Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
test
U
ازمایش کردن امتحان
tested
U
ازمایش کردن امتحان
tests
U
ازمایش کردن امتحان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
temptations
U
ازمایش امتحان
probation
U
ازمایش امتحان
trial
U
ازمایش امتحان
temptation
U
ازمایش امتحان
probational
U
ازمایش امتحان
trials
U
ازمایش امتحان
examinations
U
امتحان ازمایش
examination
U
امتحان ازمایش
acid test
U
وسیلهء ازمایش امتحان با اسید
test paper
U
کاغذ مخصوص ازمایش ورقه امتحان
assays
U
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay
U
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
flight test
U
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
use testing
U
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method
U
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
tryout
U
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
test element
U
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
flight test
U
ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test
U
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
trial
U
امتحان کردن
test
U
امتحان کردن
tested
U
امتحان کردن
to give an examination
U
امتحان کردن
examine
U
امتحان کردن
examined
U
امتحان کردن
tries
U
امتحان کردن
examines
U
امتحان کردن
examining
U
امتحان کردن
to bring to the proof
U
امتحان کردن
put to test
U
امتحان کردن
trials
U
امتحان کردن
tests
U
امتحان کردن
try
U
امتحان کردن
to make a trial of
U
امتحان کردن
to crib
U
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to copy
U
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to plagiarize
U
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
insulation test
U
ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
soil examination
U
بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
try (something) out
<idiom>
U
امتحان کردن(چیزی)
check
U
امتحان کردن بازرسی
checked
U
امتحان کردن بازرسی
checks
U
امتحان کردن بازرسی
reexamine
U
دوباره امتحان کردن
invigilating
U
در امتحان نظارت کردن
try on
<idiom>
U
امتحان کردن لباس
invigilates
U
در امتحان نظارت کردن
invigilated
U
در امتحان نظارت کردن
invigilate
U
در امتحان نظارت کردن
palpate
U
لمس کردن امتحان نمودن
to put to proof
U
امتحان کردن محک زدن
to check out something
U
چیزی را بررسی یا امتحان کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
examinations
U
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examination
U
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
to try something completely new
<idiom>
U
چیزی
[روشی ]
کاملا متفاوت امتحان کردن
scored
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
to try out
U
خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
approving
U
ازمایش کردن
quiz
U
ازمایش کردن
examining
U
ازمایش کردن
gauge
U
ازمایش کردن
to bring to the proof
U
ازمایش کردن
quizzes
U
ازمایش کردن
examines
U
ازمایش کردن
gauged
U
ازمایش کردن
examined
U
ازمایش کردن
tested
U
ازمایش کردن
approves
U
ازمایش کردن
gauges
U
ازمایش کردن
tests
U
ازمایش کردن
examine
U
ازمایش کردن
test
U
ازمایش کردن
gage
U
ازمایش کردن
approve
U
ازمایش کردن
inquire
U
تحقیق کردن امتحان کردن
inquired
U
تحقیق کردن امتحان کردن
enquires
U
تحقیق کردن امتحان کردن
inquires
U
تحقیق کردن امتحان کردن
enquired
U
تحقیق کردن امتحان کردن
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
analysing
U
با تجزیه ازمایش کردن
tested
U
تست کردن ازمایش
retry
U
دوباره ازمایش کردن
tests
U
تست کردن ازمایش
analyzing
U
با تجزیه ازمایش کردن
test
U
تست کردن ازمایش
analyse
U
با تجزیه ازمایش کردن
to put to proof
U
ازمایش کردن دراوردن
analysed
U
با تجزیه ازمایش کردن
analyzes
U
با تجزیه ازمایش کردن
analyses
U
با تجزیه ازمایش کردن
analyzed
U
با تجزیه ازمایش کردن
essays
U
ازمایش کردن ازمودن
trial
U
ازمایش کردن ازمایشی
trials
U
ازمایش کردن ازمایشی
essay
U
ازمایش کردن ازمودن
bending test
U
ازمایش خمش ازمون تا کردن
check up
U
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
analyze
U
باتجزیه ازمایش کردن فرگشایی کردن
foretaste
U
ازمایش قبلی پیش بینی کردن
confident test
U
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
creep test
U
ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
experimented
U
تجربه کردن ازمایش کردن
experimenting
U
تجربه کردن ازمایش کردن
experiment
U
تجربه کردن ازمایش کردن
experiments
U
تجربه کردن ازمایش کردن
to stand the racket
U
ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
tube tester
U
دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
environmental test
U
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
x ray
U
بااشعه ایکس امتحان کردن عکسبرداری با اشعه ایکس
steeve
U
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
quiz
U
امتحان
check
U
امتحان
tests
U
امتحان ها
examinations
U
امتحان ها
examination
U
امتحان
checking
U
امتحان
inspection
U
امتحان
trials
U
امتحان ها
checks
U
امتحان
tests
U
امتحان
examinations
U
امتحان
assays
U
امتحان
checked
U
امتحان
try
U
امتحان
test
U
امتحان
trial
U
امتحان
tries
U
امتحان
test
U
امتحان
quiz
[American]
U
امتحان
examination
U
امتحان
quizzes
U
امتحان
tentatively
U
من باب امتحان
tested
U
امتحان
trials
U
امتحان
assay
U
امتحان
trial
U
امتحان
experimenting
U
امتحان عمل
test
U
امتحان محک
preliminaries
U
امتحان مقدماتی
preliminary
U
امتحان مقدماتی
experiments
U
امتحان عمل
assays
U
امتحان عیارگری
assay
U
امتحان عیارگری
vivas voce
U
امتحان شفاهی
tested
U
امتحان محک
bar examination
U
امتحان وکالت
proctor
U
نافر امتحان
tripos
U
امتحان حساب
experimented
U
امتحان عمل
unverified
<adj.>
U
امتحان نشده
examinee
U
امتحان شونده
examinee
U
امتحان دهنده
test anxiety
U
اضطراب امتحان
examination anxiety
U
اضطراب امتحان
examinable
U
قابل امتحان
unaudited
<adj.>
U
امتحان نشده
pretest
U
امتحان مقدماتی
examiners
U
امتحان کننده
examiner
U
امتحان کننده
essay examination
U
امتحان انشایی
crucible
U
امتحان سخت
crucibles
U
امتحان سخت
unchecked
<adj.>
U
امتحان نشده
qualifying examination
U
امتحان صلاحیت
unevaluated
<adj.>
U
امتحان نشده
To flunk a course . To fail an exam.
U
در امتحان رد شدن
tests
U
امتحان محک
unsight
U
امتحان نکرده
to take an examination
U
امتحان دادن
experiment
U
امتحان عمل
untested
<adj.>
U
امتحان نشده
uninspected
<adj.>
U
امتحان نشده
unexamined
<adj.>
U
امتحان نشده
I'd like to try ...
من میخواهم ... را امتحان کنم.
midyear
U
امتحان نیمه سال
to give an examination
U
صورت امتحان دادن
testable
U
امتحان پذیر ازمایشی
to buy on trial
U
بشرط امتحان خریدن
hold water
U
از امتحان درست درامدن
to write an exam
U
امتحان کتبی نوشتن
check lock
U
ساعت امتحان کننده
viva voce
U
شفاها امتحان شفاهی
to do a test
U
امتحان کتبی نوشتن
matriculation
U
امتحان ورودی دانشگاه کنکور
graduate record examination
U
امتحان ورودی بعد ازلیسانس
pretest
U
امتحان مقدماتی بعمل اوردن
To purchase on approval .
U
بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
To pass the exam on the first try.
U
یک ضرب در امتحان قبول شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com