Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electrophilic addition
U
افزایش الکترون دوستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electrophilic attack
U
حمله الکترون دوستی
electrophilic aromatic substitution
U
استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
increases
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
accretion
U
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking
U
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
wagners law
U
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle
U
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
friendship
U
دوستی
friendships
U
دوستی
uxoriousness
U
زن دوستی
philogyny
U
زن دوستی
fellowship
U
دوستی
fellowships
U
دوستی
brotherliness
U
دوستی
peace
U
دوستی
togetherness
U
دوستی
sodality
U
دوستی
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
under cover of frind ship
U
بعنوان دوستی
fraternal love
U
دوستی برادری
love feast
U
عید دوستی
ties of friendship
U
قیودیاعلاقه دوستی
taphophilia
U
گور دوستی
the utmost love
U
منتهای دوستی
algophilia
U
درد دوستی
self love
U
خود دوستی
negrophilism
U
دوستی بازنگیان
lastering friendship
U
دوستی پا بر جا یا ثابت
philoprogenitiveness
U
بچه دوستی
negrophilism
U
سیاه دوستی
paternal love
U
دوستی پدرانه
professed love
U
دوستی زبانی
philanthropy
U
بشر دوستی
protestation of frienship
U
ادعای دوستی
altruism
U
نوع دوستی
excessive love
U
دوستی زیاد
humanitarianism
U
بشر دوستی
brotherly
U
ازروی دوستی
ritualism
U
تشریفات دوستی
fraternization
U
دوستی کردن
wanderlust
U
اوارگی دوستی
ophilia
U
مار دوستی
motherly love
U
دوستی مادرانه
endearing
U
از روی دوستی و محبت
kiss of death
U
دوستی خاله خرسه
algolagnia
U
درد دوستی جنسی
gregariously
U
از روی جمعیت دوستی
cozy up to (someone)
<idiom>
U
باکسی دوستی برقرارکردن
The bonds of friendship (affection).
U
رشته دوستی والفت
breach of friendship
U
بهم زدن دوستی
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend !
U
معنی دوستی را هم فهمیدیم
bibliomania
U
جنون کتاب دوستی
sportsmanship
U
ورزش دوستی مردانگی
liquorish
U
حاکی ازنوشابه دوستی
ties of friendship
U
انچه دوستی اقتضامیکند
fawns
U
افهار دوستی کردن
fawned
U
افهار دوستی کردن
fawn
U
افهار دوستی کردن
humanitarianism
U
فلسفه همنوع دوستی
philosophically
U
ازراه حکمت دوستی
patriotically
U
از روی میهن دوستی
to make friends with anyone
U
با کسی اشنایی یا دوستی
humanitarianism
U
مسلک بشر دوستی
nucleophilic aromatic substitution
U
استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
i reckon
U
اطمینان به دوستی کسی داشتن
He did it out of friendship.
U
ازروی دوستی اینکار راکرد
He came under the guise of friend ship .
U
درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
humanism
U
نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
theocentricity
U
توجه بخدا خدا دوستی
theocentrism
U
توجه بخدا خدا دوستی
they are sworn frends
U
با هم پیمان دوستی بسته اند
wanderlust
U
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
haunt
U
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
to interrupt a friendship
U
رشته دوستی را با کسی پاره کردن
haunts
U
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
they are sworn frends
U
بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
i reckon
U
روی دوستی کسی حساب کردن
(not) have anything to do with someone
<idiom>
U
نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
Please accept this gift as a mark of my friendship.
