English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lighter shade U از همان رنگ ولی روشن تر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
same U یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
No sooner was he gone than he was kI'lled . U رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> U همان آش است و همان کاسه .
synchronous U فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same U همان چیز همان
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit U روز روشن روشن کردن
daylight U روز روشن روشن کردن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
identical U همان
idem U همان
same U همان
thingummy U همان
identic U همان
selfsame U همان
this same U همان
very U همان
s.c U همان پرونده
the reinbefore U همان سندیاقرارداد
selfsame U درست همان
that once U همان یک بار
self same U همان خود
instatu quo U در همان حال
just as well <adv.> U به همان طریق
it is the same thing U همان است
self-same U همان خود
equally <adv.> U همان مقدار
nothing short of U عینا همان
s.c U همان دعوی
of that ilk U دارای همان جا
just as well <adv.> U همان مقدار
of that ilk U اهل همان جا
therabout U در همان نزدیکی
equally <adv.> U به همان طریق
ones U یکی از همان
one U یکی از همان
same U همان جور
accordingly U از همان قرار
at the very beginning U از همان اولش
same U همان کار
for that matter <idiom> U به همان علت
i went on the instant U در همان ان رفتم
i went that instant U در همان ان رفتم
of the same kind U از همان نوع
very U همان همین
idem U همان نویسنده در همانجا
even U دارای همان تاریخ
it is much the same U تقریبا همان است
one U عین همان یکی
ones U عین همان یکی
quasi- U مشابه یا تقریباگ همان
of even date U دارای همان تاریخ
we are in the same way U ما هم همان حال را داریم
In the ( same ) usual place. U در همان جای همیشگه
She promised to bring it but never did . U همان آوردنی که بیاورد !
It comes to the same thing . U باز هم همان ؟ یشود
He would never retract . U هر چه بگوید همان است
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
What so ever a man soweth ,that shall he also reap. <proverb> U هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
step jump U پرش و برگشت روی همان پا
What wI'll be woll be. U هر چقدر قسمت با شد همان می شود
equivalent U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
synchronous U آنچه همان با دیگری اجرا شود.
equivalents U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
isomeric U متشابه الترکیب دارای همان اجزا
times U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
This is the very thing I wanted. U این همان چیزی است که دلم می خواست
one two U تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
abs U پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
what you see is what you get U انچه می بینید همان است که بدست می اورید
timed U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
This is just what I want . This is the very thing I want . U این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
per U همان طور که در الگو نشان داده شده
constants U فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant U فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
times U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
positive U که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
ipsilateral U قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
timed U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
democratic network U شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
European rose U طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
loop jump U پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
time U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
exception U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exceptions U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
landgrave U لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
synchronous U سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
busman's holiday U تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
production missile U موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
counter jump U پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
synchronous U حالت سیستمم که عملیات و رویدادها با سیگنال ساعت همان شده است
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
synchronous U شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
bear U تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
bears U تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
autos U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
slave U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
extension U کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extensions U کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
slaving U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaved U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
auto U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
walley U پرش ازلبه داخلی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی لبه خارجی همان پا
slaves U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
fix U 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fixes U 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
bookmark U کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
bookmarks U کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
climp milling U عمل فرز کاری که طی ان قطعه کار در همان جهت حرکت تیغه برش به جلومرکت میکند
toe walley U پرش از لبه عقبی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی همان پا بکمک فشار نوک اسکیت
text U وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
texts U وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
furbisher U روشن گر
fogless U روشن
eyebright U روشن
moonlit U روشن
alight U روشن
in a good light U روشن
sharp cut U روشن
distinct <adj.> U روشن
lucid U روشن
perspicuous U روشن
nitid U روشن
perspicuous <adj.> U روشن
notable <adj.> U روشن
explicit <adj.> U روشن
luculent U روشن
litten U روشن
alighted U روشن
alighting U روشن
vivid U روشن
on/off U روشن
on U روشن
clear cut U روشن
alights U روشن
clear-cut U روشن
elucidating U روشن
elucidates U روشن
elucidated U روشن
shrill U روشن
shriller U روشن
shrillest U روشن
legible U روشن
cloudless U روشن
eidetic U روشن
elucidate U روشن
diaphanous U روشن
unequivocally U روشن
bright U روشن
clears U روشن
expressing U روشن
clean cut U روشن
clean-cut U روشن
transparently U روشن
cleaners U روشن
explicit U روشن
brightest U روشن
clearest U روشن
clear U روشن
definite U روشن
clearer U روشن
expressed U روشن
express U روشن
expresses U روشن
set U روشن
sunny U روشن
brighter U روشن
sunnier U روشن
lightest U روشن
light U روشن
unequivocal U روشن
sets U روشن
transparent U روشن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com