Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
contact fire
U
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
de bounce
U
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
U
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
contacting
U
تماس
impacts
U
تماس
impact
U
تماس
contacted
U
تماس
contacts
U
تماس
impinging
U
تماس
tangent
U
تماس
tangents
U
تماس
contingence
U
تماس
ding
U
تماس
tangency
U
تماس
line of contact
U
خط تماس
contact line
U
خط تماس
taction
U
تماس
contact
U
تماس
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
shock hazard
U
خطر تماس
contiguity
U
برخورد تماس
contact angle
U
زاویه تماس
contact ratio
U
نسبت تماس
contact pressure
U
فشار تماس
corps a corps
U
تماس بدنی
finishes
U
تماس انتهایی
movement to contact
U
حرکت به تماس
line to line fault
U
تماس خطوط
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
interactional points
U
نقاط تماس
zone of contact
U
ناحیه تماس
skim
U
تماس اندک
point contact
U
تماس نقطهای
point of contact
U
نقطه تماس
going on
U
نزدیکی تماس
tuch
U
تماس دادن با
communicator
U
شخص در تماس
contact area
U
منطقه تماس
contact area
U
سطح تماس
contact surface
U
سطح تماس
skimmed
U
تماس اندک
contact patrol
U
گشتی تماس
contact diameter
U
قطر تماس
skims
U
تماس اندک
contact lost
U
تماس قطع شد
to bring into contact
U
تماس دادن
to be in rapport
U
تماس داشتن
to be in contact
U
تماس داشتن
area contact
U
سطح تماس
contact party
U
گروه تماس
angle of contact
U
زاویه تماس
contact point
U
قطب تماس
contact flange
U
فلانژ تماس
finish
U
تماس انتهایی
flattest
U
تماس دو لبه اسکیت
osculatory
U
وابسته به بوسه یا تماس
osculation
U
تماس اشتراک صفات
flat
U
تماس دو لبه اسکیت
look in on
<idiom>
U
تماس حاصل کردن
get in touch with someone
<idiom>
U
باکسی تماس گرفتن
to keep in touch with any one
U
باکسی تماس داشتن
contact fire
U
انفجار در اثر تماس
contact backlash
U
دنده کور تماس
contact print
U
چاپ به طریقه تماس
telebrief
U
تماس مستقیم تلفنی
contact report
U
گزارش اخذ تماس
youch sensitive screen
U
صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel
U
صفحه حساس به تماس
touch panel
U
صفحه حساس به تماس
contact behavior
U
رفتار تماس جویانه
touch sensitive tablet
U
تابلو حساس به تماس
synapse
U
محل تماس دوعصب
tuch
U
سر زدن تماس داشتن
galvanism
U
تماس برق بابدن
movement to contact
U
حرکت به اخذ تماس
contacting
U
تماس یافتن تماسی
phones
U
پاسخ به تماس در تلفن
phoned
U
پاسخ به تماس در تلفن
grazing point
U
نقطه تماس با مانع
action on the blade
U
تماس با شمشیر حریف
phoning
U
پاسخ به تماس در تلفن
contact
U
تماس یافتن تماسی
contacted
U
تماس یافتن تماسی
break off
U
قطع تماس با دشمن
phone
U
پاسخ به تماس در تلفن
contacts
U
تماس یافتن تماسی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
contacts
U
محل اتصال تماس گرفتن
contact
U
محل اتصال تماس گرفتن
faded
U
تماس باهدف از بین رفت
contacting
U
محل اتصال تماس گرفتن
osculate
U
تماس نزدیک حاصل کردن
engagements
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacted
U
محل اتصال تماس گرفتن
To establish( make) contact.
U
تماس دایر ( برقرار ) کردن
caller
U
شخصی که تقاضای تماس دارد
callers
U
شخصی که تقاضای تماس دارد
engagement
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contact report
U
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
ground
U
تماس دادن توپ با زمین
contact with the net
U
خطای تماس با تور والیبال
advance to contact
U
پیشروی برای اخذ تماس
touch
U
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
contacted
U
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
physical
U
مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
brushes
U
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
touches
U
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
contact
U
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshes
U
صدای تماس جسم سریع با هوا
ground stroke
U
ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
brush
U
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
whoosh
U
صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshed
U
صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshing
U
صدای تماس جسم سریع با هوا
contacting
U
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
You can call me at ...
[phone no.]
<idiom>
U
شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
contacts
U
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
lose track of
<idiom>
U
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
Where can I contact Mr …. ?
U
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
full pitch
U
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full toss
U
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
contacted
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
split the uprights
U
امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
first down
U
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
We finally succeed in making a radio contact.
U
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
If there is a reason for complaint, please contact ...
U
اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
contacting
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
punt
U
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
contacts
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
footprint
U
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
punted
U
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
footprints
U
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
contact
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
punts
U
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
split lean
U
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
series
U
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
stalder circle
U
چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
memiscus
U
زاویه تماس بین سطح مایع وجدار فرف
negotiation
U
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiations
U
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
hang up
<idiom>
U
جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
opposition
U
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
interrogator responder
U
دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
bounce
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
maximum junction to case thermal impedan
U
مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
bounces
U
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
ground zero
U
محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
googly
U
توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
answering
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
inertia welding
U
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
answered
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
sclaff
U
تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
answer
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
necessary line
U
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
try
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com