Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
salvage
U
انبار اجسام قراضه
salvaged
U
انبار اجسام قراضه
salvages
U
انبار اجسام قراضه
salvaging
U
انبار اجسام قراضه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scrap heap
U
انبار کالای قراضه
scrap-heap
U
انبار کالای قراضه
caged storage
U
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpile
U
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling
U
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles
U
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled
U
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling
U
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
dump
U
انبار موقتی زاغه مهمات انبار
stockpiles
U
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile
U
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled
U
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
scrapped
U
قراضه
mammock
U
قراضه
scrapping
U
قراضه
scraps
U
قراضه
rodential
U
قراضه
gnawing
U
قراضه
rattletrap
U
قراضه
scrap
U
قراضه
cast iron scrap
U
اهن قراضه
wastes
U
قراضه هرز
scrap iron
U
اهن قراضه
scrapping
U
قراضه اهن
scrap
U
قراضه اهن
rodentia
U
حیوانات قراضه
scraps
U
قراضه اهن
scrapped
U
قراضه اهن
waste
U
قراضه هرز
field storage
U
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
grey iron scrap
U
قراضه اهن خاکستری
bin storage
U
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
pig iron scrap process
U
فرایند قراضه اهن خام
hard goods
U
اجسام سخت
geniculate bodies
U
اجسام زانویی
somatology
U
علم اجسام
diamagnetic materials
U
اجسام دیامغناطیسی
paramagnetic
U
اجسام پارامغناطیسی
non magnetic materials
U
اجسام نامغناطیسی
magnetic materials
U
اجسام مغناطیسی
golgy tendon organ
U
اجسام گلژی
ferromagnetic substances
U
اجسام فرومغناطیسی
hard goods
U
اجسام پایدار ومقاوم
solids press down
U
اجسام جامد سوی
gyrostatics
U
مبحث چرخش اجسام
isomer
U
اجسام متشابه الترکیب
general properties of bodies
U
خواص عمومی اجسام
dynamics
U
مبحث حرکت اجسام
micromotion
U
حرکت اجسام خرد
static
U
وابسته به اجسام ساکن
corpora quadrigemina
U
اجسام چهار قلو
statics
U
مبحث اجسام ایستا
bin storage space
U
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
statics
U
ایستاشناسی مبحث اجسام ساکن
shiwari
U
شکستن اجسام سخت درکاراته
separation of interfering substances
U
جدا کردن اجسام مزاحم
telekinesis
U
حرکت اجسام بوسیله ارواح
dioptrics
U
مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
kinetic theory
U
فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
deep draw
U
ساختن اجسام مقعر از ورقه فلزی
physicochemical
U
وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
dry measure
U
مقیاسات واوزان اجسام خشک وجامد
wham
U
صدای بهم خوردن اجسام جامد
stereography
U
فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
plastomer
U
اجسام چند وجهی سخت وجامد
ballistics
U
علم حرکت اجسام پرتاب شونده
axiology
U
علم ارزش یا خواص ونوامیس ذاتی اجسام
blistered
U
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
blister
U
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
cabinet prejection
U
نمایش اجسام برروی یک صفحه بوسیله تصاویر
ideogram
U
تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
blisters
U
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
durometer
U
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
mechanics
U
علمی که درباره اثر نیرو بر اجسام بحث میکند
catalyst
U
عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
aerostatics
U
مبحث مطالعهء اجسام ساکن و مایعات و گازها در هوا
buttock lines
U
نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
catalysts
U
عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
goldstone
U
جامی که توسط اجسام طلایی رنگ پولک کاری شده
adjustable split die
وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
catapulted
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
plastogene
U
اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
catapult
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
cryogenics
U
سرمازایی رشتهای از فیزیک که درباره تبادلات واثرات اجسام درحرارتهای پایین گفتگومیکند
sailings
U
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed
U
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sail
U
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
stock number
U
شماره فنی انبار شماره انبار
custodial record
U
پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
ether
U
جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
kinematics
U
علم الحرکات علم اجسام متحرک
brinell hardness
U
سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
compound weave
U
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
cisterns
U
اب انبار
storage
U
انبار
water storage tank
U
اب انبار
cellars
U
انبار
cellar
U
انبار
store
U
انبار
stockroom
U
انبار
garnered
U
انبار
pantechnicon
U
انبار
garnering
U
انبار
in bond
U
در انبار
garners
U
انبار
cistern
U
اب انبار
agglomeration
U
انبار
warehouse
U
انبار
storing
U
انبار
stockrooms
U
انبار
freight house
U
انبار
entrepot
U
انبار
store room
U
انبار
store-room
U
انبار
tower silo
U
انبار
depository
U
انبار
store-rooms
U
انبار
thesaurus
U
انبار
barns
U
انبار
barn
U
انبار
almery
U
انبار
magazines
U
انبار
warehouses
U
انبار
magazine
U
انبار
water reservoir
U
اب انبار
storeroom
U
انبار
storehouses
U
انبار
sluice
U
انبار
wastes
U
انبار
stock
U
انبار
waste
U
انبار
stocked
U
انبار
spoil pit
U
انبار
depot
U
انبار
depots
U
انبار
storage bunker
U
انبار
room
U
انبار
pantechnicons
U
انبار
seraglio
U
انبار
reservedness
U
انبار
reservedness
U
اب انبار
storage tank
U
انبار
rooms
U
انبار
repositories
U
انبار
repository
U
انبار
sluices
U
انبار
sluiced
U
انبار
thesauruses
U
انبار
reservoir
U
اب انبار
reservoirs
U
اب انبار
reservoirs
U
انبار
lodges
U
انبار
lodged
U
انبار
reservoir
U
انبار
garner
U
انبار
stock room
U
انبار
lodge
U
انبار
storehouse
U
انبار
fruitery
U
انبار میوه
ensile
U
انبار کردن
earth depot
U
انبار خاک
storeroom
U
انبار کالا
sail locker
U
انبار ملوانی
shell room
U
انبار گلوله
beam store
U
انبار پرتویی
sand store
U
انبار ماسه
basic allowance
U
شارژ انبار
bonded store
U
انبار گمرک
stockage objective
U
هدف انبار
cellarge
U
حق انبار داری
stockage
U
ذخیره انبار
stock room
U
انبار کالا
stock level
U
سطح انبار
stock piling
U
انبار کردن
chain locker
U
انبار زنجیر
claimant stock
U
انبار امانی
spoin bank
U
انبار مازاد
core storage
U
انبار چنبرهای
storable
U
انبار کردنی
bonded warehouse
U
انبار گمرک
snow drift
U
برف انبار
bonded ware house
U
انبار گمرکی
storekeeping
U
رسیدگی به انبار
inventory lot
U
نوبه انبار
watering place
U
اب انبار مخزن
mass storage
U
انبار انبوه
wine cellar
U
انبار شراب
hay loft
U
انبار علف
x site
U
انبار موقت
deep freeze
U
انبار کردن
deep freezes
U
انبار کردن
warehouse warrant
U
قبض انبار
hay loft
U
انبار علوفه
mattamore
U
انبار زیرزمینی
warehousing
U
نگهداری در انبار
lanary
U
انبار پشم
in the hold
U
در انبار کشتی
laver
U
اب انبار حوضچه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com