش سیارات
libration of the moon
U
جنبش نمایان ماه
causes
U
جنبش سبب شدن
tranquil
U
بی جنبش درحال سکون
oscillatory motion
U
جنبش تاب وار
vibrant
U
در حال جنبش تکریری
peristole
U
جنبش کرم وار
groundswell
U
جنبش تند گستر
peristaltic movement
U
جنبش کرم وار
peristalsis
U
جنبش کرم وار
cause
U
جنبش سبب شدن
let down
U
پایین انداختن انداختن
passivism
U
فلسفه صبر وعدم جنبش
reform movement
U
جنبش یا نهضت برای اصلاحات
photothropism
U
جنبش در تحت تاثیر روشنایی
photodynamics
U
اثر روشنایی در جنبش گیاهان
photodynamic
U
اثر روشنایی در جنبش گیاهان
immovably
U
چنانکه نتوان جنبش داد
revivalist movement
U
جنبش اصول بیداری مذهبی
counter-revolution
U
جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolutions
U
جنبش برای سرکوبی انقلاب
lost cause
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
lost causes
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
wavy
U
جنبش بعقب و جلو متموج
actimeter
U
نمایان ساز
[جنبش بدن]
she is quick with child
U
جنبش بچه رادرشکم حس میکند
statgnate
U
از جنبش ایستادن گندیده شده
inert
U
فاقد نیروی جنبش بیروح
planker
U
گیاهان و جانورانی که دستخوش جنبش اب دریاهستند
spurts
U
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurting
U
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurted
U
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurt
U
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com