English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inquisitively U ازروی کنجکاوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
curiousness U کنجکاوی
inquisitiveness U کنجکاوی
curiosities U حس کنجکاوی
curiosities U کنجکاوی
curiosity U کنجکاوی
curiosity U حس کنجکاوی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
curiously U از روی کنجکاوی
pried U کنجکاوی فضولی
pries U کنجکاوی فضولی
pry U کنجکاوی فضولی
incuriosity U عدم کنجکاوی
ferrets U کنجکاوی کردن کاوش
ferret U کنجکاوی کردن کاوش
it piques curiosity U حس کنجکاوی شخص را برمی انگیزد
it was provocative of curiosty U حس کنجکاوی شخص راتحریک کرد
pokes U کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poke U کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poked U کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poking U کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
from U ازروی
emulously U ازروی هم چشمی
enterprisingly U ازروی توکل
equivocally U ازروی ایهام
experientially U ازروی تجربه
evadingly U ازروی تجاهل
excursively U ازروی بی ترتیبی
facetiously U ازروی شوخی
fatuously U ازروی بیشعوری
flatulently U ازروی لاف
finically U ازروی وسواس
flatulently U ازروی نفخ
flightily U ازروی بوالهوسی
floutingly U ازروی استهزاء
indecisively U ازروی دو دلی
egotistically U ازروی خودبینی
deridingly U ازروی ریشخند
crookedly U ازروی نادرستی
corruptly U ازروی تباهی
contumaciously U ازروی سرکشی
contextually U ازروی قراین
constrainedly U ازروی اجبار
considerately U ازروی ملاحظه
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
discontentedly U ازروی نارضایتی
discursively U ازروی استدلال
doubliy U ازروی تزویر
dizzily U ازروی گیجی
distastefully U ازروی بی رغبتی
dissolutely U ازروی هرزگی
disobilgingly U ازروی نامهربانی
disingenuously U ازروی تزویر
dishonorable U ازروی بی شرمی
disgustedly U ازروی بیزاری
circumspectly U ازروی احتیاط
floutingly U ازروی اهانت
insesately U ازروی بی عاطفگی
irefully U ازروی تندی
irreligiously U ازروی بی دینی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
irreverently U ازروی بی حرمتی
to get off U برخاستن ازروی
muddily U ازروی گیجی
mystically U ازروی تصوف
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
open mindldly U ازروی بی تعصبی
perfidiously U ازروی خیانت
pettishly U ازروی کج خلقی
querulousy U ازروی کج خلقی
politicly U ازروی مصلحت
powerlessly U ازروی ضعف
profligately U ازروی هرزگی
purposelessly U ازروی بی مقصودی
insesately U ازروی بیحسی
inexactly U ازروی بی دقتی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
fractiously U ازروی کج خلقی
frivolously U ازروی نادانی
glozingly U ازروی مداهنه
headily U ازروی خودسری
heretically U ازروی فسادعقیده
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
ill naturedly U ازروی بد خویی
illy U ازروی بد خواهی
immorally U از ازروی بد اخلاقی
in the abstract U ازروی تجرید
inconstantly U ازروی بی ثباتی
incontinently U ازروی بی عفتی
indecently U ازروی بی شرمی
submissively U ازروی فروتنی
glaringly U ازروی خودنمائی
grammatically U ازروی دستور
distractedly U ازروی گیجی
shabbily U ازروی پستی
surest U ازروی یقین
brotherly U ازروی دوستی
flippantly U ازروی سبکی
subtly U ازروی زیرکی
childishly U ازروی بچگی
puerilely U ازروی بچگی
surer U ازروی یقین
rakishly U ازروی هرزگی
sure U ازروی یقین
courageously U ازروی جرات
irritably U ازروی تندمزاجی
irritably U ازروی تندی
constantly U ازروی ثبات
huffily U ازروی زودرنجی
huffily U ازروی کج خلقی
inexorably U ازروی سنگدلی
dissolute U ازروی هرزگی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
impatiently U ازروی بی صبری
economically U ازروی اقتصاد
lightly U ازروی بی علاقگی
despondently U ازروی افسردگی
despondingly U ازروی افسردگی
preponderantly U ازروی فضیلت
joyfully U ازروی خوشحالی
by i U ازروی ندانستگی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
stupidly U ازروی نادانی
blamelessly U ازروی بی گناهی
inadequately U ازروی بی کفایتی
basely U ازروی پستی
blunderingly U ازروی اشتباه
pessimistically U ازروی بد بینی
empirically U ازروی شارلاتانی
antagonistically U ازروی رقابت
by the book U ازروی کتاب
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
contritely U ازروی توبه وپشیمانی
phonologically U ازروی صدا شناسی
peaceably U ازروی صلح جویی
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
buck U ازروی خرک پریدن
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
bucks U ازروی خرک پریدن
systematically U ازروی یک اسلوب معین
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
inexpertly U ازروی ناشی گری
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
by the piece U ازروی کار کرد
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
piggishly U ازروی خوک منشی
nattily U ازروی زبر دستی
inadvertenly U ازروی عدم توجه
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
papistically U ازروی پاپ پرستی
get over U ازروی چیزی گذشتن
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
fierily U ازروی اتش مزاجی
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
cravenly U ازروی ترس وپستی
well advised U ازروی عقل و منطق
rancorously U ازروی کینه وبغض
vanally U ازروی پستی مزدوروار
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
endophagous U تغذیه کننده ازروی
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
glibly U ازروی چرب زبانی
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
genealogically U ازروی نسبت نامه
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
flightily U ازروی تلون مزاج
hurdle U مسابقه پرش ازروی مانع
phonographer U متخصص تندنویسی ازروی صدا
philanthropically U ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
hurdles U مسابقه پرش ازروی مانع
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
exclaim U ازروی تعجب فریاد زدن
contemptuously U بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
to raise the v U توری یانقاب ازروی برداشتن
politicly U مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com