Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
risk
U
احتمال خطر ریسک کردن
risked
U
احتمال خطر ریسک کردن
risking
U
احتمال خطر ریسک کردن
risks
U
احتمال خطر ریسک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skate on thin ice
<idiom>
U
ریسک کردن
to incur a risk
U
ریسک کردن
stick one's neck out
<idiom>
U
مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
To twist the lions tail .
U
با دم شیر باز ؟ کرد ؟ ( جسارت یا ریسک کردن )
poisson distribution
U
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
look for
<idiom>
U
با احتمال فکر کردن
water injection
U
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
risk
U
ریسک
risked
U
ریسک
risks
U
ریسک
risking
U
ریسک
riskier
U
ریسک دار
risk lover
U
طرفدار ریسک
venturing
U
مبادرت ریسک
balancing of portfolio
U
پوشاندن ریسک
riskiest
U
ریسک دار
emergency risk
U
ریسک اضطراری
venture
U
مبادرت ریسک
ventured
U
مبادرت ریسک
ventures
U
مبادرت ریسک
titmouse
U
چرخ ریسک
risky
U
ریسک دار
at owner's risks
U
ریسک به عهده مالک
risked
U
مخاطره ریسک خطر
producer's risk
U
ریسک تولید کننده
risking
U
مخاطره ریسک خطر
risk
U
مخاطره ریسک خطر
risk avoider
U
اجتناب کننده از ریسک
owner's risk
U
ریسک صاحب کالا
risks
U
مخاطره ریسک خطر
Don't push your luck!
U
[این وضعیت را]
ریسک نکن!
dicey
<idiom>
U
ریسک دار
[اصطلاح روزمره]
hairy
<idiom>
U
ریسک دار
[اصطلاح روزمره]
He took his chance.
U
او
[مرد]
این ریسک را کرد.
carrier's risk
U
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
This is a calculated risk.
U
این یک ریسک حساب شده است
likelihood
U
احتمال
contingencies
U
احتمال
expectancy
U
احتمال
verisimilitude
U
احتمال
aptness
U
احتمال
contingency
U
احتمال
presumption
U
احتمال
expectance
U
احتمال
chancing
U
احتمال
chanced
U
احتمال
possibilities
U
احتمال
possibility
U
احتمال
supposition
U
احتمال
like lihood
U
احتمال
likelihoood
U
احتمال
liabilities
U
احتمال
eventuality
U
احتمال
suppositions
U
احتمال
chances
U
احتمال
chance
U
احتمال
liability
U
احتمال
probability
U
احتمال
eventualities
U
احتمال
presumptions
U
احتمال
probability function
U
تابع احتمال
contingencies
U
احتمال وقوع
probability distribution
U
توزیع احتمال
probability analysis
U
احتمال کاوی
presumedly
U
احتمال میرود
the probability is
U
احتمال میرود
presumption of fraud
U
احتمال تقلب
probabilism
U
احتمال گرایی
probability ratio
U
بهر احتمال
probability curve
U
منحنی احتمال
probability of detection
U
احتمال کشف
probability of kill
U
احتمال انهدام
inverisimilitude
U
عدم احتمال
probability theory
U
نظریه احتمال
probability of ionization
U
احتمال یونش
the probability is
U
احتمال دارد
contingency
U
احتمال وقوع
probability of detection
U
احتمال اکتشاف
probability of collision
U
احتمال برخورد
experimental probability
U
احتمال تجربی
compound probability
U
احتمال مرکب
probability factor
U
ضریب احتمال
risked
U
احتمال زیان
unlikelihood
U
عدم احتمال
odds
U
احتمال ووقوع
moral certainty
U
احتمال قوی
risking
U
احتمال زیان
on the chance of
U
نظر به احتمال
improbability
U
عدم احتمال
statistical weight
U
احتمال ترمودینامیکی
transition probability
U
احتمال جهش
transition probability
U
احتمال انتقال
There is a 50-50 chance.
U
احتمال 50-50است
kill probability
U
احتمال کشندگی
risk
U
احتمال زیان
mathematical probability
U
احتمال ریاضی
experimental probability
U
احتمال ازمایشی
risks
U
احتمال زیان
stand a chance
<idiom>
U
احتمال داشتن
conditional probability
U
احتمال مشروط
probability density
U
چگالی احتمال
[ریاضی]
probability of kill
U
احتمال از بین رفتن
probability density function
U
تابع چگالی احتمال
balance
U
احتمال رویداد خطا
damage threat
U
احتمال تولید خسارت
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
risking
U
احتمال زیان و ضرر
risks
U
احتمال زیان یاخطر
risking
U
احتمال زیان یاخطر
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
worst-case
U
بدترین وضع یا احتمال
risk
U
احتمال زیان و ضرر
It is quite likely that ….
U
خیلی احتمال می رود که …
risks
U
احتمال زیان و ضرر
angular probability distribution
U
توزیع زاویهای احتمال
risk
U
احتمال زیان یاخطر
risked
U
احتمال زیان و ضرر
risked
U
احتمال زیان یاخطر
kill probability
U
احتمال واردکردن تلفات
it is beyond recall
U
احتمال لغوشدن ندارد
balances
U
احتمال رویداد خطا
in all probability
U
احتمال کلی میرود
radial probability distribution
U
توزیع احتمال شعاعی
normal probability curve
U
منحنی بهنجار احتمال
likelihood
U
احتمال کلی دارد
in all like
U
احتمال کلی دارد
it is p that he did not go
U
احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
to be on the safe side
U
برای اینکه احتمال اشتباه
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
odds-on
U
دارای احتمال بیش از 5 درصد
single shot hit probability
U
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
damage threat
U
منطقه احتمال تولید خسارت
the odds are that he will doit
U
احتمال دارد که انکار را بکند
presumed
U
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presume
U
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
it may be presumed that
U
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
In all probability. Very likely.
U
به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presumes
U
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
i p that they are both gone
U
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
shoo in
U
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
long shot
U
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
The chances of a soloution are bleak.
U
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
characteristic strength
U
مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
error handling
U
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
run a risk
<idiom>
U
ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
anti knock
U
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
long shot
U
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
cruelty
U
در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
the story is probale
U
این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
characteristic actuation probability
U
احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
dud probability
U
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
hartley
U
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
probability factor
U
ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
Zahir-Shahi design
U
طرح ظهیر شاه
[این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com