Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
towardly
U
امید بخش مطلوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polyamide
U
پلی امید ترکیبی شامل چند گروه امید
to dash one's hopes
U
امید کسی را نا امید کردن
utopiannism
U
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
favorites
U
مطلوب
favourite
U
مطلوب
favourites
U
مطلوب
optimum
U
مطلوب
optimum
U
حد مطلوب
coveted
U
مطلوب
favorable
U
مطلوب
favourite or vor
U
مطلوب
optimal
U
حد مطلوب
desired
U
مطلوب
indign
U
نا مطلوب
favorite
U
مطلوب
hoping
U
امید
In the hope of. Hopingg that . . . .
U
به امید …
expectation
U
امید
expectant of
U
به امید
esperance
U
امید
expectations
U
امید
bereft of hope
U
نا امید
amide
U
امید
hopes
U
امید
hope
U
امید
trusted
U
امید
trusts
U
امید
trust
U
امید
desperate
U
بی امید
hoped
U
امید
optimum speed
U
سرعت مطلوب
safe velocity
U
سرعت مطلوب
optimum point
U
نقطه مطلوب
optimum
U
مقدار مطلوب
optimum population
U
حد مطلوب جمعیت
optimum output
U
تولید مطلوب
optimum height
U
ارتفاع مطلوب
at a premium
U
بسیار مطلوب
optimal solution
U
راه حل مطلوب
ideal
U
کمال مطلوب
ideals
U
کمال مطلوب
target profit
U
سود مطلوب
nicest
U
دلپذیر مطلوب
desirable
U
خواستنی مطلوب
optimum
U
حالت مطلوب
nicer
U
دلپذیر مطلوب
nice
U
دلپذیر مطلوب
economic order quantity
U
حد مطلوب سفارش
lief
U
مطلوب مایل
desired leading
U
مسیر مطلوب
favourable
U
موافق مطلوب
merit goods
U
کالاهای مطلوب
lay one's hopes on
U
امید بستن به
mathematical expectation
U
امید ریاضی
to cherish the hope that ...
U
امید بپرورند که ...
expectance
U
امید توقع
silver lining
U
روزنهی امید
gray
U
نا امید بد بخت
expectancy
U
امید توقع
to indulge a hope
U
امید پروردن
ray of hope
U
روزنه امید
let someone down
U
نا امید کردن
unpromising
U
بدون امید
promising
U
امید بخش
See you again . So long.
U
به امید دیدار
wet blankets
U
نا امید کردن
life expectancies
U
امید به زندگی
disappoint
U
نا امید کردن
disappoints
U
نا امید کردن
life expectancy
U
امید زندگی
wet blanket
U
نا امید کردن
life expectancy
U
امید به زندگی
life expectancies
U
امید زندگی
ideal irrigation interval
U
فاصله مطلوب ابیاری
optimization
U
بدست اوردن حد مطلوب
inflationary gap
U
سطح اشتغال مطلوب
optimal
U
مربوط به کمال مطلوب
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
It is much sought after.
بسیار مطلوب است.
to be in demand
U
خریدارداشتن مطلوب بودن
optimum allocation of resources
U
تخصیص مطلوب منابع
desired rate of development
U
نرخ مطلوب توسعه
favourably
U
بطور مساعد یا مطلوب
blander
U
شیرین و مطلوب نجیب
blandest
U
شیرین و مطلوب نجیب
bland
U
شیرین و مطلوب نجیب
eligible
U
واجد شرایط مطلوب
To give up in despaer . To lose hope .
U
قطع امید کردن
expectation
U
مقدار امید ریاضی
To give up hope
[abandon hope]
قطع امید کردن
to build one's hope upon
U
امید خودراروی 0000قراردادن
a rosy future
U
آینده امید بخشی
to r. one's hops in a person
U
امید به کسی بستن
turn over
<idiom>
U
نا امید وافسرده شدن
hope
[for something]
U
امید
[برای چیزیی]
prospect
[of something]
U
امید موفقیت
[در چیزی]
expected value
U
مقدار امید ریاضی
expectations
U
مقدار امید ریاضی
your action produced the desired effect
U
اقدامتان اثر مطلوب بخشید
to wait for a favorable opportunity
U
منتظر یک فرصت مطلوب بودن
desirability
U
درجه تمایل شرایط مطلوب
desired rate of capital accumulation
U
نرخ تراکم سرمایه مطلوب
To obtain the desired result .
U
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
ideally
U
مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
desired ground zone
U
نقطه ترکش اتمی مطلوب
idealistic
U
مطلوب وابسته به ارمان گرایی
rosy
<adj.>
U
امید بخش
[نوید دهنده]
To set ones hopes on something.
U
امید خودرا به چیزی بستن
prospect of success
U
چشم داشت یا امید کامیابی
if things shape well
U
مایه امید واری بودن
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
respires
U
امید تازه پیدا کردن
respired
U
امید تازه پیدا کردن
respire
U
امید تازه پیدا کردن
it promisews to be easy
U
امید میرود اسان باشد
hope against hope
<idiom>
در نومیدی بسی امید است
to inspire a personwith hopes
U
روح امید در کسی دمیدن
beau ideal
U
زیبای تمام عیار کمال مطلوب
desideratum
U
ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
desired leading
U
سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
There is little hope
U
امید چندانی نمی رود (نیست )
to lay down ones hopes
U
از چیزی امید بریدن یا دست کشیدن
I hope it serves ( answerew ) your purpose ( meets your view ) .
U
امید وارم نظرتان را تأمین کند
tuner
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
Something wI'll turn up .
U
خدا بزرگ است ( نباید ما یوس ونا امید شد )
slot machine
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
adverse yaw
U
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
slot machines
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
captures
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
nympholept
U
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
capturing
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
favourble balance of trade
U
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
drastic times call for drastic measures
<idiom>
U
[زمانی که شما فوق العاده بی امید هستید و میخواهید یک تصمیم موثر بگیرید]
forward chaining
U
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
backward chaining
U
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
groupies
U
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
groupie
U
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
He's a wet blanket.
U
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
pitch setting
U
تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pareto optimality
U
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
ideal index
U
شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
tone
U
به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
tones
U
به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
While there is life there is hope .
<proverb>
U
تا زندگى هست امید هست.
logogriph
U
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
kaldor criterion
U
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
desired investment
U
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
favorites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com