English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
philosophically U ازراه حکمت دوستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wisdom U حکمت
philosophies U حکمت
philosophy U حکمت
metaphsics U حکمت
luting U گل حکمت
pythagoreanism U حکمت فیثاغورثی
saying U پند حکمت
sayings U پند حکمت
theology U حکمت الهی
theosophy U حکمت الهی
motto U اندرز حکمت
physicism U حکمت مادی
mottoes U اندرز حکمت
mottos U اندرز حکمت
kant U حکمت کنت
doctrines U اصول حکمت
doctrine U اصول حکمت
wise saying U پند حکمت
teleology U مطالعه حکمت غایی
socratic U پیرو حکمت سقراط
to suck eggs U بلقمان حکمت اموختن
teleology U حکمت علل غایی
metempirics U حکمت ماورای مشهودات
academic طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون
to pretend to wisdom U دعوی عقل یا حکمت کردن
don't teach your grandmother to suck the eggs <idiom> U لقمان را حکمت آموختن خطاست
physico theology U حکمت الهی موافق اصول طبیعی
pervertible U ازراه در رو
by indirection U ازراه تقلب
catechist U ازراه پرسش
heretically U ازراه رفض
gymnastically U ازراه ورزش
foully U ازراه خیانت
algebraically U ازراه جبر
exegetically U ازراه تفسیر
diagnostically U ازراه تشخیص
by sea U ازراه دریا
controversially U ازراه مباحثه
conjugally U ازراه زناشویی
by courtesy U ازراه التفات
by ear U ازراه گوش
demonstratively U ازراه اثبات
inferentially U ازراه استنباط
intuitively U ازراه برهانی
paraphrastically U ازراه تفسیر
posteriori U ازراه استقرار
offensively U ازراه تهاجم
encouragingly U ازراه تشویق
inquiringly U ازراه استفسار
inquiringly U ازراه بازجویی
introspectively U ازراه خودنگری
interrogatively U ازراه پرسش
interposingly U ازراه مداخله
intuitively U ازراه کشف
intuitively U ازراه انتقال
hieroglyphically U ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
to break a way U موانع را ازراه خودبرداشتن
catechization U ازراه سئوال وجواب
inferentially U ازراه نتیجه گیری
glozingly U ازراه عیب پوشی
foully U ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
ingratiatingly U ازراه خود شیرینی
professionally U ازراه پیشه یاکسب
basophobia U هراس ازراه رفتن
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
withdrawal U تخلیه مواضع ازراه هوا
endermic U ازراه پوستی از ورا پوست
air movements U حرکت دادن ازراه هوا
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
long distance U ازراه دور تلفن کردن
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
debaueh U ازراه درکردن گمراه کردن
polemically U ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
concretionary U تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
withdrawals U تخلیه مواضع ازراه هوا
friendships U دوستی
friendship U دوستی
fellowship U دوستی
fellowships U دوستی
philogyny U زن دوستی
peace U دوستی
uxoriousness U زن دوستی
brotherliness U دوستی
sodality U دوستی
togetherness U دوستی
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
demonstratively U با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
intriguingly U با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
refutation U اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
gamogenesis U زاد و ولد ازراه جفت گیری
ophilia U مار دوستی
philoprogenitiveness U بچه دوستی
altruism U نوع دوستی
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
self love U خود دوستی
ties of friendship U قیودیاعلاقه دوستی
paternal love U دوستی پدرانه
professed love U دوستی زبانی
protestation of frienship U ادعای دوستی
taphophilia U گور دوستی
ritualism U تشریفات دوستی
the utmost love U منتهای دوستی
negrophilism U سیاه دوستی
algophilia U درد دوستی
lastering friendship U دوستی پا بر جا یا ثابت
brotherly U ازروی دوستی
wanderlust U اوارگی دوستی
fraternization U دوستی کردن
fraternal love U دوستی برادری
excessive love U دوستی زیاد
love feast U عید دوستی
negrophilism U دوستی بازنگیان
motherly love U دوستی مادرانه
philanthropy U بشر دوستی
humanitarianism U بشر دوستی
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
parasyntheton U واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
bobbing U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobs U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bob U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
impo U کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
ties of friendship U انچه دوستی اقتضامیکند
algolagnia U درد دوستی جنسی
bibliomania U جنون کتاب دوستی
breach of friendship U بهم زدن دوستی
fawn U افهار دوستی کردن
electrophilic addition U افزایش الکترون دوستی
to make friends with anyone U با کسی اشنایی یا دوستی
kiss of death U دوستی خاله خرسه
endearing U از روی دوستی و محبت
The bonds of friendship (affection). U رشته دوستی والفت
sportsmanship U ورزش دوستی مردانگی
patriotically U از روی میهن دوستی
humanitarianism U فلسفه همنوع دوستی
liquorish U حاکی ازنوشابه دوستی
humanitarianism U مسلک بشر دوستی
fawned U افهار دوستی کردن
fawns U افهار دوستی کردن
gregariously U از روی جمعیت دوستی
electrophilic attack U حمله الکترون دوستی
cozy up to (someone) <idiom> U باکسی دوستی برقرارکردن
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend ! U معنی دوستی را هم فهمیدیم
He did it out of friendship. U ازروی دوستی اینکار راکرد
He came under the guise of friend ship . U درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
theocentricity U توجه بخدا خدا دوستی
electrophilic aromatic substitution U استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
they are sworn frends U با هم پیمان دوستی بسته اند
i reckon U اطمینان به دوستی کسی داشتن
theocentrism U توجه بخدا خدا دوستی
humanism U نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
nucleophilic aromatic substitution U استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
haunts U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
wanderlust U علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
i reckon U روی دوستی کسی حساب کردن
(not) have anything to do with someone <idiom> U نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
to interrupt a friendship U رشته دوستی را با کسی پاره کردن
they are sworn frends U بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
haunt U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
sand crack U ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
optophone U الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
Please accept this gift as a mark of my friendship. U لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
snake in the grass <idiom> U دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
humanism U مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
structuralism U بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
curry favor <idiom> U هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
backstabber U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
formulism U رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
rapallo treaty U قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
peace pact U میثاق دوستی میثاق تحریم جنگ
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com