Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ground alert
U
اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
strip alert
U
اماده باش 5 دقیقهای
ramp alert
U
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
ground alert
U
اماده باش زمینی هواپیماها
taximan
U
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
he rows 0 to the minute
U
او دقیقهای سی پارو میزند
minute glass
U
ساعت ریگی دقیقهای
five minute chess
U
بازی شطرنج 5 دقیقهای
request time out
U
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
chukker
U
زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
chukkar
U
زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
call time
U
تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
polo
U
بازی یا مسابقه چوگان بین دو تیم چهارنفره و شش زمان 5/7 دقیقهای
coffee break
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
duck
U
درگیر شدن هواپیماها
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هواپیماها
duckings
U
درگیر شدن هواپیماها
flight control
U
سیستم کنترل هواپیماها
ducks
U
درگیر شدن هواپیماها
ducked
U
درگیر شدن هواپیماها
join up
U
مجتمع کردن هواپیماها
approach sequence
U
ترتیب توالی تقرب هواپیماها
radio range station
U
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
replenish
U
سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
parking plan
U
طرح پارک کردن هواپیماها
replenishes
U
سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
replenished
U
سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
replenishing
U
سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
taxi
U
حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxiing
U
حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxied
U
حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxies
U
حرکت هواپیماها روی باند فرود
combat liaison
U
حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
pathfinder guidance
U
هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
force rendezvous
U
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
into plane service
U
تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
zmarker beacon
U
برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager
U
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
approach schedule
U
برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
taxiway
U
محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
availability factor
U
ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
handover
U
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
stepped up separation
U
حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
stream takeoff
U
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
alert force
U
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
beacon
U
برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
beacons
U
برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
equipped
U
اماده
in store
U
اماده
in the saddle
U
اماده
stock
U
اماده
abler
U
اماده
stocked
U
اماده
handy
U
اماده
handiest
U
اماده
readied
U
اماده
in kelter
U
اماده
susceptible
U
اماده
in form
U
اماده
in full fig
U
اماده
readies
U
اماده
in gear
U
اماده
minded
U
اماده
readying
U
اماده
ready
U
اماده
lief
U
اماده
freshest
U
اماده
prompted
U
اماده
set
U
اماده
yare
U
اماده
accoutred
U
اماده
ready made
U
اماده
ready-made
U
اماده
prompts
U
اماده
supplying
U
اماده
handier
U
اماده
yoi
U
اماده
supplied
U
اماده
ablest
U
اماده
sets
U
اماده
fresh
U
اماده
accoutrements
U
اماده
provided
U
اماده
fresh-
U
اماده
prompt
U
اماده
supply
U
اماده
setting up
U
اماده
battailous
U
اماده جنگ
combat available
U
اماده به رزم
belay
U
اماده کردن
accommodates
U
اماده کردن
aforehand
U
اماده راحت
at or within call
U
اماده فرمان
johnny on the sopt
U
حاضر و اماده
kelter
U
انتظام اماده
alerted
U
اماده باش
make ready
U
اماده کردن
coach
U
اماده ساز
snug
U
اماده ومجهز
alerts
U
اماده باش
prepare
U
اماده کردن
at call
U
اماده فرمان
action mission ship
U
ناو اماده
bellicose
U
اماده بجنگ
obliging
U
اماده خدمت
he is ready at excuses
U
اماده است
provide
U
اماده کردن
provides
U
اماده کردن
coaches
U
اماده ساز
coached
U
اماده ساز
fledge
U
اماده پروازکردن
get ready
U
اماده کردن
coaching
U
اماده سازی
giglot
U
دخترسبک که اماده
in gear
U
اماده حرکت
detonative
U
اماده انفجار
preparing
U
اماده کردن
insusceptible
U
غیر اماده
indispose
U
اماده ساختن
combat available
U
اماده به پرواز
acoutre
U
اماده جنگ
accoutered
U
اماده جنگ
rig
U
اماده شدن
rigged
U
اماده شدن
rigs
U
اماده شدن
acceptancy
U
اماده قبول
accommodated
U
اماده کردن
combat ready
U
اماده به رزم
confect
U
اماده کردن
giglet
U
دخترسبک که اماده
malcontent
U
اماده شورش
ready use
U
اماده مصرف
ripely
U
بطور اماده
seaworthy
U
اماده دریا
setting up
U
اماده کردن
sets
U
اماده کردن
set
U
اماده کردن
to a. the ball
U
اماده انداختن
finest
U
بسیار اماده
fined
U
بسیار اماده
draft
U
اماده کردن
drafted
U
اماده کردن
ready mixed concrete
U
بتن اماده
ready service
U
اماده به کار
ready to die
U
اماده مردن
presents
U
موجود اماده
presenting
U
موجود اماده
presented
U
موجود اماده
present
U
موجود اماده
apt
U
متمایل اماده
drafts
U
اماده کردن
fine
U
بسیار اماده
to bargain for
U
منتظریا اماده
unlimber
U
اماده کردن
supplying
U
اماده کردن
supply
U
اماده کردن
supplied
U
اماده کردن
primes
U
اماده کردن
primed
U
اماده کردن
to string up
U
اماده کردن
preparation
U
اماده سازی
to buckle oneself
U
اماده شدن
transit mixed concrete
U
بتن اماده
to gird up one's loins
U
اماده کارشدن
preparations
U
اماده کردن
preparations
U
اماده سازی
to pickle a rod for
U
اماده کردن
preparation
U
اماده کردن
prime
U
اماده کردن
readied
U
اماده کردن
ready
U
اماده کردن
bound
U
: اماده رفتن
ready for duty
U
اماده کار
on tap
U
اماده کشیدن
pre treatment
U
اماده کردن
readying
U
اماده کردن
warlike
U
اماده جنگ
prompt to go
U
اماده رفتن
prepares
U
اماده کردن
readies
U
اماده کردن
preparatory
U
اماده کننده
ready for duty
U
اماده خدمت
beforehand
U
قبلا اماده
taut
U
اماده کار
malcontents
U
اماده شورش
harness
U
اماده کردن
mission ready
U
اماده پرواز
harnessed
U
اماده کردن
alert
U
اماده باش
night boat
U
قایق اماده
ready for operation
U
اماده کار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com