Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Edwardian
U
ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Edwardian
U
معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
sabbatical year
U
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
to dress
[put on your clothes or particular clothes]
U
لباس پوشیدن
[لباس مهمانی یا لباس ویژه]
[اصطلاح رسمی]
edward's personal preference schedule
U
مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
sevens
U
هفتم
seven
U
یک هفتم
sevens
U
یک هفتم
seventh
U
هفتم
seventh
U
یک هفتم
seven
U
هفتم
seventhly
U
هفتم
sevenths
U
یک هفتم
sevenths
U
هفتم
seventhly
U
هفتم انکه
the seventh heaven
U
اسمان هفتم
seventh rank
U
عرض هفتم
Beefeater
U
نگهبانان هانری هفتم
Beefeaters
U
نگهبانان هانری هفتم
g
U
حرف هفتم الفبای انگلیسی
G, g (G's, g's)
U
حرف هفتم الفبای انگلیسی
motley
U
مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out
U
پهن کردن لباس
[روی بند لباس]
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
life jacket
U
لباس نجات لباس چوب پنبهای
literature
U
ادبیات
belles letters
U
ادبیات
belles lettres
U
ادبیات
hagiology
U
ادبیات مقدس
erotica
U
ادبیات عاشقانه
letters
U
کاغذ ادبیات
letter
U
کاغذ ادبیات
literary history
U
تاریخ ادبیات
nones
U
روز هفتم مارس یا مه یاژوئیه یا اکتبر و پنجم ماههای دیگر
literary
U
ادیب وابسته به ادبیات
classical
U
وابسته به ادبیات باستانی
classicize
U
درزمره ادبیات باستانی
sinology
U
مطالعه ادبیات ورسوم چین
predicate
U
گزاره
[در دستور زبان]
[ادبیات]
classicality
U
مطابقت با ادبیات وصنایع باستانی
humanism
U
نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
prettyism
U
اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
post classical
U
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
humanism
U
مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
humanist
U
دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
revisionism
U
روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
delphine classics
U
چاپ ادبیات باستانی لاتین که برای پسر مهتر لوئی چهاردهم درست شد
classics
U
ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
classic
U
ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
objectivism
U
ادبیات و هنر مادی مادی گرایی
classicist
U
دانشمند ادبیات باستانی وپیروسبکهای باستانی
classicists
U
دانشمند ادبیات باستانی وپیروسبکهای باستانی
steam irons
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniform
U
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms
U
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
vertigo
U
دوران
cycled
U
دوران
cycles
U
دوران
gyration
U
دوران
eras
U
دوران
cycle
U
دوران
gyrations
U
دوران
era
U
دوران
periods
U
دوران
rotation
U
دوران
circulations
U
دوران
period
U
دوران
circulation
U
دوران
swimming
U
دوران
angle of rotation
U
زاویه دوران
rotated
U
دوران کردن
space age
U
دوران کیهان
rotate
U
دوران کردن
rotates
U
دوران کردن
distance between centers
U
طول دوران
wartime
U
دوران جنگ
lives
U
دوران زندگی
climacteric
U
دوران یائسگی زن
aftertime
U
دوران پیری
plane of rotation
U
سطح دوران
races
U
دوران مسیر
circulations
U
دوران خون
qyaternary
U
دوران چهارم
rotation about a line
U
دوران دور یک خط
stound
U
دوران درد
circulation
U
دوران خون
sense of rotation
U
جهت دوران
axis of rotation
U
محور دوران
race
U
دوران مسیر
raced
U
دوران مسیر
peacetime
U
دوران صلح
off season
U
در دوران کم کاری
off season
U
در دوران کسادی
revolution
U
چرخش دوران
revolution
U
دوران شورش
revolutions
U
چرخش دوران
revolutions
U
دوران شورش
wifehood
U
دوران زوجیت
dizzy
U
دچار دوران سر
the whirligig of fashion
U
دوران دایمی مد
life
U
دوران زندگی
till in old
[great]
age
U
تا در دوران سالمندی
lucid interval
U
دوران افاقه
rotation
U
چرخش دوران
paleozoic
U
دوران اول
fulcrum
U
نقطه دوران
iceman
U
یخی بستر دوران یخ
instantaneous center of rotation
U
مرکز دوران لحظهای
rotation around
[about]
a point
U
دوران دور نقطه ای
golden age
U
دوران رونق و رفاه
revolution
U
دور دوران کامل
golden ages
U
دوران رونق و رفاه
spinning
U
چرخش
[گردش]
[دوران ]
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
rotation about a point
U
دوران دور یک نقطه
revolutions
U
دور دوران کامل
off season
U
وابسته به این دوران
azoic
U
دوران ماقبل تاریخ
vertiginous
U
سرگیجهای دوران کننده
obligated tour
U
دوران مشمولیت وفیفه
circulatory
U
مربوط یه دوران خون
rotational
U
دوران گردش بدور
geriatrician
U
امراض دوران پیریgyrfalcon
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
geriatrist
U
امراض دوران پیری
rotation
U
دوران گردش بدور
season
U
دوران چاشنی زدن
seasoned
U
دوران چاشنی زدن
seasons
U
دوران چاشنی زدن
whirling
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirled
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirl
U
چرخش یا دوران جریان سیال
Early Christian architecture
U
سبک معماری دوران مسیحیت
anthropic
U
مربوط به دوران پیدایش انسان
whirls
U
چرخش یا دوران جریان سیال
gyrated
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrates
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrating
U
چرخ زدن دوران داشتن
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
Difficult times lie ahead.
U
دوران سختی درپیش است
peripheral course
U
دوران پیش دانشگاهی نظامی
yawed
U
دوران هواپیما حول محورقائم
long run period
U
دوران محاسبه بلند مدت
whirligig of something
U
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
Victoriana
U
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
unemployment benefit
U
کمک دریافتی در دوران بیکاری
yaw
U
دوران هواپیما حول محورقائم
mesozoic era
U
دوران دوم زمین شناسی
age earnings profile
U
برنامه درامد در دوران زندگی
The whirligig of time revolves.
U
دوران دایمی زمان می چرخد.
protectorate
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
gyrate
U
چرخ زدن دوران داشتن
protectorates
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
paleocene
U
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
twists
U
دوران حول محور افقی پیچش
It reminds me of my schooldays .
U
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
twist
U
دوران حول محور افقی پیچش
lathe center
U
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
roll
U
دوران حول محور طولی غلطش
rolls
U
دوران حول محور طولی غلطش
rolled
U
دوران حول محور طولی غلطش
We are living in the age of mass communication.
U
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
Pre-Raphaelites
U
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
paleontology
U
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
hallstatt
U
وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
vorticity
U
میزان برداری دوران موضعی سیال
period
U
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
twisting
U
دوران حول محور افقی پیچش
Pre-Raphaelite
U
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
periods
U
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
quadrangle
U
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangles
U
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
dog days
U
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
banks
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
ornithopter
U
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
mastodon
U
پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
paleontologist
U
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
rhythm method
U
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
golden age
U
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden ages
U
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
rotor incidence
U
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
pinned
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
wheel mode
U
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
lenten veil
U
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
inertia welding
U
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
hunger cloth
U
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pin
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
autumn
U
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns
U
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
disturbing moment
U
گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
shamanism
U
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
pitch speed
U
حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
dendrochronology
U
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
probation officer
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com