English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rise U از خواب برخاستن طغیان کردن
rises U از خواب برخاستن طغیان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uprise U از خواب برخاستن
overflowed U طغیان کردن
arise U طغیان کردن
overflow U طغیان کردن
to flow over U طغیان کردن
arises U طغیان کردن
arising U طغیان کردن
overflows U طغیان کردن
flooded U طغیان کردن
floods U طغیان کردن
flood U طغیان کردن
muitiny U فتنه طغیان کردن
uprise U طغیان کردن ببالارفتن
revolt U شورش کردن طغیان
revolts U شورش کردن طغیان
revolt U شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
to fly off U شورش کردن طغیان کردن منحرف شدن
revolts U شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
somnambulist U کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
night gown U جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
narcolepsy U حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
flowed U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flow U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
rebel U شورش کردن طغیان کردن
rebelled U شورش کردن طغیان کردن
rebelling U شورش کردن طغیان کردن
rebels U شورش کردن طغیان کردن
hypnoidal U نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoid U نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
dreamy U خواب مانند خواب الود
hypnagogic U خواب اور خواب کننده
hypnogogic U خواب اور خواب کننده
dogsleep U خواب زودبر خواب دروغی
dreamiest U خواب مانند خواب الود
somnific U خواب اور خواب الود
morpheus U الهه خواب خواب پرور
dreamier U خواب مانند خواب الود
arises U برخاستن
step up U برخاستن
levitate U برخاستن
get out U برخاستن
rise U برخاستن
arisen U برخاستن
rises U برخاستن
levitated U برخاستن
levitates U برخاستن
levitating U برخاستن
arising U برخاستن
arise U برخاستن
to make a move U برخاستن
uprise U برخاستن
get up U برخاستن
to rock to sleep U خواب کردن
to put to bed U خواب کردن
sopite U خواب کردن
to lull to sleep U خواب کردن
to stand up U وایستادن برخاستن
resurge U دوباره برخاستن
to keep late hours U دیر برخاستن
upping U برخاستن بالارفتن
to get off U برخاستن ازروی
up U برخاستن بالارفتن
upped U برخاستن بالارفتن
hypnotize U خواب هیپنوتیزم کردن
hypnotized U خواب هیپنوتیزم کردن
hypnotize U بطورمصنوعی خواب کردن
get off to sleep U خواب کردن خواباندن
hypnotizing U بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotised U بطورمصنوعی خواب کردن
to charm asleep U با افسون خواب کردن
hypnotised U خواب هیپنوتیزم کردن
hypnotises U خواب هیپنوتیزم کردن
hypnotises U بطورمصنوعی خواب کردن
wake U از خواب بیدار کردن رد پا
waked U از خواب بیدار کردن رد پا
wakes U از خواب بیدار کردن رد پا
hypnotizes U بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotizing U خواب هیپنوتیزم کردن
hypnotising U بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotizes U خواب هیپنوتیزم کردن
hypnotized U بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotising U خواب هیپنوتیزم کردن
to break the sleep U از خواب بیخواب کردن
drowse U خواب الود کردن
drowses U خواب الود کردن
drowsing U خواب الود کردن
drowsed U خواب الود کردن
siesta U خواب بعدازفهر کردن
siestas U خواب بعدازفهر کردن
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
blasts U برخاستن از سکوی پرتاب
collapsed U برخاستن روی پرتابگر
collapse U برخاستن روی پرتابگر
blast U برخاستن از سکوی پرتاب
collapses U برخاستن روی پرتابگر
collapsing U برخاستن روی پرتابگر
night dress U جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
to keep early Šor good Šhours U زود خوابیدن وزود برخاستن
takeoffs U برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
takeoff U برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
drowze U چرت زدن خواب الود کردن
get about U ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
wet take off U برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
maunder U بطور خواب الود وسرگردان حرکت کردن
He is fast asleep. U خواب خواب است
landplane U هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
flooding U طغیان اب
rebel U طغیان گر
tornado U طغیان
insurgence U طغیان
intumescence U طغیان
inundation U طغیان اب
insurgency U طغیان
rebelled U طغیان گر
fresh- U طغیان اب
tornados U طغیان
freshest U طغیان اب
fresh U طغیان اب
overflows U طغیان
high water U طغیان اب
overflow U طغیان
tornadoes U طغیان
rebels U طغیان گر
rebelling U طغیان گر
overflowed U طغیان
outflows U طغیان
outflow U طغیان
flooded U طغیان
outbreaks U طغیان
outbreak U طغیان
food tide U طغیان اب
rebellion U طغیان
flowage U طغیان
rages U طغیان
uprising U طغیان
uprisings U طغیان
insurrection U طغیان
insurrections U طغیان
rage U طغیان
outbursts U طغیان
outburst U طغیان
rebellions U طغیان
flood U طغیان
deluge U طغیان آب
raged U طغیان
freshet [high water] U طغیان آب
flood waters {pl} U طغیان آب
floodwaters {pl} U طغیان آب
floods U طغیان
revolt U طغیان شورش
mutation U تحول طغیان
raging U طغیان کننده
mutations U تحول طغیان
resurgent U طغیان کننده
torna do U طغیان وفور
flood discharge U بده طغیان
upriser U طغیان کننده
intumescent U طغیان کننده
inundant U طغیان کننده
inundatory U طغیان کننده
overflowing U طغیان کننده
maximum flood U طغیان بیشینه
revolts U طغیان شورش
over flow U طغیان ریزش
overflown U طغیان سیل
resurgence U طغیان مجدد
the rage of the wind U طغیان باد
spate U طغیان رود
design gross weight U حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design take off weight U حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
groundswell U طغیان شدید دریا
cotidal U دارای هم زمانی در طغیان اب
flood stage U تراز بحرانی طغیان
flood protection U حفافت در مقابل طغیان
the tribes are all up U طغیان کرده اند
maximum flood discharge U بده بیشینه طغیان
revolts U یاغی گری حالت طغیان
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
ground swell U طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
revolt U یاغی گری حالت طغیان
vertical take off and landing U هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
the nile overflows its banks U نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
tidal river U رودخانهای که اب دریادرنزدیکی دهانه ان طغیان میکند
gyrodyne U رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
to have pins and needles U مور مور کردن [در اثر خواب رفتگی]
stream takeoff U حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
keep bad hours U دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep late hours U دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep early hours U زود خوابیدن و زود برخاستن
keep good hours U زود خوابیدن و زود برخاستن
post dormitum U پس خواب
dreamed U خواب
noctambulation U خواب
nap U خواب
dreams U خواب
asleep U خواب
bedfellows U هم خواب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com