English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7459 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ritualization U انجام شعائر دینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ritualize U رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
precepts of god U فرایض دینی احکام دینی
service U شعائر
rituals U شعائر
serviced U شعائر
religious rites U شعائر مذهبی
dogmatics U مبحث شعائر مذهبی
sacrilegious U مربوط به بیحرمتی به شعائر مذهبی
irreligion U بی دینی
impiety U بی دینی
indevotion U بی دینی
impiousness U بی دینی
perfidy U بی دینی
heathenishness U بی دینی
ungodliness U بی دینی
godlessness U بی دینی
religious U دینی
chos in action U حق دینی
martyry U بشهادت دینی
cult U ایین دینی
cults U ایین دینی
irreligiously U ازروی بی دینی
mufti U پیشوای دینی
impiously U از روی بی دینی
dogmas U عقیده دینی
dogma U عقیده دینی
ghazi U مجاهد دینی
orthodoxy U راست دینی
sacrament U ایین دینی
religious delusion U هذیان دینی
proselytism U تبلیغ دینی
sacrament U رسم دینی
sacraments U رسم دینی
sacraments U ایین دینی
orthodoxies U راست دینی
religious matters U امور دینی
religious rites U اداب دینی
religious instruction U اموزش دینی
things in action U اموال دینی
seminaries U مدرسه علوم دینی
declaration of indulgence U اعلام ازادی دینی
seminary U مدرسه علوم دینی
theologue U طلبه علوم دینی
theological school U مدرسه علوم دینی
chaplains U افسر امور دینی
catechesis U کتاب تعلیمات دینی
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
chaplain U افسر امور دینی
persuasion U اطمینان عقیده دینی
karma U سرنوشت مراسم دینی
mystagogy U تفسیر رموز دینی
persuasions U اطمینان عقیده دینی
to discharge of an obligation U از دینی مبرا کردن
catechism U کتاب سوال وجواب دینی
hardshell U سخت در رعایت ایین دینی
catechisms U کتاب سوال وجواب دینی
mosaic d. U وضع احکام دینی درزمان موسی
irreligionist U کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
ritualistic U مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
dispensations U وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensation U وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
methodize U در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
theolog U دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
Salvation Army U تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
indifferentist U کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
three-day retreat U گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
enforcement U انجام
consummation U انجام
implementation U انجام
end all U انجام
fulfillment U انجام
performance U انجام
commission U انجام
commissioning U انجام
commissions U انجام
transaction U انجام
performances U انجام
execution U انجام
fulfilment U انجام
effectuation U انجام
accomplishment U انجام
at last U سر انجام
implementing U انجام
achievement U انجام
compietion U انجام
sequel U انجام
sequels U انجام
terminuse ad quem U انجام
implements U انجام
achievements U انجام
completion U انجام
implement U انجام
implementation U انجام
implemented U انجام
non performance U عدم انجام
pay U انجام دادن
paying U انجام دادن
pays U انجام دادن
performed U انجام دادن
charring U انجام دادن
chars U انجام دادن
char U انجام دادن
parform U انجام دادن
accomplishing U انجام دادن
put on U انجام دادن
carry out U انجام دادن
honored U انجام تعهد
honoring U انجام تعهد
honors U انجام تعهد
processing of the order U انجام سفارش
honour U انجام تعهد
honoured U انجام تعهد
honouring U انجام تعهد
honours U انجام تعهد
accomplishes U انجام دادن
performable U انجام دادنی
perform U انجام دادن
stand to U انجام دادن
accomplish U انجام دادن
repeat U باز انجام
chare U انجام دادن
completion of a contract U انجام یک قرارداد
complier U انجام دهنده
do up U انجام دادن
accomplished U انجام شده
out-and-out U انجام شده
out and out U انجام شده
effecting U انجام دادن
effected U انجام دادن
effect U انجام دادن
effectual U انجام شدنی
implement U انجام دادن
implemented U انجام دادن
performing U انجام دهنده
administer انجام دادن
repeats U باز انجام
unfulfilled U انجام نشده
accomplishable U انجام دادنی
implementing U انجام دادن
accomplisher U انجام دهنده
achiever U انجام دهنده
manipulation U انجام با مهارت
successful U نیک انجام
repetitions U باز انجام
repetition U باز انجام
godspeed U پایان انجام
fulfils U انجام دادن
fulfills U انجام دادن
fulfilling U انجام دادن
fulfilled U انجام دادن
dispatched U انجام سریع
action U انجام کاری
fulfil U انجام دادن
actions U انجام کاری
performs U انجام دادن
feasibility U توانایی انجام
go through U انجام دادن
executable U انجام پذیر
feasance U انجام کار
finalization U انجام رسانی
for doing it U برای انجام ان
done U انجام شده
from a to izzard U از اغاز تا انجام
from beginning to end U ازابتداتا انجام
from first to last U ازاغازتا انجام
fulfill U انجام دادن
fulfit U انجام دادن
functor U انجام دهنده
sonsy U نیک انجام
doable <adj.> U انجام پذیر
contrivable <adj.> U انجام شدنی
accomplish U به انجام رساندن
Recent search history Forum search
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1confinement factor
2actus reus
1The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
1to take a spell at whell
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com