English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
height clearance U ارتفاع مجاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
on the deck U پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
Other Matches
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
drop height U ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter U ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
flare dud U گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
pressure altitude U ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude U ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pile height U ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
altitude separation U اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude U ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
ocant altitude U ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
low altitude U ارتفاع کم ارتفاع پست
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
apparent altitude U ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
low airburst U ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
exmeridian altitude U ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
lawful U مجاز
permissible U مجاز
admissible U مجاز
allowed U مجاز
permitted U مجاز
licensable U مجاز
authorised U مجاز
legal U مجاز
commissioned U مجاز
metonymy U مجاز
admittable U مجاز
certified U مجاز
admissibll U مجاز
at liberty U مجاز
allowable U مجاز
permissive U مجاز
authorrized U مجاز
tropologic U مجاز
rated U مجاز
toluene U حد مجاز
authorized U مجاز
licensed U مجاز
allowable stress U تنش مجاز
licit U روا مجاز
allowable load U بار مجاز
allowable level U تراز مجاز
allowable cargo load U حداکثربار مجاز
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
speed limits U سرعت مجاز
metonym U مجاز مرسل
speed limit U سرعت مجاز
not allowed U غیر مجاز
justifiability U مجاز بودنی
allowable cargo load U بار مجاز
impermissible U غیر مجاز
idiographic U وابسته به مجاز
working stress U تنش مجاز
bona fide holder U دارنده مجاز
ban item U غیر مجاز
bag limit U حد مجاز صید
circuit allocated use U مدارچانلهای مجاز
delegation of authority U مجاز شمردن
doses U مقدار مجاز
authorized strength U استعداد مجاز
authorized program U برنامه مجاز
dosed U مقدار مجاز
dose U مقدار مجاز
authorized manpower U استعدادپرسنلی مجاز
authorized bank U بانک مجاز
authorized allowance U سهمیه مجاز
authorise U مجاز نمودن
legitimize U مجاز کردن
authorised clerk U واسطه مجاز
allowed vibrations U ارتعاشهای مجاز
contraband U غیر مجاز
figuratively U بطور مجاز
complement U حد مجاز مکمل
fair game U شکار مجاز
safe load U بار مجاز
accredited U مجاز معتبر
revocable contract U عقد مجاز
legitimised U مجاز کردن
legitimises U مجاز کردن
admitance U روا مجاز
legitimising U مجاز کردن
legitimization U مجاز کردن
legitimized U مجاز کردن
legitimizes U مجاز کردن
prescribed load U بار مجاز
complemented U حد مجاز مکمل
permitting U مجاز کردن
troplogy U مجاز گوئی
trope U مجاز استعاره
allowance U میزان مجاز
allowances U میزان مجاز
tolerance limit U خطای مجاز
unauthorized U غیر مجاز
working load U بار مجاز
complements U حد مجاز مکمل
lawfully U به طور مجاز
complementing U حد مجاز مکمل
permit U مجاز کردن
permits U مجاز کردن
legitimizing U مجاز کردن
licensing hours زمان مجاز
tolerance U خطای مجاز
setting U شدت مجاز
settings U شدت مجاز
permissible deviation U تفاوت مجاز
permissible load U بار مجاز
permissible dosage U دوز مجاز
tolerances U تفاوت مجاز
tolerances U خطای مجاز
tolerance U تفاوت مجاز
dosing U مقدار مجاز
free U مجاز منفصل
permissible velocity U سرعت مجاز
on the house <idiom> U مجاز درکاری
frees U مجاز منفصل
permissibly U بطور مجاز
permissible velocity U تندی مجاز
freeing U مجاز منفصل
freed U مجاز منفصل
security U مشخصات کاربران مجاز
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
allowed energy levels U ترازهای انرژی مجاز
allowable cabin load U بار مجاز هواپیما
authorized allowance supplies U سهمیه مجاز اماد
authorized allowance supplies U سهمیه اماد مجاز
numbers U مجموعه مقادیر مجاز
authorized manpower U نیروی انسانی مجاز
number U مجموعه مقادیر مجاز
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
allowed quantum state U حالت کوانتومی مجاز
twenty four hour charge rate U امپر مجاز باتری
range U مجموعه مقادیر مجاز
personnel authorization U جدول پرسنلی مجاز
personnel authorization U سطح پرسنلی مجاز
licitly U بطور مجاز یا مشروع
manpower cieling U حداکثرنیروی انسانی مجاز
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
ratings U نحوه عملکرد مجاز
rating U نحوه عملکرد مجاز
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
permissible dosage U میزان داروی مجاز
tensile stress U تنش کششی مجاز
ranges U مجموعه مقادیر مجاز
ranged U مجموعه مقادیر مجاز
illigal character U کاراکتر غیر مجاز
illigal character U دخشه غیر مجاز
illicit advertising U تبلیغ غیر مجاز
circuit allocated use U سهمیه مدارهای مجاز
taxi stand U ماندگاه مجاز تاکسی
tare U وزن مجاز یک فرف
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
forbidden band U نوار غیر مجاز
prescribed load U بار مهمات مجاز
lincense or cence U مجاز کردن پروانه دادن
open season U فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
authorized stockage list U لیست ذخیره انبار مجاز
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
pass reciever U دریافت کننده مجاز پاس
countermining distance U فاصله مجاز بین دومین
game fish U ماهی مجاز برای صیادی
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
symmetry allowed reaction U واکنش مجاز از لحاظ تقارن
Chartered ( certified public ) accountant . U حسابدار قسم خورده ( مجاز )
allowable cargo load U فرفیت بار مجاز هواپیما
surcharge of common U استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
frequency tolerance U میزان تغییر مجاز فرکانس
overdraft U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
illicit U قاچاقی نامشروع غیر مجاز
overdrafts U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
clearest U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clears U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
under the counter U داروی بدون نسخه وغیر مجاز
butt ending U ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
clear U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
authorized U شخصی که مجاز است به دستیابی به یک سیستم
clearer U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
x height U ارتفاع x
attack altitude U ارتفاع تک
low-rise U کم ارتفاع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com