Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
limited power
U
اختیارات محدود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isocratic
U
دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
illmitable
U
محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight
U
جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
authorizations
U
اختیارات
in power
U
دارای اختیارات
devolution
U
تفویض اختیارات
full powers
U
اختیارات تام
delegation of authority
U
دادن اختیارات
full power
U
اختیارات تام
To have full powers.
U
اختیارات کامل داشتن
ultra vires
U
تجاوز از حدود اختیارات
excathedra
U
طبق اختیارات محوله
mandatory powers
U
اختیارات دولت قیم
deed of assignment
U
سند واگذاری اختیارات
power of the keys
U
اختیارات کلیسای پاپ
fully empovered
U
دارای اختیارات تام
ultra vires
U
خارج از حدود اختیارات قانونی
ultra vires
U
بیش از حدود اختیارات قانونی
deprive someone of his power
U
از کسی سلب اختیارات کردن
straw boss
U
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
divest someone of his power
U
از کسی سلب اختیارات کردن
proconsul
U
افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
To exceed ones authority.
U
ازحدود اختیارات خود فراتر رفتن
I have a free hand in this matter.
U
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
titular charge daffaires
U
کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
the bill defined his powers
U
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
lagate a latere
U
نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
isocracy
U
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
exchange of full powers
U
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
departmentalism
U
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
terminated
U
محدود
terminates
U
محدود
indeterminable
U
نا محدود
finte
U
محدود
terminate
U
محدود
moderates
U
محدود
moderating
U
محدود
limitary
U
محدود
moderated
U
محدود
moderate
U
محدود
limiting
U
محدود
limited access
U
محدود
ambient
U
محدود
incomprehensive
U
محدود
indefinite
U
نا محدود
lock step
U
محدود
finite
U
محدود
limited
U
محدود
incomprehensible
U
نا محدود
limit
U
محدود
circumscribed amnesia
U
یادزدودگی محدود
limiter
U
محدود کننده
catathymic amnesia
U
یادزدودگی محدود
limited edition
U
کالای محدود
contracted
U
مختصر محدود
restricted
U
محدود الاستعمال
delimitation
U
محدود ساختن
limited edition
U
فرآوردهی محدود
limited objective
U
هدف محدود
limited editions
U
چاپ محدود
limiting speed
U
سرعت محدود
limit
U
محدود کردن
limited edition
U
چاپ محدود
peg down
U
محدود کردن
confined equifer
U
سفره محدود
unbound
U
غیر محدود
narrow market
U
بازار محدود
parochial
U
ناحیهای محدود
limited editions
U
کالای محدود
limitative
U
محدود کننده
confined
U
محدود شده
restrictive
U
محدود سازنده
restrictive
U
محدود کننده
restrictions
U
محدود کردن
restricts
U
محدود کردن
limited editions
U
فرآوردهی محدود
limited integrator
U
انتگرال محدود
limited divorce
U
طلاق محدود
limited denied war
U
جنگ محدود
restrict
U
محدود کردن
inter play
U
حرکت محدود
restricting
U
محدود کردن
restriction
U
محدود کردن
qualificatory
U
محدود سازنده
finitely
U
بطور محدود
qualified
U
مقید محدود
qualified property
U
مالکیت محدود
delimitate
U
محدود کردن
sex limited
U
محدود به جنس
set out
U
محدود کردن
stint
U
محدود کردن
stints
U
محدود کردن
bottomless
U
غیر محدود
finite population
U
جامعه محدود
trammel
U
محدود ساختن
straitlaced
U
محدود درفشار
bound
U
مرز محدود
finite integral
U
انتگرال محدود
straightlaced
U
محدود درفشار
straiten
U
محدود کردن
infinite
U
نا محدود بی اندازه
de escalation
U
محدود سازی
containment
U
محدود نگاهداشتن
containment
U
محدود کردن
abound
U
محدود کردن
