Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sectarianize
U
با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
demagogisme
U
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
sentimentalize
U
با احساسات امیختن
ideological
U
مسلکی
ideologically
U
مسلکی
Religious (political) fanaticism
U
تعصبات مذهبی ( سیاسی )
Racial prejudice prevails in some countries.
U
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
proselytism
U
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
theatricalism
U
پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
sentiments
U
احساسات
soulful
U
پر از احساسات
emotion
U
احساسات
heartbeat
U
احساسات
emotions
U
احساسات
heartbeats
U
احساسات
interblend
U
در هم امیختن
mell
U
امیختن
intermingle
U
با هم امیختن
immix
U
در هم امیختن
inosculate
U
امیختن
interblend
U
امیختن
interlard
U
امیختن
intermixing
U
در هم امیختن
blends
U
امیختن
blend
U
امیختن
intermingled
U
با هم امیختن
intermingles
U
با هم امیختن
intermingling
U
با هم امیختن
amalgamates
U
امیختن
amalgamate
U
امیختن
mixes
U
امیختن
incorporates
U
امیختن
amalgamated
U
امیختن
incorporating
U
امیختن
mix
U
امیختن
incorporate
U
امیختن
admix
U
امیختن
meddles
U
امیختن
meddled
U
امیختن
meddle
U
امیختن
mingling
U
امیختن
mingles
U
امیختن
mingled
U
امیختن
mingle
U
امیختن
amalgamating
U
امیختن
brews
U
امیختن
synthesizes
U
امیختن
fuse
U
امیختن
combining
U
امیختن
synthesizing
U
امیختن
synthesised
U
امیختن
synthesized
U
امیختن
synthesises
U
امیختن
synthesising
U
امیختن
to alloy gold with copper
U
امیختن
synthesize
U
امیختن
synthetize
U
امیختن
brewed
U
امیختن
brew
U
امیختن
combines
U
امیختن
combine
U
امیختن
fused
U
امیختن
to stir up
U
امیختن
rhapsodically
U
از روی احساسات
braced
U
تحریک احساسات
brace
U
تحریک احساسات
acold
U
بدون احساسات
heartstrings
U
احساسات عمیق
affect
U
احساسات برخورد
to gall a person's kibes
U
احساسات کسی را
affects
U
احساسات برخورد
impressive
U
برانگیزنده احساسات
emotive
U
وابسته به احساسات
d. of feeling
U
نازکی احساسات
affecting
U
محرک احساسات
enthused
U
احساسات رابرانگیختن
enthuses
U
احساسات رابرانگیختن
enthusing
U
احساسات رابرانگیختن
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
nationallism
U
احساسات ملی
enthuse
U
احساسات رابرانگیختن
schwarmerei
U
احساسات شدید
schwarmerei
U
احساسات افراطی
folkway
U
احساسات عمومی
emotionless
U
عاری از احساسات
immingle
U
درهم امیختن
inviscade
U
با چسب امیختن
shuffling
U
بهم امیختن
kneading
U
سرشتن امیختن
womanize
U
بازنان امیختن
plant mixing
U
امیختن در کارخانه
oxygenize
U
با اکسیژن امیختن
inviscate
U
باچیزچسبناک امیختن
mixing in place
U
امیختن در جا مخلوط در جا
commingle
U
بهم امیختن
carburet
U
باذغال امیختن
interfusion
U
بهم امیختن
interlace
U
در هم امیختن در هم بافتن
intermix
U
بهم امیختن
sulfuret
U
با گوگرد امیختن
sulfurate
U
با گوگرد امیختن
carbonation
U
عمل امیختن با
shuffled
U
بهم امیختن
shuffle
U
بهم امیختن
shuffles
U
بهم امیختن
interweaving
U
باهم امیختن
interwove
U
باهم امیختن
coalesces
U
بهم امیختن
folded
U
بهم امیختن
folds
U
بهم امیختن
scramble
U
درهم امیختن
kneads
U
سرشتن امیختن
kneaded
U
سرشتن امیختن
knead
U
سرشتن امیختن
fused
U
فیوزدارکردن امیختن
interweave
U
باهم امیختن
interweaves
U
باهم امیختن
fuse
U
فیوزدارکردن امیختن
fold
U
بهم امیختن
coalesce
U
بهم امیختن
oxygenating
U
اکسیژن امیختن
scrambled
U
درهم امیختن
oxygenated
U
اکسیژن امیختن
coalescing
U
بهم امیختن
scrambles
U
درهم امیختن
coalesced
U
