Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
buckhorn
U
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plantable lanceolata
U
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
barong
U
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
eye glass
U
شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
wash board
U
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
freezing mixture
U
نمک بایخ یابرف که برای افسردن بکارمیبرند
watch guard
U
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
stiffening
U
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
dimity
U
دمیاطی :پارچه نخی سفت باف وراه راه که برای پرده بکارمیبرند
nerve fascicle
U
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
nerve bundle
U
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
cingulum bundle
U
دسته ای از رشته عصبی در مغز
[ساختمان استخوان بندی ]
cingulum
U
دسته ای از رشته عصبی در مغز
[ساختمان استخوان بندی ]
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
hyprostosis
U
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
bone-house
U
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
osteoclasis
U
استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
splint
U
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy
U
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
hackery
U
ارابه هندی که کاونربرای راندن ان بکارمیبرند
notification
U
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
to set a poem to music
U
اهنگ برای شعری ساختن
hack hammer
U
چکش تیشه مانندکه سنگ تراشان بکارمیبرند
dinner wagon
U
میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
matrass
U
شیشه گردن دراز که درازمونهای شیمیایی بکارمیبرند
syynostosis
U
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
astragalus
U
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
zygoma
U
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
barrier material
U
مواد لازم برای ساختن موانع
corsages
U
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
corsage
U
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house).
U
این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
periosteum
U
پوشش استخوان ضریع استخوان
ischium
U
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
condyle
U
مهره استخوان- برامدگی استخوان
wetting
U
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
wire roll
U
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
able
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
ablest
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
shook
U
: مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
abler
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
nonmonetarists
U
ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
batcher
U
دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
perfect participle
U
وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
holotype
U
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
chromel
U
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
bracket
U
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
scrim
U
پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
whittle
U
چاقو
a knife
U
یک چاقو
knifes
U
: چاقو زدن
knife
U
: چاقو کارد
stab at someone
U
چاقو کشیدن
knife
U
: چاقو زدن
knifed
U
: چاقو زدن
stabbing
U
چاقو کشی
knifed
U
: چاقو کارد
knifes
U
: چاقو کارد
stab
U
زخم چاقو
I don't have a knife.
من چاقو ندارم.
knived
U
چاقو دار
stabbed
U
زخم چاقو
knife edge
U
لبه چاقو
knife-edges
U
لبه چاقو
stabs
U
زخم چاقو
ruffianism
U
چاقو کشی
whittler
U
چاقو تیز کن
knife-edge
U
لبه چاقو
stabbings
U
چاقو کشی
knifing
U
چاقو کشی
knife rest
U
جای چاقو
wobble pump
U
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
whetstone
U
سنگ چاقو تیز کن
snickorsnee
U
چاقوکشی چاقو یا شمشیربزرگ
jackknife
U
قلمتراش با چاقو بریدن
grind stone
U
سنگ چاقو تیزکنی
A sharp knife (pin , needle)
