Perdic | انجام ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (12 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	unfeasible <adj.> U	انجام ناپذیر
	inexecutable <adj.> U	انجام ناپذیر
	impracticable <adj.> U	انجام ناپذیر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	immedicable U	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
	invulnerable U	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
	irrevocably U	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
	fail U	انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
	failed U	انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
	fails U	انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
	like a duck takes the water [Idiom] U	کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
	qui facit per alium facit perse U	کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
	automated U	نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
	automate U	نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
	automates U	نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
	automating U	نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
	failures U	انجام ندادن کاری که باید انجام شود
	failure U	انجام ندادن کاری که باید انجام شود
	robots U	وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
	gurantee U	عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
	robot U	وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
	scratch one's back <idiom> U	کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
	upward compatible U	اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
	imperviable U	نم ناپذیر
	watertight U	اب ناپذیر
	inappeasable U	ناپذیر
	waterproof U	نم ناپذیر
	unchallenged U	بحث ناپذیر
	waterproofed U	نم ناپذیر
	waterproofs U	نم ناپذیر
	drainless U	خستگی ناپذیر
	passive U	اثر ناپذیر
	integral U	جدایی ناپذیر
	passives U	اثر ناپذیر
	irreconcilable U	وفق ناپذیر
	irreconcilable U	اشتی ناپذیر
	achromatic U	رنگ ناپذیر
	achromic U	رنگ ناپذیر
	voracious U	سیری ناپذیر
	incomparable U	مقایسه ناپذیر
	uncompromising U	مصالحه ناپذیر
	ireversible U	تغییر ناپذیر
	irrecocilably U	بطوروفق ناپذیر
	incurable U	علاج ناپذیر
	incurable U	بهبودی ناپذیر
	irrecoverable U	جبران ناپذیر
	incurable U	درمان ناپذیر
	unconquerable U	تسخیر ناپذیر
	unceasing U	ایست ناپذیر
	indeterminable U	تعیین ناپذیر
	irrecoverably U	بطوراصلاح ناپذیر
	uncompromisingly U	مصالحه ناپذیر
	air proof U	هوا ناپذیر
	unexceptionable U	استثناء ناپذیر
	disconsolate U	تسلی ناپذیر
	insupportable U	تحمل ناپذیر
	unavoidable U	اجتناب ناپذیر
	unavoidable U	چاره ناپذیر
	irrevocably U	بطورفسخ ناپذیر
	unceasing U	پایان ناپذیر
	intolerable U	تحمل ناپذیر
	inconsolably U	دلداری ناپذیر
	inconsolable U	دلداری ناپذیر
	joiner door U	دربهای اب ناپذیر
	irresistable U	مقاومت ناپذیر
	deathless U	فنا ناپذیر
	nanoaddressable U	نشانی ناپذیر
	insufferable U	تحمل ناپذیر
	irremissible U	اغماض ناپذیر
	nonsuperimposable U	انطباق ناپذیر
	uncontrollable U	کنترل ناپذیر
	uncontrollably U	کنترل ناپذیر
	imperturbable U	تزلزل ناپذیر
	beyond bearing U	تحمل ناپذیر
	non descript U	تشریح ناپذیر
	non descript U	وصف ناپذیر
	irriversible U	برگشت ناپذیر
	raintight U	باران ناپذیر
	atomic U	تجزیه ناپذیر
	unobjectionable U	اعتراض ناپذیر
	inscrutable U	نفوذ ناپذیر
	unaccountably U	توضیح ناپذیر
	unaccountable U	توضیح ناپذیر
	uninflammable U	اشتعال ناپذیر
	undecidable U	تصمیم ناپذیر
	uncomputable U	محاسبه ناپذیر
	unchangeable U	تغییر ناپذیر
	immortal U	فنا ناپذیر
	unappeasable U	استمالت ناپذیر
