Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
autonomy
U
استقلال محلی محدود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
independency
U
اصول استقلال کلیساهای محلی
provincialism
U
عقایدوافکار محدود محلی
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
greige carpet
U
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
south american revolution
U
انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
blit
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
illmitable
U
محدود نکردنی محدود نشدنی
local procurement
U
تدارک محلی فراورده محلی
localism
U
ایین محلی علاقه محلی
weapons tight
U
جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
local posts
U
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
independence
U
استقلال
freedoms
U
استقلال
freedom
U
استقلال
indpendence
U
استقلال
independency
U
استقلال
Independence Day
U
روز استقلال
data independence
U
استقلال داده ها
autarky
U
استقلال اقتصادی
dependence
U
عدم استقلال
dependance
U
عدم استقلال
platform independence
U
استقلال پایهای
economic independence
U
استقلال اقتصادی
device independence
U
استقلال دستگاه
proclamation of independence
U
اعلان استقلال
discourses
U
قدرت استقلال
algorithmic independence
U
استقلال الگوریتمی
self support
U
استقلال مالی
autonomy
U
استقلال داخلی
privacy
U
استقلال پیام
discourse
U
قدرت استقلال
autonomist
U
طرفدار استقلال داخلی
Soc
U
اصل استقلال قاضی
autarchical
U
دارای استقلال اقتصادی
linear independence
U
استقلال خطی
[ریاضی]
autarkical
U
دارای استقلال اقتصادی
individualism
U
اصول استقلال فردی
individualistic
U
مبنی بر استقلال تکی
precocial
U
دارای استقلال ازهنگام تولد
communalistic
U
مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
particularism
U
اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
congregationalism
U
استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
nationalists
U
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalist
U
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
self determination
U
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
limit
U
محدود
incomprehensible
U
نا محدود
limited access
U
محدود
terminate
U
محدود
limited
U
محدود
indeterminable
U
نا محدود
lock step
U
محدود
terminates
U
محدود
terminated
U
محدود
finite
U
محدود
limitary
U
محدود
finte
U
محدود
moderate
U
محدود
ambient
U
محدود
limiting
U
محدود
moderated
U
محدود
indefinite
U
نا محدود
incomprehensive
U
محدود
moderates
U
محدود
moderating
U
محدود
restricting
U
محدود کردن
copyrighted
U
محدود به حق کپی
delimitation
U
محدود ساختن
restrict
U
محدود کردن
de escalation
U
محدود سازی
controlled war
U
جنگ محدود
bound
U
مرز محدود
restricts
U
محدود کردن
straitlaced
U
محدود درفشار
confined equifer
U
سفره محدود
restrictive
U
محدود کننده
restrictive
U
محدود سازنده
confined
U
محدود شده
unbound
U
غیر محدود
circumscribed amnesia
U
یادزدودگی محدود
catathymic amnesia
U
یادزدودگی محدود
delimitate
U
محدود کردن
qualified
U
مقید محدود
containment
U
محدود کردن
abound
U
محدود کردن
abounded
U
محدود کردن
abounding
U
محدود کردن
abounds
U
محدود کردن
limited integrator
U
انتگرال محدود
limited divorce
U
طلاق محدود
limited denied war
U
جنگ محدود
inter play
U
حرکت محدود
qualifies
U
محدود کردن
qualify
U
محدود کردن
containment
U
محدود نگاهداشتن
limited objective
U
هدف محدود
limited power
U
اختیارات محدود
parochial
U
ناحیهای محدود
limiting speed
U
سرعت محدود
finite integral
U
انتگرال محدود
finite population
U
جامعه محدود
finitely
U
بطور محدود
limiting size
U
اندازه محدود
limiter
U
محدود کننده
stint
U
محدود کردن
stints
U
محدود کردن
restricted
U
محدود الاستعمال
contracted
U
مختصر محدود
limitative
U
محدود کننده
limit
U
محدود کردن
limited editions
U
فرآوردهی محدود
limited editions
U
کالای محدود
limited edition
U
فرآوردهی محدود
qualified property
U
مالکیت محدود
limited edition
U
کالای محدود
limited edition
U
چاپ محدود
set out
U
محدود کردن
restriction
U
محدود کردن
restrictions
U
محدود کردن
restrainable
U
محدود ساختنی
straiten
U
محدود کردن
trammel
U
محدود ساختن
straightlaced
U
محدود درفشار
qualificatory
U
محدود سازنده
limited editions
U
چاپ محدود
narrow market
U
بازار محدود
infinite
U
نا محدود بی اندازه
peg down
U
محدود کردن
sex limited
U
محدود به جنس
bottomless
U
غیر محدود
infintate
U
منفی و نا محدود ساختن
locals
U
محدود بیک محل
limited war
U
جنگ محدود وموضعی
input limiter
U
محدود کننده ورودی
stenophagous
U
غذای محدود خوار
limitary
U
دارای قدرت محدود
sinedie
U
تاتاریخ غیر محدود
limited access road
U
راه با ورودی محدود
rectilineal
U
محدود بخطوط راست
limited denied war
U
جنگ ناخواسته محدود
semipermanent
U
دارای مدت محدود
restricted area
U
منطقه اتش محدود
limited liability company
U
شرکت با مسئولیت محدود
limited liability company
U
شرکت با مسئوولیت محدود
limiting factor
U
عامل محدود کننده
incomprehensively
U
بطور غیرجامع یا محدود
man
U
شبکه با گسترده محدود
i/o bound
U
محدود به ورودی خروجی
determinative
U
محدود کننده صفت
determinate
U
تعیین شده محدود
narrowest
U
محدود باریک کردن
current limiter
U
محدود کننده جریان
controlled access road
U
راه با ورودی محدود
airspace restricted area
U
منطقه پرواز محدود
diode limiter
U
محدود کننده دیودی
double limiter
U
محدود کننده مضاعف
mans
U
شبکه با گسترده محدود
illimitable
U
نامحدود محدود نشدنی
transfinite
U
ماوراء اعداد محدود
transfinite
U
خارج ازاعداد محدود
voltage limiter
U
محدود کننده ولتاژ
your vocabulary is limited
U
شما محدود است
restrictions
U
یک چیز محدود شده
restriction
U
یک چیز محدود شده
finite element method
U
روش المان محدود
extensive agricultuse
U
کشاورزی غیر محدود
blind bombing zone
U
منطقه بمباران محدود
local
U
محدود بیک محل
narrower
U
محدود باریک کردن
narrow mindedly
U
با فکر محدود متعصبانه
narrowed
U
محدود باریک کردن
compass
U
محدود کردن فهمیدن
narrow
U
محدود باریک کردن
corporations
U
شرکت بامسئولیت محدود
partial jurisdiction
U
حق خود گردانی محدود
one idead
U
دارای فکر محدود
corporation
U
شرکت بامسئولیت محدود
closed
U
مسابقه محدود به سن یاجنس
regional
U
محلی
local
U
محلی
regionally
U
محلی
vernaculars
U
محلی
vernacular
U
محلی
native
U
محلی
natives
U
محلی
sympatry
U
هم محلی
residential
U
محلی
local
<adj.>
U
محلی
occupation crossing
U
پل محلی
regional
<adj.>
U
محلی
domestic
U
محلی
parochial
U
محلی
locals
U
محلی
topical
U
محلی
local line
U
خط محلی
autochthonous
U
محلی
autochthon
U
محلی
copyright
U
محدود شده با قوانین کپی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com