English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
paralysis U ازکار افتادگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
sweeney U ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
Other Matches
obsolete U ازکار افتاده
incapacitate U ازکار افتادن
incapacitates U ازکار افتادن
incapacitating U ازکار افتادن
jade U ازکار انداختن
worker U ازکار در امده
break down <idiom> U ازکار افتادن
worked up U ازکار در امده
cessation from work U فراغت ازکار
incapacitated U ازکار افتادن
knock off U ازکار دست کشیدن
cessation from work U دست کشی ازکار
superpurgation U بی اندازه ازکار کردن
put (something) past someone (negative) <idiom> U ازکار شخص متعجب شدن
dead engine U موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
arrearage U پس افتادگی
humility U افتادگی
enthralment U افتادگی
self effacement U افتادگی
lags U پس افتادگی
lagged U پس افتادگی
lag U پس افتادگی
retardation U پس افتادگی
languor U از پا افتادگی
forwardness U پیش افتادگی
impaction U گیر افتادگی
forward slip U پیش افتادگی
falling of the womb U پائین افتادگی
drop out U از قلم افتادگی
lap seam U رویهم افتادگی
to humble oneself U افتادگی نمودن
social lag U پس افتادگی اجتماعی
retard time U عقب افتادگی
prosiness U پیش پا افتادگی
prolapsus U بیرون افتادگی
prolapsus U پایین افتادگی
prolapse U پایین افتادگی
pretermission U از قلم افتادگی
ommission U از قلم افتادگی
disfiguration U ازشکل افتادگی
disfigurement U از شکل افتادگی
omission U از قلم افتادگی
disfavor U از نظر افتادگی
obsolescence U ازرواج افتادگی
modestly U با افتادگی با تواضع
omissions U از قلم افتادگی
disfavour U از نظر افتادگی
defeats U از شکل افتادگی
defeating U از شکل افتادگی
defeated U از شکل افتادگی
defeat U از شکل افتادگی
breakdowns U از کار افتادگی
overlapping U روی هم افتادگی
breakdown U از کار افتادگی
commonplaceness U پیش پا افتادگی
cultural lag U پس افتادگی فرهنگی
humbly U از روی افتادگی
disfigurements U از شکل افتادگی
banality U پیش پا افتادگی
backwardness U عقب افتادگی
downtime U مدت از کار افتادگی
lap U زیرکار رویهم افتادگی
down time U مدت از کار افتادگی
lapped U زیرکار رویهم افتادگی
retard time U زمان عقب افتادگی
missing parts test U ازمون افتادگی وار
lead angle U زاویه پیش افتادگی
deflections U پایین افتادگی واخمش
meekly U از روی فروتنی یا افتادگی
prosaicness U پیش پا افتادگی سادگی
deflection U پایین افتادگی واخمش
angle of lead U زاویه پیش افتادگی
lead of phase U پیش افتادگی فاز
leeway U عقب افتادگی راه گریز
falling of the womb U سقوط کردن پائین افتادگی
overlap of distillat curves U رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
sweeny U از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
one upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one-upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
forward slip U جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
advancing U پیش افتادن پیش افتادگی
advance U پیش افتادن پیش افتادگی
advances U پیش افتادن پیش افتادگی
synthetic dyes U رنگینه های شیمیایی [این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com