	unerring U	خطا ناپذیر
	unappealabe U	پژوهش ناپذیر
	unanswerable U	جواب ناپذیر
	interminable U	پایان ناپذیر
	intangible U	لمس ناپذیر
	nondescript U	وصف ناپذیر
	ineluctable U	چاره ناپذیر
	waterproof wire U	سیم نم ناپذیر
	unbearable U	تحمل ناپذیر
	water proof U	رطوبت ناپذیر
	unbearably U	تحمل ناپذیر
	inevitable U	اجتناب ناپذیر
	untouchability U	لمس ناپذیر
	unsearchable U	کاوش ناپذیر
	inaccessible U	دسترسی ناپذیر
	inaccessible U	ارتباط ناپذیر
	unanswerable U	تکذیب ناپذیر
	impermeable U	نشت ناپذیر
	undeniably U	انکار ناپذیر
	inconceivable U	تصور ناپذیر
	adamant U	تزلزل ناپذیر
	irremediable U	چاره ناپذیر
	irresolvable U	تجزیه ناپذیر
	sateless U	سیری ناپذیر
	irreparable U	جبران ناپذیر
	impassive U	تالم ناپذیر
	adamantly U	تزلزل ناپذیر
	incorrigible U	اصلاح ناپذیر
	indestructible U	فنا ناپذیر
	irredeemable U	پایان ناپذیر
	indefatigable U	خستگی ناپذیر
	spanless U	پیمایش ناپذیر
	stainless U	زنگ ناپذیر
	undeniable U	انکار ناپذیر
	impermeable U	تراوش ناپذیر
	unassailable U	یورش ناپذیر
	impermeable U	رطوبت ناپذیر
	irreversible U	بازگشت ناپذیر
	irreversible U	واگشت ناپذیر
	irreversible U	برگشت ناپذیر
	overpowering U	مقاومت ناپذیر
	inflexible U	انحناء ناپذیر
	impregnable U	رسوخ ناپذیر
	sure-fire U	شکست ناپذیر
	immobile U	جنبش ناپذیر
	remediless U	درمان ناپذیر
	inextinguishably U	بطورتسکین ناپذیر
	inalienable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	indispensable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	inevitable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	unalienable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	unalterable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	incommensurable U	سنجش ناپذیر
	incoercible U	انقباض ناپذیر
	incodensable U	انقباض ناپذیر
	inappellable U	پژوهش ناپذیر
	incommensurable U	مقایسه ناپذیر
	absolute <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	inestimable U	تخمین ناپذیر
	insoluble U	انحلال ناپذیر
	irrefutable U	تکذیب ناپذیر
	irrefutable U	انکار ناپذیر
	inexplorable U	کاوش ناپذیر
	incommutable U	استحاله ناپذیر
	inexhaustibly U	بطورپایان ناپذیر
	indecomposable U	فساد ناپذیر
	indispansably U	بطورچاره ناپذیر
	immiscible U	امیزش ناپذیر
	immiscible U	امتزاج ناپذیر
	impossible [colloquial] <adj.> U	تحمل ناپذیر
	invincible U	شکست ناپذیر
	immitigable U	تخفیف ناپذیر
	impenitent U	توبه ناپذیر
	indisributable U	بخش ناپذیر
	indescribable U	وصف ناپذیر
	infallible U	لغزش ناپذیر
	inexcitable U	هیجان ناپذیر
	imperviable U	سرایت ناپذیر
	inappealable U	پژوهش ناپذیر
	ineludible U	گریز ناپذیر
	indubious U	تردید ناپذیر
	inalterable U	تغییر ناپذیر
	impartible U	بخش ناپذیر
	incommutable U	تخفیف ناپذیر
	insol U	انحلال ناپذیر
	incorruptibly U	بطورفساد ناپذیر
	insusceptible U	تایید ناپذیر
	indiminishable U	کاهش ناپذیر
	indefeasible U	فسخ ناپذیر
	inseparable U	تفکیک ناپذیر
	immutable U	تغییر ناپذیر
	ego alien U	خود ناپذیر
	invariant U	تغییر ناپذیر
	engrained U	چاره ناپذیر
	unchallenged U	انکار ناپذیر
	inalienable U	بیع ناپذیر
	intangibly U	بطورلمس ناپذیر
	indefeasible U	بطلان ناپذیر
	indefectible U	خلل ناپذیر
	unbeatable U	باخت ناپذیر
	fatigueless U	خستگی ناپذیر
	unwearying U	خستگی ناپذیر
	inirritable U	تحریک ناپذیر
	invariable U	تغییر ناپذیر
	unalterable U	تغییر ناپذیر
	rigid U	انعطاف ناپذیر
	infrangible U	تجزیه ناپذیر
	incompressible U	تراکم ناپذیر
	incompressible U	فشار ناپذیر
	incommutably U	تبدیل ناپذیر
	inscrvtable U	تفحص ناپذیر
	inconvertible U	مبادله ناپذیر
	indisciplinable U	انظباط ناپذیر
	exhautless U	خستگی ناپذیر
	imperishably U	بطور زوال ناپذیر