Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
that word is obsolescent
U
ان واژه کم کم دارد مهجور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Pronoia
U
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
dead
U
مهجور
obsolete
U
مهجور
obolete process
U
فرایندهای مهجور
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
portmanteaus
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteau
U
واژه مرکب از دو واژه
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
word
U
واژه
terming
U
واژه
neologism
U
نو واژه
termed
U
واژه
term
U
واژه
neologisms
U
نو واژه
mosul
U
واژه
worded
U
واژه
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
neologism
U
واژه تراشی
worded
U
واژه سخن
buzz word
U
رمز واژه
buzz words
U
رمز واژه
neologisms
U
واژه جدید
glossary
U
واژه نامه
the root of a word
U
ریشه واژه
word book
U
واژه نامه
lexicology
U
واژه شناسی
wordbook
U
واژه نامه
loanword
U
واژه بیگانه
lexicon
[dictionary]
U
واژه نامه
loanword
U
واژه عاریه
dissylable
U
واژه دوهجائی
coinage
U
ابداع واژه
keyword
U
واژه کلیدی
neologism
U
واژه جدید
stimulus word
U
واژه محرک
dictionary
U
واژه نامه
synonyms
U
واژه مترادف
neolalia
U
واژه تراشی
synonym
U
واژه مترادف
synonym
U
واژه هم معنی
cognate
U
واژه هم ریشه
synonyms
U
واژه هم معنی
punctuation for reference
U
زیر واژه
word deafness
U
واژه کری
word order
U
ترتیب واژه ها
paronym
U
واژه هم ریشه
philologist
U
واژه شناس
wordbook
U
واژه نامه
glossary
U
واژه نامه
word blindness
U
واژه کوری
word-blindness
U
واژه کوری
neologisms
U
واژه تراشی
word count
U
واژه شماری
score out that word
U
ان واژه را خط بزنید
pejorative
U
واژه تحقیری
word
U
واژه سخن
intercalation
U
واژه افزایی
glossaries
U
واژه نامه
post fix
U
در پایان واژه چسباندن
pentasyllable
U
واژه پنج هجائی
prandial
U
واژه شوخی امیز
an inseparable prefix
U
سر واژه جدا نشدنی
septisyllable
U
واژه هفت هجائی
syncopation
U
کوتاه سازی واژه
teragram
U
واژه چهار حرفی
english words
U
واژه ها یا لغات انگلیسی
polysllable
U
واژه جند هجائی
octosyllable
U
واژه هشت هجائی
score out that word
U
روی ان واژه خط بکشید
logomachy
U
بازی واژه پردازی
lexicon
U
واژه نامه دیکسیونر
homely
[British E]
<adj.>
U
سنگین
[واژه تحقیری]
lexicons
U
واژه نامه دیکسیونر
homely
[British E]
<adj.>
U
بیمزه
[واژه تحقیری]
wordprocessing program
U
برنامه واژه پردازی
this word means a dog
U
این واژه یعنی سگ
word span test
U
ازمون فراخنای واژه ها
word choice test
U
ازمون واژه گزینی
wordage
U
کلمات واژه بندی
dictionary sort
U
ترتیب واژه نامهای
word building test
U
ازمون واژه سازی
homely
[British E]
<adj.>
U
خفه
[واژه تحقیری]
word association test
U
ازمون تداعی واژه ها
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
God bless
[you]
!
U
خدا حافظ
[واژه کهنه]
rebus
U
نشاندادن واژه ها بصورت مصور
nomenclature
U
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
dictionaries
U
کتاب لغت واژه نامه
spicery
U
انباری ادویه
[واژه قدیمی]
glossaries
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
lexicography
U
فرهنگ نویسی واژه نگاری
dictionary
U
کتاب لغت واژه نامه
malaprop
U
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
slang
U
واژه عامیانه وغیر ادبی
glossary
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
purism
U
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
a word with a pejorative connotation
U
واژه ای با معنای ضمنی منفی
lexigraphy
U
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
U
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
bawdry
U
زنا
[دین]
[حقوق]
[واژه قدیمی]
catch-phrase
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrases
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
homely
[British E]
<adj.>
U
عادی و خسته کننده
[واژه تحقیری]
cantoria
U
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
anglo-chinois
U
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
parathesis
U
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
to inspan oxen
U
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
alinik design
U
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
sanshifter
U
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
Genius Loci
U
نابغه
[واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
is intervocalic
U
حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
kpsi
U
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
logogram
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
this word occurs in gulistan p
U
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
to purify the person language
U
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
logograph
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
Chrismon
U
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
split infinitive
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
paragram
U
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
worid
U
کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
the word is sanctioned by use
U
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
split infinitives
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
Cinquecento
U
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
electrographic architecture
U
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
fullwrite professional
U
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
backwater
U
محل راکد
[عقب افتاده]
[عقب مانده]
[واژه تحقیری]
philological
U
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
Royal Bokhara
U
فرش سلطنتی بخاراتی
[این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
the propriety of a term
U
درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
philology
U
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
mafrash
U
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
anastylosis
U
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
singular
U
واژه مفرد صیغه مفرد
has
U
دارد
there is a time for everything
U
دارد
are there any remarks?
U
دارد
he is ill with fever
U
تب دارد
chains
U
دارد.
hast
U
او دارد
heavy fighting is in progress
U
دارد
chain
U
دارد.
he has a rage for money
U
دارد
he has worms
U
دارد
the probability is
U
احتمال دارد
he speaks to the purpose
U
قصدی دارد
what hurt is there in that
U
چه زیانی دارد
what the odds
U
چه اهمیت دارد
virus
U
وجود دارد
Buttonhole
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
it depends
[on]
U
بستگی دارد
[به]
god is
U
خداوجود دارد
he is fifty
U
تمام دارد
Windows GDI
U
بیتی دارد
the reason is manifold
U
چنددلیل دارد
the reason is two fold
U
دودلیل دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
U
مرغ یک پا دارد .
viruses
U
وجود دارد
There is a knack in it .
U
یک فنی دارد
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
U
بزرگ دارد
it is usual with him
U
عادت دارد
it is sufficiently stamped
U
کسرتمبر دارد
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
it has sides
U
سه پهلو دارد
walls have ears
U
گوش دارد
what matter?
U
چه اهمیت دارد
he tops .0 metres
U
یک مترونیم قد دارد
I owe him a dept of gratitude.
U
حق بگردنم دارد
he has an axe to grind
U
غرض دارد
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
multungulate
U
که بیش از دو سم دارد
he has a spite against me
U
بامن لج دارد
not a patch on
U
چه دخلی دارد
our library is well stocked
U
خوبی دارد
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
he is 0 years old
U
او ده سال دارد
figure on
<idiom>
U
بستگی دارد به
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
He is distantly related to us .
U
نسبت دوری با ما دارد
to bring grist to the mill
U
نان دراب دارد
likelihood
U
احتمال کلی دارد
He has influential contacts everywhere.
U
همه جا دست دارد
it askes for attention
U
توجه لازم دارد
the export of ... is granted the premium.
U
صدور ... جایزه دارد.
he has much merit
U
بسیار شایستگی دارد
it is particularly difficult
U
یک دشواری ویژه دارد
She has got regular teeth .
U
دندانهای منظمی دارد
it stand well with him
U
بامن نظرمساعدی دارد
it speaks well for him
U
بامن نظرمساعد دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com