English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
promulgate U انتشار دادن ترویج کردن
promulgated U انتشار دادن ترویج کردن
promulgates U انتشار دادن ترویج کردن
promulgating U انتشار دادن ترویج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
propagate U انتشار دادن پخش کردن
propagating U انتشار دادن پخش کردن
propagated U انتشار دادن پخش کردن
advertises U اعلان کردن انتشار دادن
advertised U اعلان کردن انتشار دادن
propagates U انتشار دادن پخش کردن
promoted U ترفیع دادن ترویج دادن
promoting U ترفیع دادن ترویج دادن
promotes U ترفیع دادن ترویج دادن
promote U ترفیع دادن ترویج دادن
promulge U انتشار دادن بعموم اگهی دادن
noise U انتشار دادن
publishes U انتشار دادن
issue U انتشار دادن
to bruit abroad انتشار دادن
publish U انتشار دادن
issued U انتشار دادن
issues U انتشار دادن
advertise U انتشار دادن
noises U انتشار دادن
published U انتشار دادن
propagandize U انتشار دادن
circulates U انتشار دادن رواج دادن
circulated U انتشار دادن رواج دادن
circulate U انتشار دادن رواج دادن
issues U انتشار دادن صدور
issue U انتشار دادن صدور
issued U انتشار دادن صدور
cultivates U ترویج کردن
promotes U ترویج کردن
promote U ترویج کردن
promulge U ترویج کردن
cultivating U ترویج کردن
cultivate U ترویج کردن
promoting U ترویج کردن
promoted U ترویج کردن
dissemination U انتشار اخبار انتشار اطلاعات
ringing the changes U ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
tout U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
fomentation U ترویج
promulgation U ترویج
promotions U ترویج
promulgator U ترویج
promotion U ترویج
propagation U ترویج
propagable U قابل ترویج
cultivation U تهذیب ترویج
promotable U قابل ترویج
propagative U ترویج کننده
promoters U ترویج کننده فروش
promoter U ترویج کننده فروش
agricultural extension services U خدمات ترویج کشاورزی
promoter U ترقی دهنده ترویج کننده
uttering U ترویج سکه تقلبی یا اسنادمجعول
promoters U ترقی دهنده ترویج کننده
institutionalism U سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
reports U انتشار
emission U انتشار
broadcasts U انتشار
proclamations U انتشار
irradiation U انتشار
pervasion U انتشار
newsreader U انتشار
proclamation U انتشار
progation U انتشار
report U انتشار
issuance U انتشار
broadcast U انتشار
emissions U انتشار
propagation U انتشار
publishment U انتشار
reported U انتشار
effluence U انتشار
promulgation U انتشار
publicity U انتشار
spreading U انتشار
publications U انتشار
issue U انتشار
issues U انتشار
incidence U انتشار
omission U انتشار
diffusion U انتشار
omissions U انتشار
issued U انتشار
effluxion U انتشار
dissemination U انتشار
publication U انتشار
currency U انتشار
currencies U انتشار
dispersion U انتشار
evangelization U تبلیغ یاموعظه ازروی انجیل ترویج انجیل یادین مسیحی
utter false coin U جریان انداختن سکه تقلبی ترویج سکه قلب
circulation U انتشار جریان
circulations U انتشار جریان
republication U انتشار مجدد
wave motion U انتشار موج
velocity of propagation U سرعت انتشار
immission U انتشار خارجی
emission U انتشار امواج
promulgation of the laws U انتشار قوانین
propagation constant U ثابت انتشار
thought broadcasting U انتشار فکر
diffusible U قابل انتشار
sound propagation U انتشار صوت
money creation U انتشار پول
diffusion coefficient U ضریب انتشار
image speard U انتشار تصویر
wave propagation U انتشار موج
propagation sequence U تسلسل انتشار
antenna pattern U انتشار انتن
propagation sequence U مرحله انتشار
propagation delay U تاخیر انتشار
electronic emission U انتشار الکترونها
diffusion U انتشار نور
diffusion U انتشار پخش
light emission U انتشار نور
electron emmission U انتشار الکترون
load spread U انتشار نیرو
newsworthy U قابل انتشار
emissions U انتشار امواج
emissivity U قابلیت انتشار
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
rate of flame propagation U سرعت انتشار شعله
conductivity U ضریب هدایت یا انتشار
soundboard U عامل انتشار عقاید
circulative U انتشار دهنده یا یابنده
spread U منتشر شدن انتشار
error propagation U انتشار خطا [ریاضی]
spreads U منتشر شدن انتشار
sounding boards U عامل انتشار عقاید
efflux U انتشار بخارج جریان
sounding board U عامل انتشار عقاید
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
diasy chain U انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
issue [of something] [ID card or check] U انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
issuable U قابل صدور انتشار دادنی
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
capital stock U سهام انتشار نیافته شرکت تضامنی
electroluminescing U که نور را طبق روشنایی الکترونیکی انتشار میدهد
electroluminescent U قابل انتشار نور طبق روشنایی الکترونیکی
emission U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
histogram U نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
whispering campaign U انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
emissions U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
answer U tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answering U tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answers U tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answered U tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
beta version U گونهای از برنامه کاربردی نرم افزار که تقریباگ آماده انتشار است
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
copyrights U حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyright U حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
ultrasonic inspection U متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
emitter coupled logic U طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
beta test U گونه دوم از بررسی هایی که روی نرم افزار انجام میشود پیش از آنکه آماده انتشار شود
design U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
designs U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
excitation U انتشار امواج مخابراتی تغذیه لامپ دستگاههای مخابراتی پخش موج درفرستنده
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
predicating U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lay U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicate U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lays U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicates U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
receives U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receive U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
pays U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pay U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com