U
لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
humanism
U
مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
snake in the grass
<idiom>
U
دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
electrons
U
الکترون
electron
U
الکترون
negatron
U
الکترون
electron donor
U
الکترون ده
traces
U
رد الکترون
traced
U
رد الکترون
trace
U
رد الکترون
coelectron
U
هم الکترون
isoelectronic
U
هم الکترون
electroneutrality
U
الکترون خنثایی
outer shell electron
U
الکترون رسانایی
electron orbit
U
مسیرگردش الکترون
electron multiplier
U
افزاینده الکترون
electron mass
U
جرم الکترون
electrophile
U
الکترون دوست
electron jump
U
پرش الکترون
electron pair
U
زوج الکترون
electron injector
U
الکترون افکن
charge of the electron
U
بار الکترون
electron focusing
U
تمرکز الکترون
electron recoil
U
بازگشت الکترون
nonbonding electron
U
الکترون ناپیوندی
initiating electron
U
الکترون اغازگر
electron transition
U
انتقال الکترون
odd electron
U
الکترون منفرد
electron volt
U
الکترون ولت
electron trajectory
U
مسیر الکترون
electron spin
U
اسپین الکترون
outer shell electron
U
الکترون بیرونی
electron transition
U
عبور الکترون
electron spin
U
تنیدگی الکترون
nuclear electron
U
الکترون هسته
electron tube
U
لوله الکترون
electron shell
U
پوسته الکترون
electron flow
U
سیلان الکترون ها
high energy electron
U
الکترون پر انرژی
free electron
U
الکترون ازاد
electron acceleration
U
شتاب الکترون
electron acceptor
U
پذیرنده الکترون
electron acceptor
U
الکترون پذیر
electron affinity
U
الکترون خواهی
electron avalanche
U
بهمن الکترون
free electron
U
الکترون غیرپیوندی
electron beam
U
شعاع الکترون
isoelectronic ions
U
یونهای هم الکترون
inner shell electron
U
الکترون درونی
electron emmission
U
انتشار الکترون
concentration of electron
U
چگالی الکترون
density of electron
U
چگالی الکترون
conduction electron
U
الکترون رسانایی
bound electron
U
الکترون بسته
conduction electron
U
الکترون رسانش
antibonding electron
U
الکترون ضد پیوندی
electron beam
U
پرتو الکترون
electron beam
U
اشعه الکترون
electron beam
U
باریکه الکترون
electron distribution
U
پخش الکترون
electron donor
U
دهنده الکترون
electron drift
U
رانش الکترون
electron emission
U
صدور الکترون
electron emitter
U
منبع الکترون
electron energy
U
کارمایه ی الکترون
electron energy
U
انرژی الکترون
electron exchange
U
تبادل الکترون
electron diffraction
U
خمیدگی الکترون
mass of the electron
U
جرم الکترون
electron deceleration
U
دیرکرد الکترون
electron capture
U
الکترون گیراندازی
electron charge
U
بار الکترون
electron concentration
U
غلظت الکترون
electronic concentration
U
غلظت الکترون
electron conduction
U
هدایت الکترون
electron decay
U
تجزیه الکترون
lone electron
U
الکترون تنها
electron decay
U
اضمحلال الکترون
electron flow
U
فلوی الکترون
valence electron
U
الکترون والانس
primary electron
U
الکترون اولیه
emission
U
صدور الکترون
valence electron
U
الکترون فرفیت
photo electron
U
فوتو الکترون
valence electron
U
الکترون رسانایی
secondary electron
U
الکترون ثانوی
emissions
U
صدور الکترون
photo electron
U
الکترون نوری
curry favor
<idiom>
U
هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
transmission electron micrograph
U
ریزنگار انتقال الکترون
electron charge mass ratio
U
چگالی بار الکترون
bonding electron pair
U
زوج الکترون پیوندی
electron spin resonance
U
رزونانس اسپین الکترون
linear accelerator
U
شتابده خطی الکترون
supressor grid
U
شبکه الکترون بند
lone pair electron
U
زوج الکترون تنها
electron paramagnetic resonance
U
رزونانس پارامغناطیسی الکترون
electron pairing
U
زوج شدن الکترون
electron orbit
U
مدار گردش الکترون
electron gun
U
لوله پرتاب الکترون
elementary charge
U
بار الکترون
[فیزیک]
electron deficient molecules
U
مولکولهای با کمبود الکترون
electron deceleration
U
کندی حرکت الکترون
delocalized electron
U
الکترون غیر مستقر
electron multiplier
U
فزون ساز الکترون
electron pair bond
U
پیوند زوج الکترون
unpaired electron
U
الکترون جفت نشده
lone pair electron
U
زوج الکترون ناپیوندی
electron transfer mechanism
U
مکانیسم انتقال الکترون
electron transit time
U
زمان عبور الکترون
electron pair
U
زوج الکترون حفره
electrophilic reagent
U
واکنشگر الکترون دوست
free electron gas
U
گاز الکترون ازاد
free electron model
U
الگوی الکترون ازاد
electron accelerator
U
شتاب دهنده الکترون
rest mass of the electron
U
جرم ساکن الکترون
electron attachment
U
پیوستگی یا وابستگی الکترون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com