Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rezone
U
از نومحدوده تعیین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
designate
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
designating
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
blood groups
U
تعیین کردن
identify
U
تعیین کردن
tell off
U
تعیین کردن
appointe
U
تعیین کردن
ascertian
U
تعیین کردن
specify
U
تعیین کردن
appoints
U
تعیین کردن
specifying
U
تعیین کردن
specifies
U
تعیین کردن
identifying
U
تعیین کردن
slates
U
تعیین کردن
identifies
U
تعیین کردن
determine
U
تعیین کردن
fix on
U
تعیین کردن
identified
U
تعیین کردن
blood types
U
تعیین کردن
formulation
U
تعیین کردن
blood type
U
تعیین کردن
blood group
U
تعیین کردن
determines
U
تعیین کردن
slated
U
تعیین کردن
bound
U
تعیین کردن
fixes
U
تعیین کردن
slate
U
تعیین کردن
appoint
U
تعیین کردن
fix
U
تعیین کردن
determining
U
تعیین کردن
states
U
تعیین کردن حال
appraisals
U
تعیین قیمت کردن
admeasure
U
تعیین حصه کردن
assessed
U
تعیین کردن بستن
abound
O
تعیین حدود کردن
demarcating
U
تعیین حدود کردن
fixes
U
تعیین کردن قراردادن
quantified
U
کمیت را تعیین کردن
delimited
U
تعیین کردن حدود
stated
U
تعیین کردن حال
demarcated
U
تعیین حدود کردن
demarcate
U
تعیین حدود کردن
quantifies
U
کمیت را تعیین کردن
state
U
تعیین کردن حال
demarcates
U
تعیین حدود کردن
state-
U
تعیین کردن حال
assess
U
تعیین کردن بستن
quantifying
U
کمیت را تعیین کردن
appraisal
U
تعیین قیمت کردن
quantify
U
کمیت را تعیین کردن
assesses
U
تعیین کردن بستن
delimiting
U
تعیین کردن حدود
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
locates
U
تعیین محل کردن
identifying
U
تعیین هویت کردن
identify
U
تعیین هویت کردن
located
U
تعیین محل کردن
assessing
U
تعیین کردن بستن
identifies
U
تعیین هویت کردن
locate
U
تعیین محل کردن
identified
U
تعیین هویت کردن
fix
U
تعیین کردن قراردادن
predestine
U
قبلا تعیین کردن
locating
U
تعیین محل کردن
stating
U
تعیین کردن حال
peg
U
تعیین حدود کردن
pegs
U
تعیین حدود کردن
delimit
U
تعیین کردن حدود
clearance
U
تعیین صلاحیت کردن
pin point
U
تعیین محل کردن
delimits
U
تعیین کردن حدود
genealogize
U
تعیین نسب کردن
to fix quota
U
تعیین سهمیه کردن
qualifies
U
تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualify
U
تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
prescribe
U
نسخه نوشتن تعیین کردن
quantitate
U
چندی چیزی را تعیین کردن
prescribing
U
نسخه نوشتن تعیین کردن
states
U
تعیین کردن وقرار دادن
subrogate
U
قائم مقام تعیین کردن
stating
U
تعیین کردن وقرار دادن
route
U
مسیر چیزیرا تعیین کردن
prescribes
U
نسخه نوشتن تعیین کردن
routes
U
مسیر چیزیرا تعیین کردن
to set out
U
نشان دادن تعیین کردن
state
U
تعیین کردن وقرار دادن
prescribed
U
نسخه نوشتن تعیین کردن
state-
U
تعیین کردن وقرار دادن
stated
U
تعیین کردن وقرار دادن
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
grant a period of grace
U
ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
exact location
U
تعیین کردن محل دقیق نقاط
appraising
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
to orient compound
U
نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
appraises
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
quantize
U
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
authentication
U
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locate
U
تعیین کردن معلوم کردن
limit
U
محدود کردن تعیین کردن حد
define
U
تعیین کردن تعریف کردن
located
U
تعیین کردن معلوم کردن
locates
U
تعیین کردن معلوم کردن
locating
U
تعیین کردن معلوم کردن
defined
U
تعیین کردن تعریف کردن
assign
U
ارجاع کردن تعیین کردن
defining
U
تعیین کردن تعریف کردن
assigned
U
ارجاع کردن تعیین کردن
assigning
U
ارجاع کردن تعیین کردن
assigns
U
ارجاع کردن تعیین کردن
defines
U
تعیین کردن تعریف کردن
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
locates
U
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate
U
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located
U
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating
U
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
fix
U
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fixes
U
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
duty assignment
U
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
dye analysis
U
[آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
assignment of space
U
تعیین جا
specification
U
تعیین
designation
U
تعیین
determination
U
تعیین
formulation
U
تعیین
fixation
U
تعیین
fixations
U
تعیین
appointment
U
تعیین
appointments
U
تعیین
emplacement
U
تعیین جا
designations
U
تعیین
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
crucial
U
تعیین کننده
indicating
U
تعیین کننده
crucially
U
تعیین کننده
foreordainment
U
تعیین از پیش
earmarked
U
تعیین شده
nominative
U
تعیین شده
wage determination
U
تعیین دستمزد
enumeration
U
تعیین شماره
emplacement
U
تعیین محل
frequency allocation
U
تعیین فرکانس
frequency assignment
U
تعیین فرکانس
admensuration
U
تعیین اندازه
demark
U
تعیین حدودکردن
delimitation
U
تعیین حدود
income determination
U
تعیین درامد
indentification
U
تعیین هویت
damage assessment
U
تعیین خسارات
nomination
U
تعیین نامزدی
completely specified
U
با تعیین کامل
job placement
U
تعیین شغل
coefficient of determination
U
ضریب تعیین
nominations
U
تعیین نامزدی
abounding
U
تعیین حدودکردن
abounds
U
تعیین حدودکردن
assignability
U
قابل تعیین
budget determinant
U
تعیین بودجه
assignment of tasks
U
تعیین وفایف
admeasurement
U
تعیین اندازه
abounded
U
تعیین حدودکردن
location
U
تعیین محل جا
price determination
U
تعیین قیمت
frequency determination
U
تعیین فرکانس
frequency designation
U
تعیین فرکانس
predesignation
U
تعیین قبلی
determinative
U
تعیین کننده
determination coefficient
U
ضریب تعیین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com