بهم امیختن
oxygenate
U
اکسیژن امیختن
scrambling
U
درهم امیختن
oxygenates
U
اکسیژن امیختن
religious sentiments
U
احساسات وعقاید مذهبی
pathetic
U
دارای احساسات شدید
seentimentally
U
از روی احساسات یا عاطفه
soft spot for someone/something
<idiom>
U
احساسات تندوتیز داشتن
mush
U
احساسات بیش ازحد
fanatic
U
دارای احساسات شدید
heartstring
U
عمیق ترین احساسات دل
heart goes out to someone
<idiom>
U
ابراز احساسات کردن
neighbourly feelings
U
احساسات همسایگی همدردی
sweep off one's feet
<idiom>
U
بر احساسات فائق آمدن
sentimentally
U
از روی احساسات یاعاطفه
internationalism
U
احساسات بین المللی
sexiest
U
دارای احساسات شهوانی
sexier
U
دارای احساسات شهوانی
shake-ups
U
احساسات راتحریک کردن
shake-up
U
احساسات راتحریک کردن
shake up
U
احساسات راتحریک کردن
sentimentality
U
گرایش بسوی احساسات
fanatics
U
دارای احساسات شدید
sentimental
U
مبنی بر احساسات یا عقیده
unfeeling
U
بیحس فاقد احساسات
fanatical
U
دارای احساسات شدید
sexy
U
دارای احساسات شهوانی
white-hot
U
دارای احساسات برانگیخته
white hot
U
دارای احساسات برانگیخته
sentient
U
حساس دستخوش احساسات
self composed
U
مستولی بر احساسات خود
sensate
U
با احساسات درک کردن
sentimentalism
U
گرایش بسوی احساسات
sentimentalization
U
ایجاد احساسات وعواطف
pepsinate
U
با جوهر گوارنده امیختن
sulfate
U
با اسید سولفوریک امیختن
loading
U
امیختن موادخارجی به شراب
sulphate
U
با اسید سولفوریک امیختن
compounds
U
: ترکیب کردن امیختن
intermix
U
در هم امیختن با هم مخلوط کردن
conjugate
U
درهم امیختن توام
grade
U
جورکردن باهم امیختن
grades
U
جورکردن باهم امیختن
compound
U
: ترکیب کردن امیختن
attemper
U
نرم کردن امیختن
mixing
U
بهم زدن امیختن
mixes
U
امیختن مخلوط کردن
mix
U
امیختن مخلوط کردن
interfuse
U
بهم امیختن افشاندن
compounded
U
: ترکیب کردن امیختن
close to home
<idiom>
U
به احساسات شخصی نزدیک شدن
your words offended her
U
سخنان شما به احساسات اوبرخورد
wear one's heart on one's sleeve
<idiom>
U
نشان دادن تمام احساسات
pathognomic
U
وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
get a grip of oneself
<idiom>
U
کنترل کردن احساسات شخصی
high mind
U
با مناعت دارای احساسات بلند
To play (trifle) with someones feeling.
U
با احساسات کسی بازی کردن
aluminum coating by spraying amalgamate
U
روکش الومینیوم کردن امیختن
immingle
U
بهم امیختن مخلوط کردن
insalivate
U
با خدو اغشتن با بزاق امیختن
wounded feelings
U
رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
pornography
U
نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی
soul searching
U
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
philanthropic feelings
U
احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
heart strings
U
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
soul-searching
U
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
tough minded
U
دارای فکر خشن وبدون احساسات
barbarize
U
با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
to mull a mull of
U
داغ کردن و امیختن باادویه و قند
She has emotional entanglements (involvement ) .
U
گرفتاریهای احساسی دارد ( عشق ؟ احساسات وغیره )
debunk
U
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
passion
U
اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
debunked
U
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
homosexuals
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexual
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
debunking
U
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com