English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
article of roup U اموال مورد حراج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
puffer U کسی که در حراج از طرف صاحب مال مورد حراج شرکت میکند
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
dediction of way U هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
community property U اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
auction U حراج
auctions U حراج
sales U حراج
auctioning U حراج
bazaar U حراج
auctioned U حراج
outlets U حراج
outlet U حراج
sale U حراج
public sale U حراج
licit U حراج
sale by auction U حراج
bids U پیشنهاد حراج
bid U پیشنهاد حراج
resale U حراج مجدد
sale price U قیمت حراج
auctioneers U دلال حراج
sell by auction U حراج کردن
auctioneers U حراج گذار
auctioneers U متصدی حراج
auctioneers U حراج کننده
auctioneer U حراج گذار
auctioneer U متصدی حراج
auctioneer U حراج کننده
to sell or pat up at a U حراج کردن
to sell by a U حراج کردن
outcry U حراج مزایده
confiscate U مصادره حراج
confiscating U حراج کردن
confiscating U مصادره حراج
confiscates U حراج کردن
confiscates U مصادره حراج
confiscate U حراج کردن
to put up to a U حراج کردن
outcries U حراج مزایده
auctioneer U دلال حراج
dutch auction U حراج هلندی
salvages U حراج کردن حراجی
salvaged U حراج کردن حراجی
salvage U حراج کردن حراجی
sale by auction U فروش به وسیله حراج
reserve price U قیمت پایه در حراج
hammers U چوب حراج خوردن
auction of rug U حراج و مزایده فرش
bidders U پیشنهاد دهنده در حراج
bidder U پیشنهاد دهنده در حراج
auction sale U فروش به وسیله حراج
hammer U چوب حراج خوردن
hammered U چوب حراج خوردن
salvaging U حراج کردن حراجی
pileferable U اقلام قابل حراج
pilefered shipment U کالای حراج شده
cattles U اموال
chattels U اموال
things U اموال
white sale <idiom> U حراج حوله ،پارچه کتان
clearance sales U فروش به منظور تصفیه حراج
pilefered shipment U کالای فرسوده حراج شده
auctioned U حراج کردن بمزایده گذاشتن
clearance sale U فروش به منظور تصفیه حراج
auctioning U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctions U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auction U حراج کردن بمزایده گذاشتن
separate estate U اموال شخصی زن
state property U اموال عمومی
assets U مال و اموال
paraphernalia U اموال شخصی زن
class i property U اموال طبقه 1
capital assets U اموال سرمایهای
things in possession U اموال عینی
post property U اموال پادگان
things in action U اموال دینی
tangible property U اموال عینی
post property U اموال پادگانی
tangible property U اموال ملموس
chattel U اموال منقول
distraint U توقیف اموال
fungible U اموال مثلی
class ii property U اموال طبقه 2
property voucher U سند اموال
property officer U افسر اموال
personal property U اموال شخصی
personalty U اموال شخصی
users U انتفاع از اموال
stolen goods U اموال مسروقه
installation property U اموال قسمت
financial property U اموال پولی
property book U دفتر اموال
inventory U صورت اموال
distrain U ضبط اموال
real property U اموال غیرمنقول
user U انتفاع از اموال
goods of perishable nature U اموال سریع الفساد
goods and chattels U اموال و دارائیهای منقول
jus disponendi U حق واگذار کردن اموال
contrabanded goods U اموال و اشیا قاچاق
grand larceny U سرقت اموال پرقیمت
inventory U فهرست اموال سیاهه
fisc U اموال ضبط شده
fixed property U اموال غیر منقول
appropriation bill U صورت ضبط اموال
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
offences against property U جرائم بر علیه اموال
replaceable thing U اموال یا اشیا مثلی
property officer U افسر ذیحساب اموال
priceable things U اموال یا اشیا قیمتی
property of unknown ownership U اموال مجهول المالک
sequestration U حکم توقیف اموال
auction house U شرکی کهکارش برگزار کردن حراج باشد
rummage sale U حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
foreign U توقیف اموال مدیون خارجی
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
accountable property officer's bond U دفتر افسر ذیحساب اموال
foreign U توقیف اموال مدیون غایب
salvages U اموال نجات یافته از خطر
salvaged U اموال نجات یافته از خطر
salvage U اموال نجات یافته از خطر
letters of marque U حکم ضبط اموال بیگانگان
salvaging U اموال نجات یافته از خطر
conclearer of stolen goods U مخفی کننده اموال مسروقه
jus postliminii U حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
auction sale without reserve U فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
occupancy U تملک اموال بلا صاحب متصرف
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
waveson U اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
praemunire U حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
hotchpot U سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
angary U حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
garnishment U اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
ransoms U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransom U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
elegit U حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
eminent domain U قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
pounds U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
jus postliminii U هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder U لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
deed U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
conveyancing U در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deeds U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
gavels U چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
condemnation U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
plene administravit U بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
tails U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tail U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
estate by curtesy U در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
gavel [چکش چوبی قضات] چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
indirect objects U مورد
occasioning U مورد
object U مورد
direct objects U مورد
open to question <adj.> U مورد شک
inapposite U بی مورد
out of place U بی مورد
oportuneness U مورد
occasion U مورد
objects U مورد
objecting U مورد
objected U مورد
occasioned U مورد
occasions U مورد
inopportune U بی مورد
occurence U مورد
instance U مورد
instances U مورد
cases U مورد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com