English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
executable U انجام پذیر
achievable <adj.> U انجام پذیر
contrivable <adj.> U انجام پذیر
doable <adj.> U انجام پذیر
feasible <adj.> U انجام پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U انجام پذیر
makeable <adj.> U انجام پذیر
manageable <adj.> U انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U انجام پذیر
practicable <adj.> U انجام پذیر
executable <adj.> U انجام پذیر
workable <adj.> U انجام پذیر
makable <adj.> U انجام پذیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ascendable U تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible U تفوق پذیر فراز پذیر
mixable U امیزش پذیر امتزاج پذیر
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
pi acceptor U پی پذیر
cleavable U رخ پذیر
solvable U حل پذیر
soluble U حل پذیر
pliable U خم پذیر
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
spoilable U فساد پذیر
tunably U تنظیم پذیر
tuneable U تنظیم پذیر
consolable U تسلی پذیر
associative U شرکت پذیر
computable U محاسبه پذیر
compressible U تراکم پذیر
colourable U رنگ پذیر
commutative U جابجایی پذیر
associable U انس پذیر
assailable U هجوم پذیر
ascertainable U اثبات پذیر
tunable U تنظیم پذیر
tranformable U دگرگونی پذیر
palpable U پرماس پذیر
chromatophil U رنگ پذیر
tangibly U پرماس پذیر
chromophil U رنگ پذیر
trainable U فرهیخت پذیر
civilizable U تمدن پذیر
extensible U توسعه پذیر
coercible U اجبار پذیر
chargeable U اتهام پذیر
skittish U تغییر پذیر
cogitable U اندیشه پذیر
trainable U تربیت پذیر
colorable U رنگ پذیر
transmutable U دگرگونی پذیر
commensurable U تناسب پذیر
tangible U پرماس پذیر
contractible U انقباض پذیر
dissoluble U تجزیه پذیر
deductible U مالیات پذیر
despicable U نکوهش پذیر
decidable U تصمیم پذیر
deceivable U فریب پذیر
criticizable U انتقاد پذیر
practicable <adj.> U صورت پذیر
countable U شمارش پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U صورت پذیر
manageable <adj.> U صورت پذیر
interchangeably U بطورتبادل پذیر
deformable U دگردیس پذیر
demurrable U اعتراض پذیر
disputable U اعتراض پذیر
disintegrable U تجزیه پذیر
disciplinable U انضباط پذیر
disciplinable U تعلیم پذیر
dilatable U اتساع پذیر
differentiable U تشخیص پذیر
destructible U انهدام پذیر
depreciable U استهلاک پذیر
denominable U تسمیه پذیر
makeable <adj.> U صورت پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U صورت پذیر
feasible <adj.> U صورت پذیر
sensitive U نفوذ پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U امکان پذیر
feasible <adj.> U امکان پذیر
doable <adj.> U امکان پذیر
defensible U دفاع پذیر
contrivable <adj.> U امکان پذیر
achievable <adj.> U امکان پذیر
corrigible U اصلاح پذیر
makeable <adj.> U امکان پذیر
manageable <adj.> U امکان پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U امکان پذیر
corruptible U فساد پذیر
refornable U اصلاح پذیر
reformable U اصلاح پذیر
mendable U اصلاح پذیر
doable <adj.> U صورت پذیر
contrivable <adj.> U صورت پذیر
achievable <adj.> U صورت پذیر
practicable <adj.> U امکان پذیر
contractile U ترنج پذیر
definable U تعریف پذیر
realizable U تحقق پذیر
supple U تغییر پذیر
supple U انعطاف پذیر
expendable U مصرف پذیر
stretchy U کشش پذیر
stretchy U فراخی پذیر
additives U جمع پذیر
mutant U تغییر پذیر
sociable U جامعه پذیر
flammable U اشتعال پذیر
soluble U انحلال پذیر
conceivable U امکان پذیر
mutants U تغییر پذیر
tolerable U تحمل پذیر
tolerable U مدارا پذیر
adaptable U وفق پذیر
adaptable U انطباق پذیر
accident prone U سانحه پذیر
accident-prone U سانحه پذیر
submissive U سلطه پذیر
additive U جمع پذیر
vulnerable U زخم پذیر
vulnerable U اسیب پذیر
separable U تفکیک پذیر
estimable U تخمین پذیر
elastic U انعطاف پذیر
extendable U توسعه پذیر
divisible U بخش پذیر
bearable U تحمل پذیر
peaceable U اشتی پذیر
changeable U تغییر پذیر
variable U تغییر پذیر
verifiable U تحقیق پذیر
detachable U جدایی پذیر
combustible U احتراق پذیر
measurable U سنجش پذیر
justifiable U توجیه پذیر
transferable U انتقال پذیر
inexcusable U عذر نا پذیر
variables U تغییر پذیر
inflammable U اشتعال پذیر
vacillatory U تغییر پذیر
acetylable U استیل پذیر
voidable <adj.> U بطلان پذیر
indissoluble U تجزیه نا پذیر
inexhaustible U خستگی نا پذیر
absolvable U بخشش پذیر
abatable U کاهش پذیر
wallydraigle U تاثیر پذیر
weariless U خستگی نا پذیر
lowest common denominator U مردم پذیر
lowest common denominators U مردم پذیر
adjustable U تنظیم پذیر
acetylisable U استیل پذیر
achievable U موفقیت پذیر
vanquishable U شکست پذیر
alterable U دگرش پذیر
alternate track U شیاراصلاح پذیر
vicissitudinous U تحول پذیر
visitable U دیدار پذیر
addressable U ادرس پذیر
addressable U نشانی پذیر
adaptive U سازوار پذیر
acid acceptor U اسید پذیر
achromatic U رنگ پذیر
adjustable U تعدیل پذیر
shock absorber U ضربه پذیر
reversible U برگشت پذیر
reversible U واگشت پذیر
applicable U کاربست پذیر
applicable U کاربرد پذیر
reactive U واکنش پذیر
impressionable U تاثر پذیر
impressionable U اثر پذیر
exceptionable U اعتراض پذیر
irritable U تحریک پذیر
excitable U تحریک پذیر
permeable U رطوبت پذیر
permeable U نفوذ پذیر
shock absorbers U ضربه پذیر
able to take a load <adj.> U بار پذیر
stretchier U کشش پذیر
stretchier U فراخی پذیر
stretchiest U کشش پذیر
stretchiest U فراخی پذیر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com