Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cyclonic rain
U
باران چرخهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cyclic redundancy check
U
بررسی افزونگی چرخهای کاراکتر بررسی و کنترل افزونگی چرخهای
rainstorm
U
باد و باران باران شدید
rainsquall
U
باد و باران باران شدید
rainstorms
U
باد و باران باران شدید
cyclic
U
چرخهای
cyclic permutation
U
جایگشت چرخهای
cyclic code
U
رمز چرخهای
cyclic check
U
مقابله چرخهای
clock work
U
چرخهای ساعت
cyclic process
U
فرایند چرخهای
front wheel suspension
U
تعلیق چرخهای جلو
front wheel drive
U
محرک چرخهای جلو
cyclic shift
U
تغییر مکان چرخهای
clockwork
U
چرخهای ساعت منظم وخودکار
nosing
U
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
gears
U
مجموع چرخهای دنده دار
front wheel suspension
U
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
gear
مجموع چرخهای دنده دار
geared
U
مجموع چرخهای دنده دار
Where are the luggage trolleys?
U
چرخهای دستی حمل بار کجاست؟
pants
U
پوشش ایرودینامیکی ثابت روی چرخهای ارابه فرود
divided landing gear
U
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
tandem roller
U
نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
staging light
U
چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
dumptor
U
کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
anti spin
U
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
cassette
U
کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
cassettes
U
کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
fine rain
U
باران
hydrometeor
U
باران
raining
U
باران
rain
U
باران
rains
U
باران
rained
U
باران
rainy
U
پر باران
drizzle
U
نم نم باران
rain water
آب باران
drizzled
U
نم نم باران
drizzles
U
نم نم باران
pluvial
U
باران زا
pluvian
U
باران زا
drizzling
U
نم نم باران
pluvine
U
باران زا
rainless
U
بی باران
rainwater
U
اب باران
rain proof
U
ضد باران
pluviometry
U
باران سنجی
pluviometer
U
باران سنج
plenty of rain
U
باران کافی
much rain
U
باران بسیار
pluvial dendation
U
باران ستردگی
rain laden
U
باران ساز
catchment
U
باران گیر
rain gage
U
باران سنج
pride of the morning
U
مه یا باران بامداد
rainfall gauge
U
باران سنج
hydrometer
U
باران سنج
rainfall area
U
پهنه باران
pluviosity
U
باران خیزی
plenty of rain
U
باران فراوان
rainfall index
U
نمایه باران
fine rain
U
باران ریز
rainfall recorder
U
باران نگار
rainproof
U
عایق باران
rainmaker
U
باران ساز
rainmaking
U
ایجاد باران
golden rain
آتش باران
rain ga
U
باران سنج
pluvimeter
U
باران سنج
fall out
U
باران رادیواکتیو
mizzle
U
باران ریز
udometer
U
باران سنج
petrel
U
مرغ باران
pash
U
باران شدید
orographic rain
U
باران کوهزاد
rain gauge
U
باران سنج
ombrometer
U
باران سنج
ombrology
U
مبحث باران
much rain
U
باران زیاد
dotterel
U
مرغ باران
killdeer
U
مرغ باران
hyetometer
U
باران سنج
sprinkle
U
پوش باران
sprinkled
U
پوش باران
bombard
U
گلوله باران
rain cats and dogs
<idiom>
U
باران شدید
bombarded
U
گلوله باران
bombarding
U
گلوله باران
sprinkles
U
پوش باران
bombards
U
گلوله باران
rain shower
باران شدید
plover
U
مرغ باران
plovers
U
مرغ باران
shower
U
درشت باران
showered
U
درشت باران
showering
U
درشت باران
showers
U
درشت باران
drizzle
U
نرمه باران
drizzled
U
نرمه باران
drizzles
U
نرمه باران
drizzling
U
نرمه باران
rainstorm
U
طوفان باران
rain check
U
بلیط باران
raindrops
U
قطره باران
storm water overflow
U
سرریز اب باران
acid rain
U
باران اسیدی
sleet
U
برف و باران
sleeted
U
برف و باران
sleeting
U
برف و باران
sleets
U
برف و باران
sand blast
U
شن باران کردن
raintight
U
باران ناپذیر
blood rain
U
باران سرخ
raindrop
U
قطره باران
bombardment
U
گلوله باران
rainstorms
U
طوفان باران
bombardments
U
گلوله باران
to send down rain
U
باران فرستادن
raindrop imprints
U
اثرهای چکه باران
weather moulding
U
سنگی که اب باران راردمیکند
rainsquall
U
باران توام باتوفان
stager
U
گرگ باران دیده
shell off
U
گلوله باران کردن
raindrop impressions
U
اثرهای چکه باران
weatherbeaten
U
باد و باران دیده
intermittent rain
بارش متناوب باران
continuous rain
بارش باران دائمی
totalizer
U
باران سنج دخیرهای
Not all clouds bring rain.
<proverb>
U
هر ابرى باران نیاورد.
It was raining fast.
U
باران تندی می آمد
storm water retention tank
U
منبعهای نگهدارنده اب باران
storm sewer
U
لوله فاضلاب اب باران
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
U
گرگ باران دیده .
rainproof
U
مانع نفوذ باران
standard rain gage
باران سنج معمولی
too much rain
باران بیش از اندازه
It was raining hard.
U
باران سختی می با رید
rain prints
U
اثرهای چکه باران
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
pitter-patter
U
چک چک باران و غیره ضربان
slugged
U
گلوله باران کردن
cannonade
U
گلوله باران کردن
slugs
U
گلوله باران کردن
nimbus
U
وندی به معنای باران زا
nimbuses
U
وندی به معنای باران زا
typhoons
U
توفان همراه با باران
rainstorm
U
باران بوام باتوفان
typhoon
U
توفان همراه با باران
rainstorms
U
باران بوام باتوفان
monsoon
U
باد و باران موسمی
rainfall
U
ریزش باران بارنغگی
slug
U
گلوله باران کردن
pitter patter
U
چک چک باران و غیره ضربان
rain gauge station
U
ایستگاه باران سنجی
shoot
U
تیر باران کردن
shoots
U
تیر باران کردن
missiles
U
موشک باران کردن
pluviograph
U
باران سنج خودکار
monsoons
U
باد و باران موسمی
killdee
U
یکجور مرغ باران
missile
U
موشک باران کردن
isohyetal map
U
نقشه خطوط هم باران
isoheyt
U
خط شاخص نقاط هم باران
impluvium
U
حوض باران گیر
We were caught in the rain ( rainstorm) .
U
وسط باران گیر کردیم
window panes
U
باران با صدا به پنجره می خورد
adjustable leaping weir
سر ریز آب باران با تیغه متحرک
rainwash
U
شسته شده بوسیله باران
drizzly day
U
روزی که باران سیرمی بارد
rainwash
U
شستشوی چیزی بوسیله باران
dripstone
U
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
shellproof
U
محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
weatherworn
U
فرسوده در اثر باد و باران وهوا
parkas
U
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
To stone someone .
U
کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
impluvium
U
[حوض باران گیر در روم باستان]
pratincole
U
سکجور مرغ باران که به پرستو می ماند
sprays
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
weathertight
U
محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
The rain gutter is blocked up with leaves.
U
برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
Supposing it rains , what shall you do ?
U
فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
scat
U
مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
bombardment
U
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
kerb inlet
U
روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
rain check
<idiom>
U
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
bombardments
U
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
shell
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells
U
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell
U
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shelling
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling
U
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
rain box
U
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com