English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to look one up and down U بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to stare any one into silence U کسیرا با نگاه خیره از روبردن
to perplex a person U کسیرا گیج یا حیران کردن کسیرا سرگشته یا مبهوت کردن
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
ups and downs <idiom> U بالاوپایین
fluctuability U امادگی برای بالاوپایین رفتن
crapaudiue door U دری که بالاوپایین ان محورگردنده دارد
to look one up and down U کسیرا برانداز کردن
to round on any one U چغلی کسیرا کردن
to read one a lecture U کسیرا سرزنش کردن
to show one out U کسیرا از در بیرون کردن
to pretend to a person's U کسیرا خواستگاری کردن
to inflate any one with pride U کسیرا باد کردن
to put one in the wrong U کسیرا ثابت کردن
maim U کسیرا معیوب کردن
maimed U کسیرا معیوب کردن
maiming U کسیرا معیوب کردن
maims U کسیرا معیوب کردن
to give one a smack U کسیرا ماچ کردن
to stand surety for any one U ضمانت کسیرا کردن
to provoke a person to anger U کسیرا خشمگین کردن
to provoke a person's anger U کسیرا خشمگین کردن
to send someone packing U کسیرا روانه کردن
finger plate U قطعهای ازفلزیاچینی یاشیشه که بالاوپایین دسته درمیگذارندکه از
to show one to the door U کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
to indemnify any one's expense U هزینه کسیرا جبران کردن
to interrupt any one's speech U صحبت کسیرا قطع کردن
to give one a squeeze U دست کسیرا فشردن یا له کردن
to goad any one into fury U کسیرا برانگیزاندن یاخشمگین کردن
togive the leg sof U کسیرا در کاردشواری یاری کردن
to a the attention of someone U خاطریاتوجه کسیرا جلب کردن
to prick the bubble U مشت کسیرا باز کردن
to run any one hard U کسیرا سخت دنبال کردن
to seed a person to c. U کسیرا از جامعه بیرون کردن
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
hamstrung U زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
to put any one through a book U کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to pull any one's sleeve U کسیرا متوجه سخن خود کردن
to pull any one by the sleeve U کسیرا متوجه سخن خود کردن
hamstrings U زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
to proclam someone a traitor U کسیرا بعموم خائن معرفی کردن
hamstring U زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstringing U زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
bobber U کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
to set a person on his feet U معاش کسیراتامین کردن موقعیت کسیرا استوارکردن
to excuse any ones presence U کسیرا ازحضورمعاف کردن ازحضورکسی صرف نظرکردن
to be rude to any one U به کسی بی احترامی کردن کسیرا ناسزا گفتن
to bow in or out U با تکان سر کسیرا بدرون یابیرون راهنمایی کردن
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
to ran a person hard U کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to plagiarize U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
regarded U نگاه کردن
regard U نگاه کردن
stare U رک نگاه کردن
stared U رک نگاه کردن
eyeing U نگاه کردن
eye U نگاه کردن
dirty look <idiom> U چپ چپ نگاه کردن
to look daggers U چپ چپ نگاه کردن
to look on with U نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look. U چپ چپ نگاه کردن
eyes U نگاه کردن
stares U رک نگاه کردن
eying U نگاه کردن
to set eyes on U نگاه کردن
leering U نگاه کج کردن
to watch U نگاه کردن
leer U نگاه کج کردن
leers U نگاه کج کردن
squinny U کج کج نگاه کردن
squint U چپ نگاه کردن
regards U نگاه کردن
to dwell on U نگاه کردن
sees U نگاه کردن
squints U چپ نگاه کردن
leered U نگاه کج کردن
see U نگاه کردن
squinted U چپ نگاه کردن
