Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
catch
U
بازی دستش ده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he received a broken hand
U
دستش شکست
She never gets any gratitude .
U
دستش نمک ندارد
be caught out
<idiom>
U
دستش بر ملا می شود
I clasped her hand warmly.
U
دستش را بگرمی می فشرم
his hand lack one finger
U
دستش یک انگشت ندارد
a hand to mouth existence
<idiom>
U
دستش به دهانش می رسد
She really gets me . She infuriates .
U
از دستش خیلی کوکم
his hand want's two fingers
U
دستش دو انگشت ندارد
living from hand to mouth
<idiom>
U
دستش به دهانش می رسد
he did his level best
U
انچه از دستش برامدکرد
He has lost count.
U
حساب از دستش دررفته
I paid him back. in his own coin.
U
حقش را کف دستش گذاشتم
I ll pay him back in his own coin .
U
حقش را کف دستش خواهم گذارد
The people have got wise to him.
U
مردم دستش را خوانده اند
money burns a hole in his pocket
<idiom>
U
پول تو دستش بند نمی شود
butterfingers
U
کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
have one's hand full
U
کار مهمتر داشتن
[دستم یا دستش بند است]
He has vowed not to gamble again.
پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
Foxes when they cannot reach the grapes say they a.
<proverb>
U
روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to get
[lay]
[put]
your hands on somebody
<idiom>
U
کسی را گرفتن
[دستش به کسی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
He has an itching palm .
U
دستش کج است ( اهل دزدی است )
Bureaucracy . Red tape .
U
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
U
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the score
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
game
U
بازی
openness
U
بازی
slackness
U
بازی
action
U
بازی
actions
U
بازی
fun
U
بازی
dibasic
U
دو بازی
plays
U
بازی
sportiveŠetc
U
بازی کن
partie
U
بازی
falconine
U
بازی
watermanship
U
اب بازی
gaming
U
بازی
solitaires
U
تک بازی
grey hound
U
سگ بازی
solitaire
U
تک بازی
play
U
بازی
basics
U
بازی
playing
U
بازی
hopscotch
U
بازی لی لی
homes
U
بازی
basic
U
بازی
clearance
U
بازی
patulousness
U
بازی
played
U
بازی
plain dealing
U
بازی
home
U
بازی
hustle
U
بازی هشیارانه
hustled
U
بازی هشیارانه
cogs
U
حقه بازی
To be acting. To put it on .
U
رل بازی کردن
cog
U
حقه بازی
polo
U
چوگان بازی
golfing
U
بازی گلف
play-acts
U
تو بازی رفتن
twiddling
U
بازی کردن
trick
U
شعبده بازی
tricked
U
شعبده بازی
twiddles
U
بازی کردن
tricking
U
شعبده بازی
twiddled
U
بازی کردن
sporting
U
بازی دوست
handout
U
نوبت بازی
handouts
U
نوبت بازی
hustles
U
بازی هشیارانه
twiddle
U
بازی کردن
hustling
U
بازی هشیارانه
paraphrasing
U
بازی با الفاظ
paraphrases
U
بازی با الفاظ
power game
U
بازی قدرتی
power games
U
بازی قدرتی
stanza
U
بخشی از بازی
stanzas
U
بخشی از بازی
skiing
U
اسکی بازی
paraphrased
U
بازی با الفاظ
paraphrase
U
بازی با الفاظ
tooth clearance
U
بازی دندانه
skate
U
بازی تهاجمی
trapze
U
بند بازی
factionalism
U
فرقه بازی
rugby
U
بازی رگبی
tricksy
U
بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
football
U
بازی فوتبال
cage
U
بازی بسکتبال
paperwork
U
کاغذ بازی
cages
U
بازی بسکتبال
rinks
U
یخ بازی کردن
rinks
U
میدان یخ بازی
trickiness
U
حقه بازی
rink
U
یخ بازی کردن
rink
U
میدان یخ بازی
play on words
<idiom>
U
بازی با کلمات
skated
U
بازی تهاجمی
footballer
U
فوتبال بازی کن
child's play
U
بازی کودکان
bonfire
U
اتش بازی
bonfires
U
اتش بازی
gaming
U
قمار بازی
jiggery-pokery
U
حقه بازی
wordplay
U
بازی با لغات
party politics
U
حزب بازی
play-act
U
بازی کردن
monkey business
U
کچلک بازی
pantomime
U
لال بازی
pantomimes
U
لال بازی
fireworks
U
اتش بازی
firework
آتش بازی
fence
U
شمشیر بازی
plaything
U
اسباب بازی
Frisbees
U
بازی با فریزبی
gimmickry
U
حقه بازی
harlepuinade
U
حقه بازی
holdout
U
خودداری از بازی
child's play
U
بچه بازی
holdouts
U
خودداری از بازی
Frisbee
U
بازی با فریزبی
skating
U
اسکیت بازی
fences
U
شمشیر بازی
playfully
U
با خنده و بازی
play-act
U
تو بازی رفتن
speculation
U
سفته بازی
play-acting
U
تو بازی رفتن
war game
U
بازی جنگ
play-acts
U
بازی کردن
footballers
U
فوتبال بازی کن
bandied
U
چوگان بازی کچ
bandies
U
چوگان بازی کچ
bandy
U
چوگان بازی کچ
bandying
U
چوگان بازی کچ
wargaming
U
بازی جنگ
chicaneries
U
حیله بازی
play-acting
U
بازی کردن
fencing
U
ششمشیر بازی
play-acted
U
تو بازی رفتن
play-acted
U
بازی کردن
full-time
U
09 دقیقه بازی
charade
U
نوعی بازی
hanky-panky
U
حقه بازی
hanky-panky
U
روباه بازی
double
U
بازی دوبل
whoredom
U
فاحشه بازی
doubled
U
بازی دوبل
doubled up
U
بازی دوبل
chicanery
U
حیله بازی
skates
U
بازی تهاجمی
free play
U
بازی ازاد
hanky panky
U
روباه بازی
red tapery
U
قرطاس بازی
hard game
U
بازی دشوار
radial play
U
بازی شعاعی
headhunting
U
خشونت در بازی
headwork
U
با سر بازی کردن
radial play
U
بازی عرضی
hocus pocus
U
حقه بازی
hocus pocus
U
ورودحقه بازی
quiot
U
لیس بازی
hopscotch
U
بازی اکرودوکر
indirection
U
دغل بازی
ingenuousness
U
راست بازی
inning
U
یک دوره بازی
quackery
U
حقه بازی
puppetry
U
خیمه شب بازی
hanky panky
U
حقه بازی
halt back
U
میان بازی کن
sheep's eyes
U
نظر بازی
game ball
U
توپ بازی
game cycle
U
دوره بازی
game of chance
U
بازی قمار
game plan
U
استراتژی بازی
game theory
U
نظریه بازی
game theory
U
تئوری بازی
gamesomeness
U
بازی گوشی
ropery
U
طناب بازی
grandstand play
U
بازی مهیج
rope dancing
U
ریسمان بازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com