English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quarter horse U اسب کوتاه وپر طاقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
nerves of steel U طاقت
able-bodied U طاقت
iron nerves U طاقت
patience U طاقت
indefatigability U طاقت
of little patience U بی طاقت
sufferance U طاقت
longanimity U طاقت
lip U طاقت
gameness U طاقت
breaking point U طاقت
bearing U طاقت
overbearing U طاقت فرسا
tolerates U طاقت داشتن
gut U طاقت جرات
tolerating U طاقت داشتن
to nerve oneself U طاقت اوردن
guts U طاقت جرات
nerves U وتر طاقت
cumbersome U طاقت فرسا
tolerate U طاقت داشتن
stamina U طاقت استقامت
astringent U طاقت فرسا
staying power U طاقت قدرت
troublous U طاقت فرسا
gutting U طاقت جرات
overwhelmingly U طاقت فرسا
overwhelming U طاقت فرسا
torturous U طاقت فرسا
intolerancy U طاقت فرسایی
patience of hunger U طاقت گرسنگی
tiresome U طاقت فرسا
tedium U طاقت فرسایی
overhelming U طاقت فرسا
to keep it up U طاقت اوردن
intolerance U طاقت فرسایی
nerve U وتر طاقت
stifling U طاقت فرسا
to lose patience U بی طاقت شدن
tolerated U طاقت داشتن
she cannot bear heat U طاقت گرما را ندارد
long wind U طاقت زیاد دویدن
severest U طاقت فرسا شاق
to live through something U طاقت چیزی را داشتن
onerous U دشوار طاقت فرسا
severer U طاقت فرسا شاق
to stand pain U دردردکشیدن طاقت اوردن
endures U طاقت چیزی راداشتن
gameness U طاقت تحمل مصائب
endure U طاقت چیزی راداشتن
severe U طاقت فرسا شاق
endured U طاقت چیزی راداشتن
demanding U طاقت فرسا سخت
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
broad shoulders U نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step U جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
pigmy U کوتاه
of short duration U کوتاه
stunts U کوتاه
stockiest U کوتاه
stockier U کوتاه
miniatures U کوتاه
stunting U کوتاه
puny U قد کوتاه
short U کوتاه
stunt U کوتاه
shortest U کوتاه
stocky U کوتاه
shorter U کوتاه
dwarfish U کوتاه
down U کوتاه
bas relif U کوتاه
scut U دم کوتاه
curtal U کوتاه
concise U کوتاه
concise <adj.> U کوتاه
curt <adj.> U کوتاه
fleeting <adj.> U کوتاه
short <adj.> U کوتاه
succinct <adj.> U کوتاه
low U کوتاه
synoptic U کوتاه
little U کوتاه
liliputian U قد کوتاه
pigmy U قد کوتاه
pygmy U قد کوتاه
pygmy U کوتاه
succinct U کوتاه
pygmies U قد کوتاه
pygmies U کوتاه
miniature U کوتاه
pigmies U قد کوتاه
dumpy U کوتاه
pigmies U کوتاه
scutter U دو باگامهای کوتاه
aphorisms U سخن کوتاه
short blast U سوت کوتاه
aphorism U سخن کوتاه
short blast U بوق کوتاه
razee U کوتاه کردن
briefest U کوتاه مختصر
short service line U خط سرویس کوتاه
truncate U کوتاه کردن
truncated U کوتاه کردن
truncates U کوتاه کردن
curtails U کوتاه کردن
short shunt U شنت کوتاه
formulate U کوتاه کردن
formulated U کوتاه کردن
formulates U کوتاه کردن
formulating U کوتاه کردن
curtail U کوتاه کردن
curtailed U کوتاه کردن
curtailing U کوتاه کردن
truncating U کوتاه کردن
short precision U دقت کوتاه
short period U دوره کوتاه
short drop U دراپ کوتاه
short circuit U اتصال کوتاه
bas relief U برجسته کوتاه
bas-relief U برجسته کوتاه
bas-reliefs U برجسته کوتاه
short burst U رگبار کوتاه
stags U کوتاه کردن
stag U کوتاه کردن
lie down U استراحت کوتاه
short run U مدت کوتاه
clipping U کوتاه کردن
scurried U مسابقه کوتاه
scurries U مسابقه کوتاه
scurry U مسابقه کوتاه
scurrying U مسابقه کوتاه
short run U کوتاه مدت
short return U برگشت کوتاه
short brittle U شکننده- کوتاه
term paper U رساله کوتاه
jog trot U یورتمه کوتاه
basso relief U برجسته کوتاه
brachydactyly U کوتاه انگشتی
breeks U شلوار کوتاه
intrim U کوتاه مدت
britches U شلوار کوتاه
bunny hop U پرش کوتاه
by pass U اتصال کوتاه
hare sighted U کوتاه بین
knurly U کوتاه قد کوتوله
low frequency wave U موج کوتاه
unabridged U کوتاه نشده
lop sided U کوتاه و بلند
abridge U کوتاه کردن
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
apophthegm U گفتار لب و کوتاه
stumped U خپله کوتاه قد
idyl U قصیده کوتاه
idyl U چکامه کوتاه
chip shot U ضربه کوتاه
cut off U کوتاه کردن
fubsy U کوتاه وکلفت
detruncate U کوتاه کردن
detruncation U کوتاه شدگی
draw in U کوتاه شدن
escopette U قرابینه کوتاه
escopet U قرابینه کوتاه
easy term U کوتاه مدت
cutty sark U دامن کوتاه
gnomical U کوتاه لب نویس
chitchat U صحبت کوتاه
chiton U قبای کوتاه
coatee U دامن کوتاه
hide bound U کوتاه فکر
conte U داستان کوتاه
correption U کوتاه کردن
half timber U الوار کوتاه
half pint U کوتاه تر از مقدارمتوسط
epigrammatical U کوتاه ونیشدار
low U کوتاه دون
playlet U نمایش کوتاه
piaffer U یورتمه کوتاه
idyll U چکامه کوتاه
shuffled U گام کوتاه
idyll U قصیده کوتاه
idylls U چکامه کوتاه
idylls U قصیده کوتاه
one track U کوتاه فکر
curt U کوتاه ومختصر
pygmy U ادم کوتاه قد
abbreviated U کوتاه شده
let us be brief U کوتاه کنیم
shortening U کوتاه شدگی
poop U صدای کوتاه
poops U صدای کوتاه
pigmies U ادم کوتاه قد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com