Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
An inclement wind .
U
باد مخالف(نامساعد )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
impolitic
U
مخالف مصلحت
impolitic
U
مخالف رویه صحیح
against
U
مخالف
counterclockwise
U
درجهت مخالف حرکت عقربه ساعت
pull
U
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pulls
U
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
alien
U
مخالف
aliens
U
مخالف
dissenter
U
مخالف ناراضی
dissenters
U
مخالف ناراضی
unusual
U
غریب مخالف عادت
contradiction
U
مخالف
contradictions
U
مخالف
with
U
مخالف
fold
U
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
folded
U
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
folds
U
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
lob
U
ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lobbed
U
ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lobbing
U
ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lobs
U
ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
anti-Semitic
U
مخالف نژاد سامی
upstream
U
مخالف جریان رودخانه
objection
U
مخالفت استدلال مخالف
objections
U
مخالفت استدلال مخالف
counter-
U
پیشوندی به معنای مخالف یاضد
kestrel
U
چرخ یکجوربازکوچک که درجهت مخالف بادپروازکند
kestrels
U
چرخ یکجوربازکوچک که درجهت مخالف بادپروازکند
illicit
U
نا مشروع مخالف مقررات
antagonism
U
هم اوری اصل مخالف
hostile
U
مخالف
vice versa
U
در جهت مخالف
converse
U
مخالف
conversed
U
مخالف
converses
U
مخالف
conversing
U
مخالف
abstemious
U
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
illegal
U
مخالف قانون
illegal
U
آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
diverse
U
مختلف مخالف
paradox
U
عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
paradoxes
U
عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
reluctance
U
بیزاری مخالف
veto
U
رای مخالف
veto
U
رای مخالف دادن
vetoed
U
رای مخالف
vetoed
U
رای مخالف دادن
vetoes
U
رای مخالف
vetoes
U
رای مخالف دادن
vetoing
U
رای مخالف
vetoing
U
رای مخالف دادن
back
U
جهت مخالف جلو
backs
U
جهت مخالف جلو
inverse
U
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
anti-
U
به معنای "مخالف "
contrary
U
مخالف
irreconcilable
U
مخالف
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
contradictory
U
مخالف
averse
U
مخالف
opposing
U
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
adversaries
U
مخالف
adversary
U
مخالف
anti semitism
U
مخالف با یهودیان
anti-Semitism
U
مخالف با یهودیان
reverse
U
شکستنی مخالف
reverse
U
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverse
U
حرکت در جهت مخالف
reversed
U
شکستنی مخالف
reversed
U
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversed
U
حرکت در جهت مخالف
reverses
U
شکستنی مخالف
reverses
U
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverses
U
حرکت در جهت مخالف
reversing
U
شکستنی مخالف
reversing
U
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversing
U
حرکت در جهت مخالف
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
contradict
U
مخالف بودن با
contradicted
U
مخالف بودن با
contradicts
U
مخالف بودن با
blackball
U
رای مخالف دادن
blackballed
U
رای مخالف دادن
blackballing
U
رای مخالف دادن
blackballs
U
رای مخالف دادن
antagonised
U
مخالف کردن
antagonises
U
مخالف کردن
antagonising
