English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (44 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stultified U احمق کردن خرف کردن
stultifies U احمق کردن خرف کردن
stultify U احمق کردن خرف کردن
stultifying U احمق کردن خرف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
infatute U احمق کردن
sot U احمق کردن
to make an a of U احمق یانادان کردن
Other Matches
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
dotty U خل احمق
fathead U احمق
naturals U احمق
dopey U احمق
simpletons U احمق
gosling U احمق
goslings U احمق
thickheaded U احمق
daft U احمق
daffy U احمق
fatheads U احمق
dafter U احمق
fatuous U احمق
daftest U احمق
asinine U احمق
simpleton U احمق
natural U احمق
schnook U احمق
muppets [colloquial] احمق ها
dulte U احمق
cockeyed U احمق
half-baked <idiom> U احمق
wiseacre U احمق
loggerhead U احمق
bughouse U احمق
spooney U احمق
gid U احمق
sot U احمق
dult U احمق
fools U احمق
cockscomb U احمق
mooncalf U احمق
suckers U احمق
nidget U احمق
insipient U احمق
cockscombs U احمق
fooling U احمق
moon calf U احمق
fool U احمق
luny U احمق
loony U احمق
loonies U احمق
looney U احمق
sucker U احمق
cock eyed U احمق
fooled U احمق
gawkish U احمق
fat headed U احمق
ninny U احمق
goofiest U احمق
goofier U احمق
nincompoop U احمق
nincompoops U احمق
cox U احمق
tomfool U احمق
inane U احمق
barmier U احمق
barmiest U احمق
goofy U احمق
infatuated U احمق
harebrained U احمق
gawky U احمق
gormless U احمق
barmy U احمق
ninnies U احمق
booby U احمق
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
featherhead U ادم احمق
noodle U ماکارونی احمق
goosy U احمق ترسو
featherbrain U ادم احمق
dromedaries U ادم احمق
foolish U ابله احمق
goosey U احمق ترسو
unmeaning U احمق کم عمق
birdbrain U ادم احمق
tawpie U زن احمق وشلخته
mutts U آدم احمق
frivolous U سبکسر احمق
mutt U آدم احمق
softhead U ادم احمق
feebleminded U احمق کودن
drools U ادم احمق
galoot U ادم احمق
stupid U احمق خنگ
denser U انبوه احمق
battiest U دیوانه احمق
battier U دیوانه احمق
senseless U احمق احمقانه
poops U ادم احمق
dotterel U ادم احمق
plumbeous U گیج احمق
drooling U ادم احمق
batty U دیوانه احمق
drooled U ادم احمق
have a screw loose <idiom> U احمق بودن
drool U ادم احمق
dense U انبوه احمق
stupider U احمق خنگ
dromedary U ادم احمق
stupidest U احمق خنگ
poop U ادم احمق
have rocks in one's head <idiom> U احمق بودن
densest U انبوه احمق
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
snip U ادم احمق ته سیگار
thick <idiom> U احمق ،غیر منطقی
seely U بیگناه احمق Seeding
poop U ادم بی معنی و احمق
snipped U ادم احمق ته سیگار
cluck U ادم احمق و رذل
hicks U دهاتی جاهل احمق
jays U شخص پر حرف و احمق
sawney U احمق ساده لوح
clucked U ادم احمق و رذل
jay U شخص پر حرف و احمق
poops U ادم بی معنی و احمق
hick U دهاتی جاهل احمق
snipping U ادم احمق ته سیگار
clucking U ادم احمق و رذل
idiots U ادم سفیه و احمق
duffer U ادم احمق وکودن
duffers U ادم احمق وکودن
goofing U شخص احمق و کودن
goofed U شخص احمق و کودن
goof U شخص احمق و کودن
jerk U ادم احمق و نادان
dimwit U ادم کودن و احمق
clucks U ادم احمق و رذل
bonehead U ادم احمق وکودن
jerking U ادم احمق و نادان
jerked U ادم احمق و نادان
bigmouth U شخص پزبده و احمق
idiot U ادم سفیه و احمق
moron U ادم احمق وابله
morons U ادم احمق وابله
bufflehead U ادم احمق کله خر
goofs U شخص احمق و کودن
jerks U ادم احمق و نادان
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
zombie U انسان زنده شد ادم احمق
zombies U انسان زنده شد ادم احمق
stultification U تعلیق بمحال احمق ساختن
spoony U احمق اهل بوس وکنار
zombi U انسان زنده شد ادم احمق
half-wits U ادم احمق ونادان ابله
half-wit U ادم احمق ونادان ابله
half wit U ادم احمق ونادان ابله
Even a fool knows this . U یک احمق هم این رامی داند
nitwits U ادم کله خشک و احمق
nitwit U ادم کله خشک و احمق
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com