English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
regular army U ارتش کادر ثابت
standing army U ارتش کادر ثابت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
active army U ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
Other Matches
regulars U ارتش کادر
regular U ارتش کادر
active army U ارتش کادر
active duty U ارتش کادر
active duty U خدمت کادر ثابت
carreer personnel U پرسنل کادر ثابت
active officer U افسر کادر ثابت
standing U ارتش ثابت
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
gl U مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
army of occupation U ارتش فاتح ارتش اشغالگر
cadres U کادر
cadre U کادر
in service U درخدمت ارتش در ارتش
image shape U کادر تصویر
active officer U افسر کادر
commissioned officers U افسر کادر
commissioned officer U افسر کادر
regular officer U افسر کادر
dimensioning U کادر بندی
technical personnel U کادر فنی
active federal service U خدمت کادر
active federal service U قسمت کادر
frame U قاب کادر
active U یکان کادر
active U نظامی کادر
key personnels U کادر اداری اصلی
regular U پرسنل کادر منظم
regulars U پرسنل کادر منظم
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
cadres U افسر یا درجه دار کادر
cadre U افسر یا درجه دار کادر
static test U ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
information box U قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
judge advocate general U رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
standing order U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sample U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing U ثابت دستورالعمل ثابت
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
armies U ارتش
field army U ارتش
army U ارتش
the a of the army U پیشرفت ارتش
the losses of the army U تلفات ارتش
supreme commander's staff U ستاد کل ارتش
combined arms army U ارتش مرکب
serviceman U عضو ارتش
state guard U ارتش ایالتی
the rank and file U توده ارتش
the red army U ارتش سرخ
irregulars U ارتش نامنظم
military campaign U لشکرکشی [ارتش]
women's army corps U ارتش زنان
general issue U ملزومات ارتش
constable U افسر ارتش
constables U افسر ارتش
servicemen U عضو ارتش
standing army U ارتش منظم
regular army U ارتش دائمی
regular army U ارتش منظم
general staff U ستاد ارتش
army corps U سپاههای ارتش
majoring U سرگرد ارتش
majored U سرگرد ارتش
major U سرگرد ارتش
army commander U فرمانده ارتش
army artillery U توپخانه ارتش
field army U ارتش صحرایی
pentagons U ارتش امریکا
standing army U ارتش دائمی
militarism U ارتش سالاری
military U جنگی ارتش
army stores U فروشگاه ارتش
pentagon U ارتش امریکا
army group U گروه ارتش
field army U ارتش رزمی
dismissal of the armey U مرخص کردن از ارتش
field grade U افسر ارشد ارتش
marching order [travel order] U دستور پیشروی [ارتش]
brass hats U افسر ارشد ارتش
brass hat U افسر ارشد ارتش
general issue U تدارکات عمومی ارتش
supreme commander's staff U ستاد عالی ارتش
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
joint chief of staff U رئیس ستاد ارتش
military justice U قوانین جزایی ارتش
army troops U یکانهای رده ارتش
martial U وابسته به ارتش نظامی
army service area U منطقه عقب ارتش
army alpha test U ازمون الفای ارتش
reserve components U قسمتهای احتیاط ارتش
reserve army of unemployed U ارتش ذخیره بیکاران
punitive article U قوانین جزایی ارتش
army general staff U ستاد عمومی ارتش
the main army U بخش عمده ارتش
quartermaster general U رئیس کل کارپردازی ارتش
general officer U امرای ارتش امیران
jcs U رئیس ستاد ارتش
USA U ارتش ایالات متحده
yeomanry U ارتش داوطلب از زارعین
women's army corps U قسمت زنان ارتش
vivandiere U اغذیه فروش ارتش
foreignlegion U سرباز داوطلب در ارتش
army beta test U ازمون بتای ارتش
to dismiss [American E] U مرخص کردن [ارتش]
to fall out U معاف کردن [ارتش]
to dismiss [American E] U معاف کردن [ارتش]
rifleman U تفنگ دار [ارتش]
to fall out U مرخص کردن [ارتش]
regiments U گردان در ارتش انگلیس
regiment U گردان در ارتش انگلیس
conscript army U ارتش سربازان وفیفه
armies U ارتش نیروی زمینی
army U ارتش نیروی زمینی
defense [American E] U دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
pole position U آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
marksman U نشانه گیر [ارتش و ورزش]
army in the field U ارتش مستقر در صحنه عملیات
to see service U در ارتش یانیروی دریایی خدمت
theater army U ارتش مستقر در صحنه عملیات
staffs U چوب پرچم ستاد ارتش
staffed U چوب پرچم ستاد ارتش
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
warlord U افسر عالی رتبه ارتش
staff U چوب پرچم ستاد ارتش
MI5 U بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
MI6 U بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
invasion currency U پول رایج ارتش اشغالگر
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
countermarch U تغییر جهت حرکت ارتش
candidate U داوطلب خدمت در ارتش نامزد
post exchange U فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
fusileer U هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
candidates U داوطلب خدمت در ارتش نامزد
seasoned troops U ارتش ورزیده و جنگ دیده
fusilier U هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
defence [British E] U دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
combat helmet U کلاه ایمنی جنگی [ارتش]
reenlistment U دوباره در ارتش استخدام شدن
to issue marching order U دستور پیشروی دادن [ارتش]
v , device U ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
agct U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
conscription U داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
To what do you attributeThe failure of the army? U شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
fixes U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
generals U ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
american defense service medal U نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
joint operations U عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
commissariat U اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
veterinarians U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarian U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
surgeon general U رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
general U ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
commissariats U اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
militarist U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
ration credit U تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
war footing U حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
militarists U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
civil military action U عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
cadre strength column U ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
rookie U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
demoratize U بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
conscientious objector U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
landwehr U بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pandours or doors U امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
ada U زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
claimant agency U شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
fix U ثابت
changeless U ثابت
pats U ثابت
truest U ثابت
fixed bridge U پل ثابت
fixes U ثابت
true U ثابت
disputeless U ثابت
stationary U ثابت
equable U ثابت
unshaken U ثابت
indelible U ثابت
hard and fast U ثابت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com