U
چاقو (سوزن ) تیر
snickersnee
U
چاقوکشی چاقو یا شمشیربزرگ
center grinding
U
سنگ چاقو تیزکنی
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
cylinderical grinder
U
دستگاه چاقو تیزکنی مدور
oilstone
U
سنگ چاقو تیز کنی
grindstones
U
سنگ چاقو تیز کنی
grindstone
U
سنگ چاقو تیز کنی
occiput
U
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
building block principle
U
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
buck
U
گوزن نر
stag
U
گوزن
bucks
U
گوزن نر
stags
U
گوزن
roebuck
U
گوزن نر
fawns
U
گوزن
fawned
U
گوزن
brocket
U
گوزن نر
red deer
U
گوزن نر
hart
U
گوزن نر
fawn
U
گوزن
vomer
U
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
sennet
U
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennit
U
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
gnus
U
گوزن یالدار
venison
U
گوشت گوزن
staggard
U
گوزن نرچهارساله
buckskins
U
پوست گوزن
staggart
U
گوزن نرچهارساله
gnu
U
گوزن یالدار
doe
U
گوزن ماده
roe
U
گوزن کوچک
deerskin
U
پوست گوزن
roe
U
گوزن ماده
cariboo
U
گوزن کانادایی
antlers
U
شاخ گوزن
antler
U
شاخ گوزن
cervine
U
شبیه گوزن
buckskin
U
پوست گوزن
sorrel
U
گوزن نر سه ساله
knobber
U
گوزن نردوساله
caribous
U
گوزن کانادایی
she deer
U
گوزن ماده
fallow deer
U
گوزن زرد
caribou
U
گوزن کانادایی
elks
U
گوزن شمالی
elk
U
گوزن شمالی
deerlet
U
گوزن کوچک
moose
U
گوزن شمالی
hind
U
گوزن ماده
bucktail
U
دم غزال یا گوزن نر
knife polishing
U
[پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
deceleration time
U
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
wattle
U
ترکه برای ساختن سبد ترکه
caribous
U
گوزن امریکایی شمالی
muntjak
U
گوزن کوچک اسیا
doeskin
U
پوست گوزن ماده
caribou
U
گوزن امریکای شمالی
deer stalker
U
شکارکننده گوزن و اهو
deer stalking
U
شکار اهو و گوزن
cariboo
U
گوزن امریکایی شمالی
fallow deer
U
گوزن یااهوی کوچک
hartshorn
U
شاخ گوزن ماده
gralloch
U
احشای گوزن مرده
caribous
U
گوزن امریکای شمالی
muntjac
U
گوزن کوچک اسیا
caribou
U
گوزن امریکایی شمالی
munjak
U
گوزن کوچک اسیا
pricket sister
U
گوزن ماده دو ساله
bread-boards
U
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board
U
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
deer stalker
U
کلاه ویژه گوزن شکارکن ها
surroyal
U
انشعاب شاخ گوزن چهارساله
pricket
U
گوزن راست شاخ نر دوساله
horned design
U
طرح شاخدار
[یا شاخ گوزن]
pulka
U
سورتمهای که گوزن انرامی کشد
This knife is too blunt for words .
U
این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
bridge
U
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged
U
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges
U
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
wapiti
U
گوزن سفید و شاخ بلندو بزرگ
chamois
U
چرم بسیارنازک از پوست گوسفند و بز و گوزن
sambar
U
گوزن یال دار بزرگ اسیا
troche
U
قرص مکیدنی شاخ سه شعبه گوزن
sambur
U
گوزن یال دار بزرگ اسیا
troat
U
نعره گوزن نرهنگام مستی یاشهوت
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
spreads
U
فاصله زیاد بین مدافعان عرض شاخهای گوزن
spread
U
فاصله زیاد بین مدافعان عرض شاخهای گوزن
reindeer
U
گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
actaeon
U
اکتئون نام شکارگری که بدن لخت دیاناالههء شکار و جنگل را دیدوبشکل گوزن درامد
sorted
U
دسته دسته کردن
they came in bands
U
دسته دسته امدند
regiment
U
دسته دسته کردن
windrow
U
دسته دسته کردن
regiments
U
دسته دسته کردن
streams of people
U
دسته دسته مردم
in detail
U
مفصلا دسته دسته
assort
U
دسته دسته شدن
trooping
U
دسته دسته شدن
classify
U
دسته دسته کردن
distribute
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
sects
U
دسته دسته مذهبی
sect
U
دسته دسته مذهبی
scores of people
U
دسته دسته مردم
trooped
U
دسته دسته شدن
troop
U
دسته دسته شدن
groups
U
دسته دسته کردن
shoals of people
U
دسته دسته مردم
sort
U
دسته دسته کردن
sorts
U
دسته دسته کردن
group
U
دسته دسته کردن
deep motif
U
نگاره گوزن و غزال
[که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com