U
مخالف کردن
antagonize
U
مخالف کردن
antagonized
U
مخالف کردن
antagonizes
U
مخالف کردن
antagonizing
U
مخالف کردن
indulge
U
مخالف نبودن رها ساختن
indulged
U
مخالف نبودن رها ساختن
indulges
U
مخالف نبودن رها ساختن
indulging
U
مخالف نبودن رها ساختن
adverse
U
مخالف
Other Matches
antisocial
U
مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
uncomfortable
U
نامساعد
unfair
U
نامساعد
uncomfortably
U
نامساعد
unfairly
U
نامساعد
disadvantageous
U
نامساعد
unfavourable
U
نامساعد
unfavorable
U
نامساعد
disadvantageously
U
نامساعد
unfriendly
U
نامساعد
inimical
U
نامساعد
ill minded
U
نامساعد
bad
U
نامساعد
disadvantage
U
وضع نامساعد
predicaments
U
وضع نامساعد
disadvantage
U
شرایط نامساعد
disadvantages
U
وضع نامساعد
disadvantages
U
شرایط نامساعد
adverse weather
U
هوای نامساعد
unfavorable effect
U
اثر نامساعد
predicament
U
وضع نامساعد
foul weather
U
هوای نامساعد
adverse factors
U
عوامل نامساعد
unfavorable trade
U
تجارت نامساعد
adverse factors
U
شرایط نامساعد
untoward
U
خود سر-نامساعد
ill favored
U
نامساعد نگون بخت
dyslogistic
U
دارای تذکرات نامساعد
backwind
U
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
fog lookouts
U
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
opponents
U
مخالف
gainsayer
U
مخالف
dissidence
U
مخالف
gainst
U
مخالف
gyaku
U
مخالف
controvertist
U
مخالف
conflicting
U
مخالف
antipodal
U
مخالف
antagonists
U
مخالف
contrary to
U
مخالف
dissenting
U
مخالف
foe
U
مخالف
anie
U
مخالف
foes
U
مخالف
dissident
U
مخالف
dissidents
U
مخالف
repugnant
U
مخالف
antagonist
U
مخالف
contrariant
U
مخالف
contradictive
U
مخالف
contra
U
مخالف
by the ears
U
مخالف
oppugnant
U
مخالف
at outs
U
مخالف
at d.
U
مخالف
inadvisable
U
مخالف
oppositionist
U
ضد مخالف
resistent
U
مخالف
unfavorable
U
مخالف
opponent
U
مخالف
non content
U
مخالف
opposit
U
مخالف
oppositive
U
مخالف
oppugner
U
مخالف
out of keeping
U
مخالف
against nature
U
مخالف طبیعت
at odds
<idiom>
U
مخالف بودن
dis-
U
مخالف کردن
headwinds
U
باد مخالف
loggerheads
U
مخالف - جنگجو
opponents
U
طرف مخالف
in the opposite direction.
U
در جهت مخالف
upstream
<adj.>
<adv.>
U
مخالف جریان
dissenting
U
مخالف معاند
against the current
<adv.>
U
مخالف جریان
against the stream
<adv.>
U
مخالف جریان
opponent
U
طرف مخالف
take a dim view of
<idiom>
U
مخالف بودن
The opposition parties .
U
احزاب مخالف
counter
U
درجهت مخالف
countered
U
درجهت مخالف
countering
U
درجهت مخالف
In the opposite direction .
U
درجهت مخالف
windbound
U
باد مخالف
anti
U
مخالف علیه
counter ion
U
یون مخالف
countersuggestion
U
تلقین مخالف
counterview
U
عقیده مخالف
crosscurrent
U
جریان مخالف
defier
U
مخالف کننده
disaccord
U
مخالف کردن
dissentient
U
مخالف معاند
dissenting opinion
U
نظر مخالف
reluctancy
U
بیزاری مخالف
divert action
U
عملیات مخالف
prevailing wind
U
باد مخالف
overthwart
U
بالحن مخالف
overthwart
U
بطور مخالف
oppositely
U
بطور مخالف
obscurantist
U
مخالف اصلاحات
head wind
U
باد مخالف
contrary to the law
U
مخالف قانون
anti parallel feeding
U
تغذیه مخالف
antimonaechical
U
مخالف سلطنت
antipapal
U
مخالف پاپ
antislavery
U
مخالف بردگی
antitrust
U
مخالف تشکیل
bucking voltage
U
ولتاژ مخالف
to be in the opposition
U
مخالف بودن
conflictive
U
مغایر مخالف
the a party
U
طرف مخالف
contra flow
U
جهت مخالف
standpat
U
