Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ship
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
ships
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hatch way
U
روزنه عرشه کشتی مخصوص پایین فرستادن بار
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
despatching
U
روانه کردن فرستادن
dispatch
U
روانه کردن فرستادن
dispatches
U
روانه کردن فرستادن
despatches
U
روانه کردن فرستادن
despatched
U
روانه کردن فرستادن
dispatched
U
روانه کردن فرستادن
ships
U
باکشتی فرستادن یا حمل کردن
ship
U
باکشتی فرستادن یا حمل کردن
supplying
U
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supply
U
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
relegated
U
محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegates
U
محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegating
U
محول کردن به جای بدتر فرستادن
supplied
U
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
railroads
U
با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
disseminating
U
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
railroad
U
با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
relegate
U
محول کردن به جای بدتر فرستادن
disseminate
U
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminated
U
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminates
U
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
send
U
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sending
U
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sends
U
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
commissioning the ship
U
فعال کردن کشتی
to take ship
U
با کشتی حمل کردن
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
sailed
U
با کشتی حمل کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
sail
U
با کشتی حمل کردن
sailings
U
با کشتی حمل کردن
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
cargo documentation
U
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
to go for a sail
U
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
to outgo
U
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
so strike one's flag
U
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
to sail
[for]
U
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
stowage
U
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
circumnavigate
U
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
plundrage
U
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
ballast
U
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
keel
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
poop
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
poops
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
wrecking
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
keels
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
wrecks
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wreck
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
dispatch
U
فرستادن
dispatched
U
فرستادن
dispatches
U
فرستادن
send
U
فرستادن
packs
U
فرستادن
sending
U
فرستادن
sends
U
فرستادن
give off
<idiom>
U
فرستادن
despatching
U
فرستادن
remit
U
فرستادن
to send off
U
فرستادن
send round
U
فرستادن
remits
U
فرستادن
send out
U
فرستادن
remitted
U
فرستادن
send in
U
فرستادن
to send back
U
پس فرستادن
remitting
U
فرستادن
send back
U
پس فرستادن
to a. letter
U
فرستادن
despatched
U
فرستادن
despatches
U
فرستادن
to serve a subpoena on
U
فرستادن
to send off
U
فرستادن
despatch
U
فرستادن
consigning
U
فرستادن
consign
U
فرستادن
dispateh
U
فرستادن
consigns
U
فرستادن
hand over
U
فرستادن
pack
U
فرستادن
consigned
U
فرستادن
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
salutes
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
saluted
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
call for some one
U
پی کسی فرستادن
consignments
U
امانت فرستادن
send on
U
جداگانه فرستادن
imparadise
U
به بهشت فرستادن
to send on fools errand
U
پی نخودسیاه فرستادن
transmissibility
U
قابلیت فرستادن
consignment
U
امانت فرستادن
remittances
U
فرستادن پول
to send a message
U
پیام فرستادن
delegating
U
به نمایندگی فرستادن
delegates
U
به نمایندگی فرستادن
delegated
U
به نمایندگی فرستادن
return
U
پس فرستادن عودت
returned
U
پس فرستادن عودت
returning
U
پس فرستادن عودت
delegate
U
به نمایندگی فرستادن
forwarded
U
فرستادن رساندن
returns
U
پس فرستادن عودت
to send for a person
U
بی کسی فرستادن
remittance
U
فرستادن پول
jamming
U
پارازیت فرستادن
to send down rain
U
باران فرستادن
issue
U
نشریه فرستادن
mails
U
باپست فرستادن
send-up
U
بزندان فرستادن
retransmit
U
دوباره فرستادن
send up
U
بزندان فرستادن
pulsing
U
فرستادن موج
forward
U
فرستادن رساندن
mail
U
باپست فرستادن
circularize
U
بخشنامه فرستادن به
send-ups
U
بزندان فرستادن
issued
U
نشریه فرستادن
issues
U
نشریه فرستادن
mission
U
بماموریت فرستادن
missions
U
بماموریت فرستادن
missend
U
اشتباها فرستادن
to call for anyone
U
پی کسی فرستادن
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
kentledge
U
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
to heave a ship down
U
کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
interchange
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
dispatched
U
عزیمت فرستادن پیام
to mail a letter
[American English]
U
نامه ای را با پست فرستادن
to post a letter
[British English]
U
نامه ای را با پست فرستادن
red herrings
U
پی نخود سیاه فرستادن
delivers
U
فرستادن توپ به هدف
dispatches
U
عزیمت فرستادن پیام
fade
U
کج فرستادن گوی گلف
fades
U
کج فرستادن گوی گلف
circularize
U
پرسش نامه فرستادن
deliver
U
فرستادن توپ به هدف
dispatch
U
عزیمت فرستادن پیام
to send something to my friend
U
چیزی را به دوستم فرستادن
despatches
U
عزیمت فرستادن پیام
to e. carpets to the europe
U
فرش به اروپا فرستادن
follow the ball
U
دنبال توپ فرستادن
despatched
U
عزیمت فرستادن پیام
to send soldiers into the streets
U
سربازان را به خیابانها فرستادن
radio
U
پیام رادیویی فرستادن
radioed
U
پیام رادیویی فرستادن
radios
U
پیام رادیویی فرستادن
re export
U
دوباره بیرون فرستادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com