Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
greenlight
U
اجازه حرکت و اقدام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to act in self-defence
U
دفاع از خود اقدام
[حرکت]
کردن
exquatur
U
اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
air traffic control clearance
U
اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
give free rein to
<idiom>
U
اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
cursors
U
کلیدی در صفحه کلید که به نشانه گر اجازه میدهد در جهتهای مختلف حرکت کند
cursor
U
کلیدی در صفحه کلید که به نشانه گر اجازه میدهد در جهتهای مختلف حرکت کند
bridges
U
وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridged
U
وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge
U
وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
actionless
U
بی اقدام
enterprises
U
اقدام
actions
U
اقدام
ploys
U
اقدام
ploy
U
اقدام
move
U
اقدام
enterprise
U
اقدام
enforcement
U
اقدام
proceeding
U
اقدام
moved
U
اقدام
emprise
U
اقدام
moves
U
اقدام
procedure
U
اقدام
intervention
U
اقدام
esteem
U
اقدام
action
U
اقدام
interventions
U
اقدام
legal action
U
اقدام قانونی
appropriate action
U
اقدام مقتضی
proceeded
U
اقدام کردن
proceed
U
اقدام کردن
deals
U
اقدام کردن
actions
U
کار اقدام
deal
U
اقدام کردن
measure of prevention
U
اقدام احتیاطی
action
U
فعل اقدام
actions
U
فعل اقدام
action
U
کار اقدام
operation immediate
U
اقدام سریع
double action
U
اقدام دوجانبه
proceed with deliberations
U
اقدام به مذاکره
the needful
U
اقدام لازم
to bend effort
U
اقدام کردن
to take measures
U
اقدام کردن
to take of a
U
اقدام کردن
counter-measures
U
اقدام متقابل
measure
U
درجه اقدام
counter-measure
U
اقدام متقابل
preparations
U
اقدام مقدماتی
preparation
U
اقدام مقدماتی
start out
U
اقدام کردن
protective measure
U
اقدام حمایتی
to take steps
U
اقدام کردن
regular procedure
U
اقدام قانونی
action statement
U
دستورالعمل اقدام
action for cancellation
U
اقدام به ابطال
action for cancellation
U
اقدام به لغو
action at low
U
اقدام قانونی
social action
U
اقدام اجتماعی
expediency
U
اقدام مهم
initial movement
U
نخستین اقدام
demarche
U
اقدام سیاسی
enterprises
U
قدرت اقدام
under way
U
دردست اقدام
intercommunion
U
اقدام مشترک
precautions
U
اقدام احتیاطی
countermeasure
U
اقدام متقابل
counteraction
U
اقدام متقابل
enterprise
U
قدرت اقدام
in hand
U
در دست اقدام
it wasprologue to the nextmove
U
اقدام بعدبود
expedience
U
اقدام مهم
precaution
U
اقدام احتیاطی
emprize
U
اقدام کردن
enterprises
U
اقدام کردن
deal with
U
اقدام کردن
enterprise
U
اقدام کردن
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
counter-measure
U
اقدام جبران کننده
ventures
U
اقدام بکارمخاطره امیز
It is in progress. It is under way.
U
دردست اقدام است
ventures
U
اقدام یا مبادرت کردن به
enterprise
U
امرخطیر اقدام مهم
counter-measures
U
اقدام جبران کننده
venture
U
اقدام یا مبادرت کردن به
memorandum
U
اقدام به یادداشت کند
venturing
U
اقدام بکارمخاطره امیز
venturing
U
اقدام یا مبادرت کردن به
ventured
U
اقدام بکارمخاطره امیز
venture
U
اقدام بکارمخاطره امیز
ventured
U
اقدام یا مبادرت کردن به
action for avoidance
U
اقدام برای لغو
memoranda
U
اقدام به یادداشت کند
with measured step
U
با اقدام مناسب
[سنجیده]
proceeded
U
اقدام کردن پرداختن به
adventurism
U
اقدام به کاری کردن
to put in hand
U
دایرکردن اقدام کردن
to start out to do something
U
اقدام بکاری کردن
proceed
U
اقدام کردن پرداختن به
enterprises
U
امرخطیر اقدام مهم
it was an incorrect procedure
U
یک اقدام غلطی بود
measure
U
اندازه اقدام پیشگیری
originator
U
اقدام کننده پیام
originators
U
اقدام کننده پیام
memorandums
U
اقدام به یادداشت کند
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
exigent
U
محتاج به اقدام یا کمک فوری
how shall we proceed
U
چگونه باید اقدام کرد
to proceed against a person
U
اقدام بر علیه کسی زدن
execution for debt
U
اقدام برای طلب وصول
pushful
U
متهور در اقدام بکارهای مهم
enterprises
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprise
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
to play at
U
خواهی نخواهی اقدام کردن
do the necessary
U
اقدام لازم بعمل اورید
zction for dammages
U
اقدام برای دریافت خسارت وارده
emergency
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
emergencies
U
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency
U
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
dilettantism
U
اقدام به کاری از روی تفنن وبطورغیر حرفهای
cross that bridge when you come to it
<idiom>
U
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
prohibition
U
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct.
U
برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
U
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
U
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding
U
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile
U
بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics
U
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march
U
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
unauthorized
U
بی اجازه
okay
U
اجازه
licensure
U
اجازه
warrent
U
اجازه
approval
U
اجازه
authorisations
U
اجازه
authorization
U
اجازه
by permission of
U
با اجازه
ok
U
اجازه
liberties
U
اجازه
ratification
U
اجازه
fiat
U
اجازه
leaving
U
اجازه
license
U
اجازه
licensing
U
اجازه
licences
U
اجازه
authority
U
اجازه
permit
U
اجازه
permits
U
اجازه
licence
U
اجازه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com