Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
occupation authority
U
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
sovereign
U
با اقتدار
suzerrainty
U
اقتدار
authority
U
اقتدار
sovereigns
U
با اقتدار
scepters
U
اقتدار
sceptres
U
اقتدار
sceptre
U
اقتدار
absolute authortity
U
اقتدار مطلق
powers
U
اقتدار و اختیار
powerlessness
U
عدم اقتدار
powering
U
اقتدار و اختیار
powered
U
اقتدار و اختیار
under foot
U
درحیطه اقتدار
kingdom
U
حوزه اقتدار
power
U
اقتدار و اختیار
powerfully
U
از روی اقتدار زیاد
powering
U
اقتدار سلطه نیروی برق
powered
U
اقتدار سلطه نیروی برق
powers
U
اقتدار سلطه نیروی برق
power
U
اقتدار سلطه نیروی برق
sovereignty
U
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
to delegate one's powers to somebody
U
اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن
[اصطلاح رسمی]
victoriousness
U
پیروزی
take
U
پیروزی
conquest
U
پیروزی
victoriously
U
با پیروزی
takes
U
پیروزی
triumphing
U
پیروزی
triumphed
U
پیروزی
triumph
U
پیروزی
conquests
U
پیروزی
victory
U
پیروزی
wins
U
پیروزی
achievement
پیروزی
score
U
پیروزی
beat
U
پیروزی
beats
U
پیروزی
scores
U
پیروزی
scored
U
پیروزی
win
U
پیروزی
victories
U
پیروزی
triumphs
U
پیروزی
success
U
پیروزی نتیجه
conquer
U
پیروزی یافتن بر
trophy
U
نشان پیروزی
secure of victory
U
مطمئن به پیروزی
trophy
U
یادگاری پیروزی
trophies
U
نشان پیروزی
trophies
U
یادگاری پیروزی
triumphal cloumn
U
برج پیروزی
paeans
U
پیروزی نامه
nike
U
الهه پیروزی
successes
U
پیروزی نتیجه
steal
U
پیروزی غیرمنتظره
steals
U
پیروزی غیرمنتظره
conquering
U
پیروزی یافتن بر
conquers
U
پیروزی یافتن بر
paean
U
پیروزی نامه
win
U
پیروزی برد
V-signs
U
علامت پیروزی
V-sign
U
علامت پیروزی
wins
U
پیروزی برد
triumphal
U
حاکی از پیروزی
win on points
U
پیروزی با امتیاز
garrison finish
U
پیروزی غیرمنتظره
winnable
U
شایسته پیروزی
v day
U
روز پیروزی
victory stele
U
لوح پیروزی
victory day
U
روز پیروزی
authentication
U
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
pewter
U
جام پیروزی جایزه
pull it out
U
پیروزی در واپسین لحظات
achievements
U
پیروزی کار بزرگ
sudden victory
U
پیروزی در وقت اضافی
paean
U
پیروزی نامه نوشتن
paeans
U
پیروزی نامه نوشتن
triumphantly
U
فاتحانه فریاد پیروزی
win by knockout
U
پیروزی با ناک اوت
triumphant
U
فاتحانه فریاد پیروزی
palm
U
نخل خرما نشانه پیروزی
win by retirement
U
پیروزی با کنار رفتن حریف
pyrrhic victory
U
پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
to overcrow one's rival
U
از پیروزی بر حریف شادی کردن
shut out
U
مانع پیروزی حریف شدن
palms
U
نخل خرما نشانه پیروزی
save the day
<idiom>
U
به پیروزی وموفقیت دست یافتن
umbrella
U
طرح چتر
[یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
edge
U
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
brushes
U
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brush
U
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
edges
U
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
long shot
U
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
streak
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaked
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaks
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
turn the tide
<idiom>
U
چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
head hunt
U
بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
outruns
U
منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
outrunning
U
منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
jiujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujutsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
outrun
U
منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
jujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
Vistory was dearly bought .
U
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
die
U
ماندن در پایگاه در پایان بازی بیس بال دو سرعت جنگ تا پیروزی
mala filde
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
dilettante
U
ناشی
dilettantes
U
ناشی
dilettanti
U
ناشی
descended
U
ناشی
even tual
U
ناشی
due
U
ناشی از
resulting
U
ناشی
result
U
ناشی
ill-
U
ناشی
ills
U
ناشی
emergent
U
ناشی
resulted
U
ناشی
gauche
U
ناشی کج
ill
U
ناشی
muffs
U
ناشی
therefrom
U
ناشی از ان
skill less
U
ناشی
skilless
U
ناشی
maladroit
U
ناشی
Due to
U
ناشی از
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
muffed
U
ناشی
muffing
U
ناشی
resultant
U
ناشی
muff
U
ناشی
guttural
U
ناشی از گلو
novices
U
ادم ناشی
awkward age
U
سن خامکار
[ناشی]
novice
U
ادم ناشی
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
abnerval
U
ناشی از عصب
adipic
U
ناشی ازچربی
awkwardness
U
ناشی گری
unfortunate
U
ناشی ازبدبختی
gaucherie
U
ناشی گری
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
toxic
U
ناشی از زهراگینی
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
gremie
U
بی تجربه و ناشی
awkward
U
بی لطافت ناشی
rise
U
ناشی شدن از
rise
U
ناشی شدن
rises
U
ناشی شدن از
issued
U
ناشی شدن
negligent
U
ناشی از بی مبالاتی
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
unskil
U
ناشی بی مهارت
stingy
U
ناشی از خست
unperfect
U
ناشی نابلد
internal
U
ناشی ازدرون
tisy
U
ناشی از مستی
issues
U
ناشی شدن
sequent
U
منتج ناشی
issue
U
ناشی شدن
emanate
U
ناشی شدن
emanated
U
ناشی شدن
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
jackleg
U
ناشی نادرست
emanating
U
ناشی شدن
privative
U
ناشی از محرومیت
premune
U
ناشی از جلوگیری
irritative
U
ناشی از تحریک
emanates
U
ناشی شدن
rises
U
ناشی شدن
diastrophic
U
ناشی ازتغییرات ارضی
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
despiteous
U
ناشی ازکینه یالج
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
occupation disease
U
امراض ناشی از کار
associative facilitation
U
سهولت ناشی از تداعی
profits a prendre
U
حقوق ناشی از مزارعه
pot valour
U
دلپری ناشی از مستی
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
absorption losses
U
تلفات ناشی از جذب
associative inhibition
U
بازداری ناشی از تداعی
ravening
U
حریص ناشی از حرص
royalistic
U
ناشی از شاه پرستی
interoceptive
U
ناشی از امعاء واحشاء
impiteous
U
ناشی از سخت دلی
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
inexpertness
U
ناشی گری بی تخصصی
use inheritance
U
وراثت ناشی از کاربرد
wind wave
U
خیز اب ناشی از باد
wind wave
U
موج ناشی از باد
war risks
U
خطرات ناشی از جنگ
vinculo matrimonii
U
ناشی از علقه زوجیت
tutelar authority
U
اختیار ناشی از قیومت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com