مخالف تغییر
contralateral muscles
U
عضلات مخالف
contraposition
U
مفهوم مخالف
reluctate
U
مخالف کردن
ill humored
U
مخالف ترشرو
no
U
منفی مخالف
con
U
رای مخالف
conned
U
رای مخالف
conning
U
رای مخالف
cons
U
رای مخالف
antipathy
U
احساس مخالف
crosswinds
U
باد مخالف
defiant
U
معاند مخالف
dissents
U
رای مخالف
crosswind
U
باد مخالف
adversely
U
بطور مخالف
clashing
U
برخوردکننده مخالف
antagonist
U
عضله مخالف
antagonists
U
عضله مخالف
dissent
U
رای مخالف
aversely
U
بطور مخالف
dissented
U
رای مخالف
opposition party
U
حزب مخالف
[سیاست]
heterosexual
U
علاقمند به جنس مخالف
heterosexuals
U
وابسته به جنس مخالف
factionist
U
توط ئه گر مخالف تراش
nonconformist
U
مخالف کلیسای رسمی
counterview
U
نظریه مخالف مواجهه
dissentient
U
مخالف عقیده اکثریت
countercurrent distribution
U
توزیع جریان مخالف
countercurrent chromatography
U
کروماتوگرافی جریان مخالف
nonconformists
U
مخالف کلیسای رسمی
heterosexuals
U
علاقمند به جنس مخالف
lee ward
U
در جهت مخالف باد
leeward
U
بسمت مخالف باد
wind bound
U
دچار باد مخالف
reversed series generator
U
مولد با میدانهای مخالف
that is a to our purpose
U
این مخالف منظورماست
to set at variance
U
با هم بد کردن باهم مخالف ت
voluntaryist
U
مخالف نظام وفیفه
to turn against any one
U
مخالف کسی شدن
obscurant
U
بغرنج مخالف اصلاحات
negative voice
U
رای مخالف رد کردن
negative voice
U
رای مخالف دادن
obscurantist
U
مخالف روشنی فکر
wronging
U
مخالف اخلاق یا قانون
paradoxical
U
مخالف عقاید عمومی
heterosexuality
U
علاقه بجنس مخالف
contending
U
ستیزه کننده مخالف
wrongs
U
مخالف اخلاق یا قانون
anti semite
U
مخالف اقوام سامی
anti-Semite
U
مخالف اقوام سامی
devil's advocate
<idiom>
U
[ارائه استدلال مخالف]
anticonstitutional
U
مخالف اصول مشروطیت
anti-Semites
U
مخالف اقوام سامی
vetoer
U
رای مخالف دهنده
heterosexual
U
وابسته به جنس مخالف
wrong
U
مخالف اخلاق یا قانون
c.c.c
U
countercurrentchromatographyکروماتوگرافی جریان مخالف
countering
U
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
high back resistance diode
U
مقاومت دیود در بایاس مخالف
antiphrasis
U
بیان مطلبی به معنی مخالف ان
To turn against someone.
با کسی چپ افتادن.
[مخالف شدن]
con
U
مخالف پیشوند بمعانی با و باهم
mennonite
U
فرقهای از مسیحیان مخالف تعمید
retrothrust
U
تراست در جهت مخالف حرکت
conning
U
مخالف پیشوند بمعانی با و باهم
xenogamy
U
دو جنس مخالف را با هم پیوند زدن
illiberal
U
متعصب مخالف اصول ازادی
pros and cons
U
موافق و مخالف طرفداران و منتقدان
cons
U
مخالف پیشوند بمعانی با و باهم
nix
U
هیچکس رای مخالف دادن
counter-apse
U
[محرابی مخالف محراب دیگر]
near arm and far leg barrel
U
زیر یک خم با تبدیل به یک دست و یک پا مخالف
conned
U
مخالف پیشوند بمعانی با و باهم
to hatch a conspiracy against somebody
U
مخالف کسی دسیسه کردن
offset wraps
U
تارهای مخالف
[لول باف]
counter-arch
U
[قوسی مخالف قوس دیگر]
by con.
U
مفهوم مخالف ان جنین میشود
counter
U
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
crosscorner shot
U
ضربه به سمت قطر مخالف
cross court
U
بسمت مخالف زمین در قطر
eddied
U
چرخ زدن جریان مخالف
ungrammatical
U
مخالف ایین دستور نادرست
eddies
U
چرخ زدن جریان مخالف
eddy
U
چرخ زدن جریان مخالف
eddying
U
چرخ زدن جریان مخالف
fireman's carry from outside & semisoupl
U
پیچ یک دست و یک پای مخالف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com