ogles U نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogle U نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogled U نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogling U نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
squinny U زیرچشمی نگاه کردن
goggle U چپ نگاه کردن گشتن
peek U زیرچشمی نگاه کردن
thumb one's nose <idiom> U با تنفر نگاه کردن
glowers U خیره نگاه کردن
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
to look at somebody askance U به کسی چپ چپ نگاه کردن
glower U خیره نگاه کردن
glares U خیره نگاه کردن
glare U خیره نگاه کردن
glared U خیره نگاه کردن
glowering U خیره نگاه کردن
glowered U خیره نگاه کردن
gawked U بی خیال نگاه کردن
stare U خیره نگاه کردن
peering U با دقت نگاه کردن
peered U با دقت نگاه کردن
peer U با دقت نگاه کردن
look up U نگاه کردن مراجعهای
glow U نگاه سوزان کردن
glowed U نگاه سوزان کردن
glows U نگاه سوزان کردن
looks U نگاه کردن نگریستن
to make eyes at U عاشقانه نگاه کردن
look U نگاه کردن نگریستن
stared U خیره نگاه کردن
gorgonize U خیره نگاه کردن
goggling U چپ نگاه کردن گشتن
to have a look at something U بچیزی نگاه کردن
goggled U چپ نگاه کردن گشتن
peeked U زیرچشمی نگاه کردن
peeking U زیرچشمی نگاه کردن
glim U نگاه اجمالی کردن
peeks U زیرچشمی نگاه کردن
look about U بهر سو نگاه کردن
keek U نگاه دزدانه کردن
stares U خیره نگاه کردن
looked U نگاه کردن نگریستن
gloat U خیره نگاه کردن
gawks U احمقانه نگاه کردن
pry U بادقت نگاه کردن
gazed U خیره نگاه کردن
gloating U خیره نگاه کردن
gloats U خیره نگاه کردن
gaze U خیره نگاه کردن
gaping U خیره نگاه کردن
gaze U بادقت نگاه کردن
gaping U باشگفتی نگاه کردن
to stael a look U دزدانه نگاه کردن
gapes U خیره نگاه کردن
gloated U خیره نگاه کردن
gawk U احمقانه نگاه کردن
skew U منحرف کج نگاه کردن
gazing U خیره نگاه کردن
skews U منحرف کج نگاه کردن
gazes U بادقت نگاه کردن
gazes U خیره نگاه کردن
gazed U بادقت نگاه کردن
pries U بادقت نگاه کردن
pried U فضولانه نگاه کردن
pried U بادقت نگاه کردن
pries U فضولانه نگاه کردن
skewing U منحرف کج نگاه کردن
gapes U باشگفتی نگاه کردن
gawking U احمقانه نگاه کردن
gawked U احمقانه نگاه کردن
gaped U باشگفتی نگاه کردن
to look a bout U بهر سو نگاه کردن
gawking U بی خیال نگاه کردن
gape U خیره نگاه کردن
gape U باشگفتی نگاه کردن
gawks U بی خیال نگاه کردن
gazing U بادقت نگاه کردن
to look behind U پشت سر را نگاه کردن
to look down U با نگاه مطیع کردن
to run through U نگاه اجمالی کردن در
to look forward U نگاه کردن انتظارداشتن
pry U فضولانه نگاه کردن
gaped U خیره نگاه کردن
to look through ones fingers U نگاه دزدانه کردن
gawk U بی خیال نگاه کردن
peep U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
gazes U چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazing U چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
retain U ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrates U نگاه داشتن تقدیس کردن
gaze U چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
gazed U چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to drink in with ones eyes U بچشم خریداری نگاه کردن
celebrate U نگاه داشتن تقدیس کردن
give someone a black look U با خشم به کسی نگاه کردن
glowers U اخم کردن نگاه خیره
oeillade U با کرشمه نگاه کردن غمزه
leered U از گوشه چشم نگاه کردن
languishes U باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languishing U باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
retained U ابقاء کردن نگاه داشتن
keep tabs on <idiom> U نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
languished U باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
snoop U نگاه تجسس امیز کردن
snooped U نگاه تجسس امیز کردن
snooping U نگاه تجسس امیز کردن
snoops U نگاه تجسس امیز کردن
glower U اخم کردن نگاه خیره
glowering U اخم کردن نگاه خیره
celebrating U نگاه داشتن تقدیس کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com