Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
heparinize
U
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
therapist
U
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists
U
متخصص درمان شناسی درمان شناس
client centered therapy
U
درمان متمرکز بر درمان جو
remedied
U
درمان کردن
remedies
U
درمان کردن
treats
U
درمان کردن
remedying
U
درمان کردن
treat
U
درمان کردن
remedy
U
درمان کردن
treated
U
درمان کردن
hydropathic
U
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
follow up
U
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
immedicable
U
بی درمان
remedies
U
درمان
cure
U
درمان
therapy
U
درمان
remedy
U
درمان
remediless
U
بی درمان
remedied
U
درمان
medicament
U
درمان
clients
U
درمان جو
client
U
درمان جو
medicaments
U
درمان
cured
U
درمان
natural philosophy
U
درمان
treatments
U
درمان
treatment
U
درمان
medicative
U
درمان کن
irremediable
U
بی درمان
cures
U
درمان
remedying
U
درمان
water cure
U
اب درمان
inpatient
U
تحت درمان
iamatology
U
درمان شناسی
therapeutist
U
درمان شناس
aversion therapy
U
درمان اجتنابی
therapeusis
U
درمان شناسی
treatable
U
قابل درمان
hydropathist
U
اب درمان دان
electrotherapeutics
U
درمان برقی
marriage therapy
U
درمان زناشویی
aceology
U
درمان شناسی
therapeutics
U
درمان شناسی
operable
U
قابل درمان
dual sex therapy
U
درمان دو جنسیتی
remedying
U
درمان میزان
pithiatism
U
درمان تلقینی
chemotherapy
U
درمان دارویی
remedy
U
درمان میزان
treated
U
درمان شدن
post treatment follow up
U
پیگیری پس از درمان
placebo therapy
U
درمان با دارونما
psychotherapy
U
درمان روانی
remedies
U
درمان میزان
It'll be OK.
<idiom>
U
درمان میشود!
physiotherapy
U
درمان فیزیکی
adjuvent therapy
U
درمان تکمیلی
curative
U
درمان بخش
active therapy
U
درمان فعال
multiple therapy
U
درمان تعاونی
remediless
U
درمان ناپذیر
remediable
U
درمان پذیر
cooperative therapy
U
درمان تعاونی
social therapy
U
درمان اجتماعی
an active remedy
U
درمان کاری
relationship therapy
U
درمان ارتباطی
adjunctive therapy
U
درمان جنبی
healable
U
درمان پذیر
cured
U
درمان بخشیدن
remedied
U
درمان میزان
treats
U
درمان شدن
cures
U
درمان بخشیدن
analytic therapy
U
درمان تحلیلی
corrective therapy
U
درمان اصلاحی
incurable
U
بی درمان بیچاره
conjoint therapy
U
درمان زوجی
incurable
U
درمان ناپذیر
cure all
U
درمان هر درد
supportive therapy
U
درمان حمایتی
direct therapy
U
درمان رهنمودی
cure
U
درمان بخشیدن
kinesalgia
U
جنبش درمان
treat
U
درمان شدن
faith healing
U
درمان اعتقادی
interpretive therapy
U
درمان تفسیری
depth therapy
U
درمان عمقی
quadrangular therapy
U
درمان دو زوجی
psychotherapy ortherapeutics
U
روح درمان
faith cure
U
درمان اعتقادی
existential therapy
U
درمان وجودی
chemotherapy
U
درمان بواسطه موادشیمیایی
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
U
صبر,درمان هر دردیست .
x ray therapy
U
درمان با اشعه مجهول
activity group therapy
U
درمان با فعالیت گروهی
indoklon therapy
U
درمان با استنشاق اندوکلون
ect
U
درمان با تشنج برقی
mud bath
U
گل مالی تن برای درمان
electroconvulsive therapy
U
درمان با تشنج برقی
sex therapy
U
درمان اختلالات جنسی
electric convulsive therapy
U
درمان با تشنج برقی
neuropsychiatric
U
درمان روانی عصبی
homeopath
U
جور درمان خواه
electroshock therapy
U
درمان با ضربه برقی
shock therapy
U
درمان با ضربه برقی
homeopaths
U
جور درمان خواه
encounter group therapy
U
درمان با گروه رویارویی
homoeopaths
U
جور درمان خواه
carbon dioxide therapy
U
درمان با انیدرید کربنیک
therapeutic
U
وابسته به درمان شناسی
insulin shock therapy
U
درمان با ضربه انسولین
therapeutist
U
متخصص درمان شناسی
insulin coma therapy
U
درمان با اغماء انسولینی
therapeutically
U
از لحاظ درمان شناسی
directive group therapy
U
درمان رهنمودی گروهی
they are cured by nature
U
طبیعت انها را درمان میکند
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
U
یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
U
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
root canal procedure
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
implosive therapy
U
درمان با غرقه سازی تجسمی
endodontic therapy
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal therapy
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
nephritic
U
درمان کننده ناخوشی گرده
chiropodist
U
متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodists
U
متخصص درمان وحفافت پاها
physiatrics
U
درمان امراض باوسایل طبیعی
root canal treatment
[RCT]
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
physical medicine
U
درمان بدنی و توان بخشی
occupational therapy
U
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy
U
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
hydrotherapeutic
U
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment
U
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
radiotherapy
U
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
psychosurgery
U
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
acupressure
U
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
cryotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable
U
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
put
U
قراردادن تحمیل کردن بر
fix
U
تعیین کردن قراردادن
putting
U
قراردادن تحمیل کردن بر
puts
U
قراردادن تحمیل کردن بر
fixes
U
تعیین کردن قراردادن
bias
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
litigating
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
stick one's neck out
<idiom>
U
مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
biases
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
litigates
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
interrogates
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
chronologize
U
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
poses
U
قراردادن
setting up
U
قراردادن
pose
U
قراردادن
sets
U
قراردادن
posing
U
قراردادن
posed
U
قراردادن
set
U
قراردادن
compacted
U
تنگ هم قراردادن
garland
U
درحلقه گل قراردادن
kennel
U
درلانه قراردادن
sabbattize
U
سبت قراردادن
vise
U
در پرس قراردادن
put-upon
U
طعمه قراردادن
compacts
U
تنگ هم قراردادن
kennels
U
درلانه قراردادن
sample
U
نمونه قراردادن
sampled
U
نمونه قراردادن
compact
U
تنگ هم قراردادن
position
U
قراردادن یاگرفتن
positioned
U
قراردادن یاگرفتن
carry (something) out
<idiom>
U
گماردن ،قراردادن
put upon
U
طعمه قراردادن
laps
U
رویهم قراردادن
compacting
U
تنگ هم قراردادن
marginalizes
U
در حاشیه قراردادن
subordinating
U
تابع قراردادن
grace
U
موردلطف قراردادن
banter
U
مورداستهزاء قراردادن
garlands
U
درحلقه گل قراردادن
to lay it on with a trowel
U
نهادن قراردادن
gracing
U
موردلطف قراردادن
graces
U
موردلطف قراردادن
graced
U
موردلطف قراردادن
subordinates
U
تابع قراردادن
subordinate
U
تابع قراردادن
marginalised
U
در حاشیه قراردادن
to aim ones gun at
U
هدف قراردادن
enclose
U
در جوف قراردادن
marginalizing
U
در حاشیه قراردادن
encloses
U
در جوف قراردادن
enclosing
U
در جوف قراردادن
to lay it on thick
U
قراردادن کارگذاشتن
marginalized
U
در حاشیه قراردادن
marginalize
U
در حاشیه قراردادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com