English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
full U بالغ رسیده
fullest U بالغ رسیده
full fledged U بالغ رسیده
full-fledged U بالغ رسیده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
adolescents U بالغ
majoring U بالغ
adult U بالغ
passing U بالغ بر
full grown U بالغ
grown-up U بالغ
grown-ups U بالغ
immature U نا بالغ
adolescent U بالغ
majored U بالغ
of age U بالغ
matures U بالغ
marriageable U بالغ
mature U بالغ
adults U بالغ
of mature age U بالغ
major U بالغ
full-grown U بالغ
grown up U بالغ و رشید
riper U بالغ چیدنی
ripe U بالغ چیدنی
to run up to U بالغ شدن بر
Mt U بالغ شدن
mounts U بالغ شدن بر
soared U بالغ شدن بر
soar U بالغ شدن بر
maturate U بالغ شدن
ripest U بالغ چیدنی
to grow up U بالغ شدن
to come of age U بالغ شدن
subadult U نیمه بالغ
bloomer U شخص بالغ
soars U بالغ شدن بر
grow up U بالغ شدن
to figure out U بالغ شدن
to attain on's majority U بالغ شدن
attaining one's majority U بالغ شدن
come of age U بالغ شدن
to foot up U بالغ شدن
Mts U بالغ شدن
numbers U بالغ شدن بر
mount U بالغ شدن بر
number U بالغ شدن بر
exceeds U بالغ شدن بر
matures U بالغ شدن
mature U بالغ شدن
exceeded U بالغ شدن بر
exceed U بالغ شدن بر
average U رویهمرفته بالغ شدن
amounting U بالغ شدن رسیدن
gosling U شخص نا بالغ وخام
averaged U رویهمرفته بالغ شدن
averages U رویهمرفته بالغ شدن
averaging U رویهمرفته بالغ شدن
amount U بالغ شدن رسیدن
goslings U شخص نا بالغ وخام
amounted U بالغ شدن رسیدن
amounts U بالغ شدن رسیدن
maturely U بطور کامل یا بالغ
to tal U بالغ شدن بر جمع زدن
the students t. 00 U شاگردان به 004تن بالغ میشود
girly U غیر بالغ خام وبچه گانه
spermatozoon U یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
The losses run into hundreds of thousands. U خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
the students total 00 U شماره شاگردابه 004تن بالغ میشود
spermatozoa U یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
mensch U [انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
to run to a quantity [to run into a sum] U بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
gamete U سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
The book runs to nearly 600 pages. U این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
ripest U رسیده
consummates U رسیده
consummated U رسیده
mellow U رسیده
mellowed U رسیده
consummate U رسیده
mellowing U رسیده
mellows U رسیده
headed U رسیده
ripe U رسیده
riper U رسیده
consummating U رسیده
jack in office U رسیده است
maturation U رسیده شدن
new arrived U تازه رسیده
over ripe U زیاد رسیده
overripe U بسیار رسیده
ripely U بطور رسیده
in wards U کالای رسیده
culminant U باوج رسیده
new come U تازه رسیده
floor length U رسیده بکف
Inc U به ثبت رسیده
climactic U باوج رسیده
knee high U بزانو رسیده
passed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
agreed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
allowed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
authorized <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
import U کالای رسیده
imported U کالای رسیده
approvingly U به تایید رسیده
approved U به تایید رسیده
importing U کالای رسیده
overdue U موعد رسیده
in U :رسیده امده
in- U :رسیده امده
It's time U وقتش رسیده که
authorised [British] <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
Did it ever occur to you that … U تا کنون بفکرت رسیده که ...
on end <idiom> U بنظر به پایان رسیده
raised to the purple U بپایه مترانی رسیده
letterboxes U جعبهی نامههای رسیده
letterbox U جعبهی نامههای رسیده
jumped-up U تازه به دوران رسیده
elvis has left the building <idiom> U [نمایش به اتمام رسیده]
saturant U بحد اشباع رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more. U جانم به لبم رسیده
indent U سفارش رسیده از خارج
grown U رسیده جوانه زده
parvenu U تازه بدوران رسیده
ripen U رسیده کردن یاشدن
bequest U ارثی که بنابوصیت رسیده
confirmation U تایید ازاطلاعات رسیده
parvenus U تازه بدوران رسیده
bequests U ارثی که بنابوصیت رسیده
nouveau riche U تازه بدوران رسیده
nouveaux-riches U تازه بدوران رسیده
antemortem U مرگ زود رسیده
ripening U رسیده کردن یاشدن
aggrieved U محنت رسیده مغموم
evaluations U ارزیابی اخبار رسیده
evaluation U ارزیابی اخبار رسیده
ripens U رسیده کردن یاشدن
pensionable U وقت بازنشستگی رسیده
nouveau-riche U تازه بدوران رسیده
indents U سفارش رسیده از خارج
inwards U واردات کالای رسیده
intersection point U نقطه بهم رسیده
indenting U سفارش رسیده از خارج
ripened U رسیده کردن یاشدن
perfect U کاملا رسیده تکمیل کردن
paprika U میوه رسیده فلفل قرمز
perfects U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected U کاملا رسیده تکمیل کردن
if i had brains <idiom> U اگر عقلم رسیده بود
perfecting U کاملا رسیده تکمیل کردن
it was at its height U به منتهای درجه رسیده بود
he is up a gum tree U کاردبه استخوانش رسیده است
the story is at an end U استان به پایان رسیده است
syngraph U تنظیم کنندگان رسیده باشد
i am nat my last shifts U کارد به استخوانم رسیده است
patentee U ذینفع اختراع به ثبت رسیده
paprica U میوه رسیده فلفل قرمز
it is high time to go U وقت رفتن رسیده است
it is time i was going U وقت رفتن من رسیده است
he has been put to his trumps U کاردبه استخوانش رسیده است
feed water U اب رسیده به دیگ بخار ناو
backtell U ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
I have just received your letter. U کاغذت تازه به دستم رسیده است
heirlooms U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
upstart U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
irreducibility U حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
heirloom U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
embryonic membrane U ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
Has a letter arrived for me? U آیا برای من نامه ای رسیده است؟
upstarts U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
haricots U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricot U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
priming U استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
semifinalist U کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
centralized items U اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
It's time to prepare the meal. U وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
dowagers U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
carpetbaggers U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbagger U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
brie U پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
dowagers U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowager U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponents U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponent U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
end U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
things have come to a pretty U کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com