Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
development bank
U
بانک توسعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
international development association
U
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
world bank
U
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
Other Matches
reserve requirement
U
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
rediscount rate
U
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
giro
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
U
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giros
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
available cash
U
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
enhancing
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development
U
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
developments
U
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhances
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
characteristics of underdeveloping
U
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
outreach
U
توسعه یافتن توسعه
check
U
چک بانک
banks
U
بانک
checks
U
چک بانک
bank
U
بانک
checked
U
چک بانک
banker
U
بانک دار
bank overdraft
U
بدهی به بانک
world bank
U
بانک جهانی
bank bill
U
برات بانک
national bank
U
بانک ملی
mortgage bank
U
بانک رهنی
bankbill
U
برات بانک
remitting bank
U
بانک واگذارنده
bankers
U
بانک دار
state bank
U
بانک دولتی
state bank
U
بانک استان
shroff
U
بانک دار
bank failures
U
ورشکستگی بانک
saving bank
U
بانک پس انداز
memory bank
U
بانک حافظه
bank of deposit
U
بانک پس انداز
bank asset
U
دارائی بانک
monopoly bank
U
بانک انحصاری
bankroll
U
سرمایه بانک
bankbook
U
کتابچه بانک
bank rate
U
نرخ بانک
data bank
U
بانک داده ها
data bank
U
بانک اطلاعات
data bank
U
بانک اطلاعاتی
data banks
U
بانک داده ها
merchant banks
U
بانک بازرگانی
data banks
U
بانک اطلاعات
central bank
U
بانک مرکزی
merchant bank
U
بانک بازرگانی
loan bank
U
بانک استقراضی
loan bank
U
بانک وامی
banks
U
بانک ضرابخانه
germplasm bank
U
بانک گونه ها
bank stock
U
سهام بانک
bank
U
بانک ضرابخانه
bank
U
در بانک گذاشتن
authorized bank
U
بانک مجاز
banks
U
در بانک گذاشتن
data banks
U
بانک اطلاعاتی
intermediary bank
U
بانک میانجی
clearing banks
U
بانک پس انداز
piggy bank
<idiom>
U
بانک کوچک
clearing bank
U
بانک پس انداز
issuing bank
U
بانک گشاینده اعتبار
issuing bank
U
بانک صادر کننده
German Central Bank
U
بانک مرکزی آلمان
collecting bank
U
بانک وصول کننده
approved bank
U
بانک تایید شده
deposit in the bank
U
در بانک به ودیعه گذاردن
deposit with the bank
U
در بانک ودیعه گذاردن
accepting bank
U
بانک قبولی نویس
drawen on the national bank
U
عهده بانک ملی
export import bank
U
بانک صادرات واردات
federal reserve bank
U
بانک فدرال رزرو
negotiating bank
U
بانک معامله کننده
to pay in
U
بحساب بانک گذاشتن
to place money in the bank
U
پول در بانک گذاشتن
accepting bank
U
بانک قبول کننده
advising bank
U
بانک ابلاغ کننده
confirming bank
U
بانک تائید کننده
account
U
حساب داشتن در بانک
croupiers
U
کمک صاحب بانک
croupier
U
کمک صاحب بانک
bank balance sheet
U
تراز نامه بانک
Where is the nearest bank?
U
نزدیکترین بانک کجاست؟
deposits
U
به حساب بانک گذاشتن
bank of issue
U
بانک ناشر اسکناس
presenting bank
U
بانک ارائه کننده
bankable
U
قابل پذیرش در بانک
bankable
U
نقد شدنی در بانک
paying bank
U
بانک پرداخت کننده
stakeholder
U
نگهدارنده بانک در قمار
deposit
U
به حساب بانک گذاشتن
bank capital requirement
U
سرمایه مورد نیاز بانک
banks
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
blood banks
U
بانک جمع اوری خون
blood bank
U
بانک جمع اوری خون
Which bank do you bank with?
U
در کدام بانک حساب دارید؟
bank for international settlements
U
بانک پرداختهای بین المللی
bankbook
U
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
accepting bank
U
بانک پذیرنده حواله یابرات
I have entangled myself with the banks .
U
خودم را گرفتار بانک ها کردم
bank
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
stop payment
U
دستور عدم پرداخت چک به بانک
Which bank do you bank with?
U
با کدام بانک کار می کنید؟
opening bank
U
بانک باز کننده اعتبار
depositor
U
کسیکه پول در بانک میگذارد
time deposits
U
مطالبه نقدی موجل از بانک
Bank for International Settlements
[BIS]
U
بانک تسویه پرداخت بین المللی
cashier's check
U
چکی که بانک عهده خود بکشد
banks
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
This check is on bank Melli .
U
این چه بعهده بانک ملی است
faro
U
نوعی بازی قمار شبیه بانک
Does the bank acknowledge your signature ?
U
آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
cancelled cheque
U
چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
counter check
U
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
bank giro
U
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
big five
U
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
electronic
U
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
lombard street
U
خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
inclearing
U
همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
fractional reserve banking
U
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
break the bank
<idiom>
U
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bank rate
U
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
upgrowth
U
توسعه
delelopment
U
توسعه
stop go policy
U
توسعه
enlarging
U
توسعه
enlarge
U
توسعه
spreads
U
توسعه
increments
U
توسعه
spread
U
توسعه
extensions
U
توسعه
extension
U
توسعه
development
U
توسعه
enlarges
U
توسعه
enlarged
U
توسعه
amplification
U
توسعه
increment
U
توسعه
outspread
U
توسعه
developments
U
توسعه
promotions
U
توسعه
promotion
U
توسعه
enlargements
U
توسعه
enlargement
U
توسعه
expansion
U
توسعه
eft
U
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
develops
U
توسعه دادن
enlarges
U
توسعه دادن
extensibility
U
توسعه پذیری
extensible
U
توسعه پذیر
expanse
U
بسط و توسعه
enrich
U
توسعه دادن
increscent
U
زیادی توسعه
internal development
U
توسعه داخلی
enlarging
U
توسعه دادن
historical development
U
توسعه تاریخی
enriches
U
توسعه دادن
enriching
U
توسعه دادن
to unfold
U
توسعه دادن
expanses
U
بسط و توسعه
monetary expansion
U
توسعه پولی
underdevelopment
U
توسعه نیافتگی
rural development
U
توسعه روستائی
booms
U
توسعه عظیم
self development
U
توسعه نفس
booming
U
توسعه یافتن
social development
U
توسعه اجتماعی
booming
U
توسعه عظیم
boomed
U
توسعه یافتن
boom
U
توسعه یافتن
boom
U
توسعه عظیم
technical development
U
توسعه فنی
under development
U
دردست توسعه
to open out
U
توسعه دادن
regional development
U
توسعه ناحیهای
extendable
U
توسعه پذیر
enlarged
U
توسعه دادن
open out
U
توسعه دادن
boomed
U
توسعه عظیم
path of expansion
U
مسیر توسعه
pattern of development
U
الگوی توسعه
phasess of development
U
مراحل توسعه
pole of development
U
قطب توسعه
progation
U
توسعه تکثیر
urban renewal
U
توسعه شهری
uneven development
U
توسعه نامتوازن
regional development
U
توسعه منطقهای
enlarge
U
توسعه دادن
cultural development
U
توسعه فرهنگی
promoted
U
توسعه دادن
booms
U
توسعه یافتن
promote
U
توسعه دادن
spreads
U
توسعه دادن
underdeveloped
U
توسعه نیافته
developement
U
توسعه دادن
development plan
U
برنامه توسعه
amplification
U
توسعه تقویت
development time
U
زمان توسعه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com