abounded
U
محدود کردن
abounding
U
محدود کردن
abounds
U
محدود کردن
qualifies
U
محدود کردن
qualify
U
محدود کردن
restrainable
U
محدود ساختنی
copyrighted
U
محدود به حق کپی
controlled war
U
جنگ محدود
limiting size
U
اندازه محدود
man
U
شبکه با گسترده محدود
sinedie
U
تاتاریخ غیر محدود
current limiter
U
محدود کننده جریان
i/o bound
U
محدود به ورودی خروجی
infintate
U
منفی و نا محدود ساختن
mans
U
شبکه با گسترده محدود
airspace restricted area
U
منطقه پرواز محدود
finite element method
U
روش المان محدود
extensive agricultuse
U
کشاورزی غیر محدود
input limiter
U
محدود کننده ورودی
controlled access road
U
راه با ورودی محدود
incomprehensively
U
بطور غیرجامع یا محدود
blind bombing zone
U
منطقه بمباران محدود
determinate
U
تعیین شده محدود
determinative
U
محدود کننده صفت
diode limiter
U
محدود کننده دیودی
limited access road
U
راه با ورودی محدود
double limiter
U
محدود کننده مضاعف
illimitable
U
نامحدود محدود نشدنی
corporation
U
شرکت بامسئولیت محدود
transfinite
U
ماوراء اعداد محدود
corporations
U
شرکت بامسئولیت محدود
locals
U
محدود بیک محل
local
U
محدود بیک محل
compass
U
محدود کردن فهمیدن
narrowest
U
محدود باریک کردن
stenophagous
U
غذای محدود خوار
narrower
U
محدود باریک کردن
narrowed
U
محدود باریک کردن
narrow
U
محدود باریک کردن
voltage limiter
U
محدود کننده ولتاژ
autonomy
U
استقلال محلی محدود
provincialism
U
عقایدوافکار محدود محلی
transfinite
U
خارج ازاعداد محدود
closed
U
مسابقه محدود به سن یاجنس
your vocabulary is limited
U
شما محدود است
semipermanent
U
دارای مدت محدود
limited denied war
U
جنگ ناخواسته محدود
restrictions
U
یک چیز محدود شده
limited liability company
U
شرکت با مسئولیت محدود
limited liability company
U
شرکت با مسئوولیت محدود
limited war
U
جنگ محدود وموضعی
restriction
U
یک چیز محدود شده
limiting factor
U
عامل محدود کننده
one idead
U
دارای فکر محدود
restricted area
U
منطقه اتش محدود
limitary
U
دارای قدرت محدود
rectilineal
U
محدود بخطوط راست
partial jurisdiction
U
حق خود گردانی محدود
narrow mindedly
U
با فکر محدود متعصبانه
restrictive trade practices
U
روشهای محدود کردن تجارت
closed interval
U
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
limitation clause
U
شرط محدود کردن مسئوولیت
grid current limiting
U
محدود کردن جریان شبکه
territorialization
U
محدود کردن بیک ناحیه
limited access
U
دراری محدودیت مدارک محدود
rll
U
ثبت محدود طول اجرا
small minded
U
دارای ذوق واستعداد محدود
metropolitan area network
U
شبکه گسترده در مسافت محدود.
partial jurisdiction
U
حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
run length limited recording
U
ثبت محدود طول اجرا
terminated
U
محدود کردن خاتمه یافتن
locals
U
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
impaling
U
محدود کردن میله کشیدن
impales
U
محدود کردن میله کشیدن
terminates
U
محدود کردن خاتمه یافتن
impaled
U
محدود کردن میله کشیدن
open interval
U
فاصله نا محدود
[بی کران]
[ریاضی]
impale
U
محدود کردن میله کشیدن
copyright
U
محدود شده با قوانین کپی
copyrights
U
محدود شده با قوانین کپی
local
U
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
narrow
U
محدود کردن کوته فکر
narrowed
U
محدود کردن کوته فکر
narrower
U
محدود کردن کوته فکر
narrowest
U
محدود کردن کوته فکر
terminate
U
محدود کردن خاتمه یافتن
gagging
U
پوزه بند بستن محدود کردن
gagged
U
پوزه بند بستن محدود کردن
gag
U
پوزه بند بستن محدود کردن
class
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
open indent
U
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
time policy
U
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
special
U
سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
gags
U
پوزه بند بستن محدود کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com