Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
convect
U
انتقال یافتن
to be transferred
U
انتقال یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pass
U
انتقال یافتن منتقل شدن
passed
U
انتقال یافتن منتقل شدن
passes
U
انتقال یافتن منتقل شدن
migrate
U
سیر کردن انتقال یافتن
migrated
U
سیر کردن انتقال یافتن
migrates
U
سیر کردن انتقال یافتن
migrating
U
سیر کردن انتقال یافتن
eluviate
U
بوسیله باد وباران نقل و انتقال یافتن
Other Matches
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
detect
U
یافتن
detecting
U
یافتن
detects
U
یافتن
detected
U
یافتن
discovers
U
یافتن
discover
U
یافتن
discovered
U
یافتن
discovering
U
یافتن
finds
U
یافتن
find
U
یافتن
shrinking
U
کاهش یافتن
attain
U
دست یافتن
attained
U
دست یافتن
attaining
U
دست یافتن
specialises
U
تخصص یافتن
attains
U
دست یافتن
pull round
U
بهبودی یافتن
expanding
U
بسط یافتن
tensing
U
تشدید یافتن
expand
U
بسط یافتن
stations
U
استقرار یافتن
immix
U
امیزش یافتن
taper off
U
کاهش یافتن
sublate
U
تغییرشکل یافتن
station
U
استقرار یافتن
stationed
U
استقرار یافتن
decreases
U
نقصان یافتن
tenses
U
تشدید یافتن
decreased
U
کاهش یافتن
decreased
U
نقصان یافتن
recuperated
U
بهبودی یافتن
tensest
U
تشدید یافتن
decrease
U
کاهش یافتن
decrease
U
نقصان یافتن
overpower
U
استیلا یافتن بر
protend
U
امتداد یافتن
pickup
U
بهبودی یافتن
get out
U
رهایی یافتن
recvperate
U
بهبودی یافتن
overmaster
U
برتری یافتن بر
expands
U
بسط یافتن
hunt out
U
با جستجو یافتن
meliorate
U
بهبود یافتن
outreach
U
برتری یافتن
misalign
U
تغییر یافتن
keep one's head above water
U
رهایی یافتن
lay hands on something
U
چیزی را یافتن
look oneself again
U
بهبود یافتن
overmatch
U
تفوق یافتن
recuperate
U
بهبودی یافتن
break out
U
شیوع یافتن
bunchout
U
برامدگی یافتن
center
U
تمرکز یافتن
circumfuse
U
گسترش یافتن
come off
U
تحقق یافتن
come off
U
وقوع یافتن
come round
U
شفا یافتن
come through
U
وقوع یافتن
perennate
U
دوام یافتن
penetract
U
راه یافتن
overspread
U
بسط یافتن
pick up health
U
بهبود یافتن
acceding
U
دست یافتن
boom
U
توسعه یافتن
specializing
U
تخصص یافتن
specializes
U
تخصص یافتن
specialize
U
تخصص یافتن
specialising
U
تخصص یافتن
lessening
U
تقلیل یافتن
lessened
U
تقلیل یافتن
relax
U
تخفیف یافتن
recover
U
بهبودی یافتن
lessen
U
تقلیل یافتن
recovering
U
بهبودی یافتن
masters
U
تسلط یافتن
masters
U
تسلط یافتن بر
mastered
U
تسلط یافتن
mastered
U
تسلط یافتن بر
master
U
تسلط یافتن
master
U
تسلط یافتن بر
boomed
U
توسعه یافتن
booming
U
توسعه یافتن
booms
U
توسعه یافتن
acceding
U
راه یافتن
accedes
U
دست یافتن
acceded
U
راه یافتن
acceded
U
دست یافتن
accede
U
راه یافتن
accede
U
دست یافتن
alters
U
تغییر یافتن
altering
U
تغییر یافتن
altered
U
تغییر یافتن
alter
U
تغییر یافتن
overcome
U
غلبه یافتن
overcomes
U
غلبه یافتن
overcoming
U
غلبه یافتن
lessens
U
تقلیل یافتن
diverge
U
انشعاب یافتن
diverged
U
انشعاب یافتن
diverges
U
انشعاب یافتن
centralization
U
مرکزیت یافتن
recovers
U
بهبودی یافتن
recuperating
U
بهبودی یافتن
achieved
U
دست یافتن
achieves
U
دست یافتن
achieving
U
دست یافتن
end
U
خاتمه یافتن
ended
U
خاتمه یافتن
ends
U
خاتمه یافتن
shrink
U
کاهش یافتن
shrinks
U
کاهش یافتن
scant
U
تخفیف یافتن
outspread
U
گسترش یافتن
tense
U
تشدید یافتن
tensed
U
تشدید یافتن
developments
U
تکامل یافتن
development
U
تکامل یافتن
recuperates
U
بهبودی یافتن
tenser
U
تشدید یافتن
overpowered
U
استیلا یافتن بر
overpowers
U
استیلا یافتن بر
prefer
U
ترجیح یافتن
centralisation
U
مرکزیت یافتن
accedes
U
راه یافتن
conquers
U
پیروزی یافتن بر
luxuriate
U
شکوه یافتن
conquering
U
پیروزی یافتن بر
luxuriated
U
شکوه یافتن
conquer
U
پیروزی یافتن بر
centred
U
تمرکز یافتن
centre
U
تمرکز یافتن
centers
U
تمرکز یافتن
centered
U
تمرکز یافتن
luxuriates
U
شکوه یافتن
specialization
U
تخصص یافتن
luxuriating
U
شکوه یافتن
prefers
U
ترجیح یافتن
preferring
U
ترجیح یافتن
achieve
U
دست یافتن
decreases
U
کاهش یافتن
realize
U
تحقق یافتن
diminishes
U
تقلیل یافتن
to get back on one's feet
U
بهبودی یافتن
spreads
U
گسترش یافتن
spread
U
گسترش یافتن
ensure
U
اطمینان یافتن
ensured
U
اطمینان یافتن
ensures
U
اطمینان یافتن
ensuring
U
اطمینان یافتن
insures
U
اطمینان یافتن
insuring
U
اطمینان یافتن
transcend
U
برتری یافتن
deploys
U
گسترش یافتن
deploying
U
گسترش یافتن
diminishes
U
نقصان یافتن
over
U
پایان یافتن
realising
U
تحقق یافتن
realises
U
تحقق یافتن
realised
U
تحقق یافتن
to develop
U
تکامل یافتن
diminish
U
نقصان یافتن
over-
U
پایان یافتن
diminish
U
تقلیل یافتن
deploy
U
گسترش یافتن
dominate
U
تفوق یافتن
terminated
U
خاتمه یافتن
reducing
U
تقلیل یافتن
reducing
U
کاهش یافتن
reduces
U
تقلیل یافتن
reduces
U
کاهش یافتن
reduce
U
تقلیل یافتن
reduce
U
کاهش یافتن
relaxing
U
تخفیف یافتن
relaxes
U
تخفیف یافتن
terminates
U
خاتمه یافتن
to peter out
U
نقصان یافتن
dwindle
U
تدریجاکاهش یافتن
dominated
U
تفوق یافتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com